چهارشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۳
دو سفر دو کنفرانس، دو روز پرهیجان!
در آلمان اعتصاب کارکنان وسایل نقلیه عمومی است و من مجبور میشوم با اتوبوس به شهر فرانکفورت بروم. وقتی به هتلم میرسد هنوز ساعت چهار بعدازظهر است و میتوانم دو ساعت استراحت کنم و راهی جلسهای بشوم که سازمان جردانو برونو، یکی از بزرگترین نهادهای آتهئیست و منتقد مذهب در آلمان به مناسبت ده سال فعالیت این نهاد، سازمان داده است. در محل جلسه تعداد زیادی از فعالین این سازمان بزرگ را میبینم. در هتل منتظر آمدن تاکسی هستیم و با فلورین شفاعی که با او چند میتینگ علیه حکم اعدام ریحانه در آلمان سازمان دادیم. حرف میزنم. فلورین میگوید «مینا سرت را بالا بگیر درست است که ما ریحانه را از دست دادیم، اما این کمپین در دنیا بینظیر بود. اینیک گام بهپیش در جنبش علیه اعدام در دنیا است، ازنظر احساسی و عاطفی و سبککاری فوقالعاده بود»
غم سنگینی در دلم هست و این غم را ۱۵ روز است که با خودم یدک میکشم. دو هفته پیش ریحانه اعدام شد و هنوز هم این مرگ را باور نمیکنم.
با چند نفر از اومانیستها که از بایرن آمدهاند و چند سال پیش به من جایزه دفاع از حقوق انسانی را دادند، خوشوبش میکنم و آنها میگویند مینا ما در ماشین خودمان جاداریم منتظر تاکسی نباش و با آنها راهی کتابخانه مرکزی شهر فرانکفورت میشوم.
در آنجا یک دوست آلمانی را میبینم که با همسر ایرانیشان اخیراً عضو نهاد اکس مسلم شدهاند. ایشان را اولین بار است که میبینم. روانشناس هستند و یک فعال قدیمی مدافع حقوق زن. کمی فارسی هم یاد گرفته است و با او احوالپرسی میکنم و منتظر رسیدن شهناز مرتب میشویم. ما سه نفر نماینده از نهاد اکس مسلم هستیم که به این جلسه آمدهایم. برخی بروشورهای مربوط به فعالیتهای خودمان و دعوت به جلسه سخنرانی خودم در دانشگاه دسلدرف را همراه دارم به محل میز کتاب رفته و اینها را در آنجا میگذارم.
در سالن بزرگ این کنفرانس که حدود ۴۰۰ نفر آمدهاند، میشاییل اشمیت سالمون و هربرت اشتفان مسئولین سازمان جردانو برونو را میبینیم و همدیگر را در آغوش گرفته و از دیدار هم بسیار خوشحال میشویم. جلسه شروع میشود در ابتدا فیلمی از فعالیتهای دهساله نهاد جردانو و در این فیلم جایگاه خاصی هم به ما دادهاند، تشکیل نهاد اکس مسلم و بهویژه فعالیتهای ما برای گرفتن حق پناهندگی برای اکس مسلمها در آلمان و همچنین فعالیتهای گسترده کمیته علیه اعدام در آلمان و نجات جان انسانها.
در فیلم تظاهرات ما در دسلدرف علیه اسلامیها را نشان میدهند و بارها چهره بهار گلشه و یا مهین درویش روحانی را که در این میتینگ علیه سلفیها شعار میدهند را از نزدیک نشان میدهند. من در این فیلم مصاحبه کوتاهی با تهیهکننده فیلم ریکاردا انجام دادهام که در مقابل مسجد بزرگی است که اسلامیها در کلن آلمان و در محله اهلرنفلد ساختهاند. انتقادات من به جنبش اسلامی و نگاهی به فعالیتهای ما در نهاد اکس مسلم.
در این برنامه که با موزیک و شادی همراه است چند سخنرانی کوتاه پنجدقیقهای از سوی فیلسوفان و یا منتقدین مذهب میشنویم که یکی از سخنرانیها مربوط به یک قاضی در آلمان است که عضو نهاد جردانو برونو است و او در مورد سیستم قضاوت در قرونوسطی و مقایسه آن با سیستم قضاوت در دنیای مدرن حرف میزند و هر چه از سال ۱۷۹۲ شرح میدهد مثل ایران امروز و سیستم قضاوت جمهوری اسلامی است. بعد از جلسه با او حرف میزنم و او میگوید سعی میکنم شمارا دعوت کنم در ورتسبرگ محل کارم در این مورد سخنرانی کنید. سیستم قضایی جمهوری اسلامی و پرونده ریحانه جباری یکی از مهمترین مسائلی است که میخواهم در این نوع سخنرانیها آن را بیان کنم.
صبح زود روز بعد با محمود قائدی به فرودگاه میروم و مستقیم به اسلو پرواز میکنم. در آنجا دوستان گرامی و قدیمی من از من دعوت کردهام که دو روز در اسلو را با آنها باشم و سپس به کنفرانسی میرویم که به همت آنیتا و صبری حسنی سازمان داده شده است.
دومین بار است که به اسلو میآیم. یکبار درزمانی که جایزه صلح نوبل به شیرین عبادی داده شد و جنبش ملی اسلامی از شادی در پوست نمیگنجید و اکثریتیها دست در دست عبادی در اسلو قدم میزدند و فخر میفروختند و ما به این موضوع که عبادی اعلام میکرد اسلام با حقوق زنان و حقوق انسانی مغایرتی ندارد و بعداً هم خودش اقرار کرد به دلیل همین یک جمله جایزه را گرفته است، اعتراض میکردیم. اسلام صد در صد مغایر حقوق زن و حقوق انسان است و این را حداقل ما که سیوچند سال حکومت اسلامی را تجربه کردهایم و امروز با جنایات داعش در سوریه و عراق، به عریانترین و وحشتناکترین نحو همگان شاهد هستند، کسی به ازای این حرفها جایزه بگیرد و کماکان مدال دفاع از حقوق بشر بر سینه زده و در مورد نقض حقوق بشر لام تا کام حرف نزند، اگر شیاد نباشد، فرصتطلب زشتی است که به دلیل منافع کوچکی، حقیقت را میفروشد.
در ابتدا و قبل از شروع جلسه تعدادی از ایرانیان علاقهمند را در رستوران پایین محل جلسه میبینم و ازجمله تعدادی از دوستان قدیمی خودم را که در کردستان باهم بودیم. دیدار این دوستان بسیار شیرین و خاطرهانگیز است. اکنون دیگر همه ما پا به سن گذاشته و اگر بچهای داشتیم، فرزندان ما دانشگاهی هستند و این بار از اوضاعواحوال خودشان و فرزندانشان میپرسم و از اینکه این انسانهای عزیز و منتقد و مبارز را میبینم. بسیار خوشحال هستم.
در سالن، حدود ۱۰۰ نفر حاضر هستند و بعداً تعدادی نیز به ما ملحق میشوند.
جلسه با سخنرانی کوتاه من به زبان آلمانی شروع میشود.
http://youtu.be/rsKHZcCsHJA
بعدازاین سخنرانی استراحت میدهند و با تعدادی از دوستان عکس میگیریم و به سؤالات تعدادی پاسخ میدهم. من در آنجا در جمع نروژیهایی که فکر میکنم اولین بار است در مورد مبارزه علیه اعدام در ایران و بهویژه نوع مبارزه ما یعنی کمیته بینالمللی علیه اعدام و نهاد مادران علیه اعدام، حرفهای ما را میشنوند، میگویم که ما چگونه فعالیت میکنیم. از اینکه به زنان و مردم در اعماق جامعه چهره میدهیم از ارتباط مستقیم با زندانیان و محکومین به اعدام و از نحوه علنی کردن و جهانی کردن پروندهها و سرگذشتها و از موفقیتهای خودمان در این نوع کار حرف میزنم.
من میگویم اینیک کار بزرگ است که ریحانه را جهانی کرده و او را وارد خانههای میلیونها نفر میکنیم. این نوع مبارزه علیه اعدام در نوع خود در دنیا بینظیر است.
در این جلسه روزنامه چاپ همان روز در نروژ را نشان میدهد که در آن، در مورد ریحانه و اعدام او سراغ سفیر جمهوری نکبت اسلامی رفته و از او در مورد علت اجرای حکم اعدام ریحانه پرسیدهاند، این مرد با وقاحت گفته ریحانه قتل انجام داده و قانون آنها قصاص است و همان ترهاتی که لاریجانی و مقامات دیگر حکومت اسلامی گفتهاند را تکرار میکند. او میگوید غرب باید از ما تشکر کند به دلیل اعدام مواد مخدریها که بیشترین اعدامها در ایران را شامل میشوند و من این مصاحبه و عکس این سفیر رژیم را نشان میدهم و میگویم این فرد باید دستگیر شود اینها قاتل هستند و مدافع جنایت.
سپس به زبان فارسی کوتاه میگویم که مبارزه علیه اعدام، مبارزه برای سرنگونی حکومت اسلامی است و همه احزاب و سازمانها باید وارد این مبارزه بشوند و هر کس علیه اعدام مبارزه نمیکند باید کرکره سازمان و حزبش را بهعنوان اپوزیسیون جمهوری اسلامی پایین بکشد.
سپس مهوش علاسوندی مادر عبدالله و محمد فتحی که در ایران به دست جانیان اسلامی در یک روز و همزمان اعدام شدند و بنیان گزار نهاد مادران علیه اعدام سخنرانی میکند. مهوش اکنون به یک چهره مهم «نه به اعدام» در ایران تبدیلشده است. سخنرانی مهوش به زبان فارسی و توسط یک مترجم و یک چهره شناختهشده و نویسنده در نروژ خانم لیلی بندهی به زبان نروژی ترجمه میشود.
http://youtu.be/qOOoue8YOYc
مهوش علاسوندی که چند روز قبل به همراه بیژن فتحی وارد اسلو شده تاکنون دو مصاحبه با رسانهها انجام داده است در یک مصاحبه با رادیوی فارسیزبان شهر به همراه نوشین قادری به سؤالات خبرنگار این شبکه پاسخ داده است و در مصاحبه دیگری به همراه بیژن فتحی با رسانه نروژی مصاحبه کرده است.
علاسوندی اشاره میکند که در این روزها مسیح علی نژاد در رسانه نروژی بوده و دفاع اینها از روحانی را نقد میکند و میگوید دولت و جامعه نروژ باید به کسانی توجه کند که علیه رژیم اسلامی هستند و علیه جنایات این رژیم ازجمله اعدام مبارزه میکنند. او به دادن جایزه صلح نوبل به عبادی انتقاد میکند و میگوید این فرد علیه اعدام حرف نمیزند و کاری نمیکند. او در مقابل نقض وحشیانه حقوق انسانی در ایران لام تا کام حرف نمیزند.
سپس فیلم دو برادر نمایش داده میشود.
در طول ۴۵ دقیقه نمایش فیلم که با زیرنویس انگلیسی است همه آرامآرام اشک میریزند. چند دانشجوی جوان را میبینم که میگویند برای تحقیق در مورد شکنجه به این جلسه آمدهاند، آنها هم آرام اشک میریزند.
فیلم کاملاً مؤثر است و همه را در سوگ و شوک فروبرده و بعد از نمایش فیلم برگزارکنندگان از حاضرین دعوت میکنند اظهارنظر کنند.
در این بخش از برنامه، نکتهای که برایم جالب است این است که چند نفر از چند کشور میکروفون را در دست گرفته و درحالیکه چشمشان پر از اشک هست میگویند که این مبارزه بسیار برایشان مهم است. حرفها در این قسمت توسط سرور کاردار چهره شناختهشده علیه حکومت اسلامی ایران و مدافع حقوق زندانیان سیاسی ترجمه میشود.
یک نفر از مسئولین سازمان آتهئیستها در نروژ حرف میزند و میگوید ما «کفار» اینجا هستیم و میگوید میخواهند بیش از اینها به این نوع مبارزات کمک کنند. نفر دیگر از پاکستان است. یک جوان از پاکستان رو به خانم علاسوندی میکند و میگوید شما دو پسر خود را از دست دادید ولی نگاه کنید من فرزند شما هستم شما ما رادارید و من در پاکستان از این مبارزه علیه اعدام خواهم گفت.
یک نفر از افغانستان پشت میکروفون میرود و میگوید، من از مبارزه شما دفاع میکنم. من از کشوری آمدهام که در آنجا جنایت بیداد میکند و باید علیه این جنایات مبارزه کرد.
یک دختر جوان از ایران به اسم فریبا پشت میکروفون میرود. او میگوید مهوش عزیز شما دو پسر خودتان را حدود سه سال پیش از دست دادید مادر من فرزند عزیزش را سیوچهار سال پیش از دست داد، اینها از روز اول جنایت کردهاند و آخرین قربانی ما ریحانه بود. این حکومت اسلامی ایران است و باید با سرنگون کردن این حکومت، زندگی را به مردم ایران بازگرداند؛ و یک نماینده پارلمان نروژ با اشک بر چشم رو بهسوی مهوش و من میکند و میگوید این مبارزهای که شما انجام میدهید بسیار مهم است نهفقط در ایران در دنیا و ما از این مبارزات دفاع میکنیم.
و بالاخره یک جوان از ترکیه حرف میزند و میگوید اردوغان هم چیزی شبیه به خمینی است و ما باید علیه جنبش اسلامی در منطقه مبارزه کنیم.
http://youtu.be/SyWLuPGwpmk