حزب سکولار دمکرات ایران

    چیزی نیست که در جمهوری اسلامی اصالت داشته و خودش باشد، حتی مساجد و امامزاده‌هایی که در دوران رژیم و با کمک رژیم ساخته شده‌اند نیز اصالت ندارند، چون در زمین غصبی و با منابع غصبی یا امکانات غصبی از مردم (مثل آب و برق مجانی) ساخته و اداره می‌شوند. در این نظام همه چیز از نماز، روزه، عزاداری محرم و مظلومیت، روضه و مداحی و افطار و نیمه‌شعبان، تا کارکردهای دولت و مقام‌های دولتی قلابی است. در ایران نه رادیو و تلویزیون «رسانه»اند، نه دانشگاه «دانشگاه» است و نه شهرداری «شهرداری». اینها همه ابزار حکومت برای پیشبرد پروژه‌های اسلام‌گرایان‌اند.

    هر چه به حکومت وصل باشد (که همه هستی مردم را در چنگ خود دارد) قلابی است، چون خود حکومت قلابی است، از مدارک مقامات و درجات نظامی تا مقالات و کتاب‌هایی که منتشر می‌کنند، از رای و فیلم و موسیقی دولتی تا قانون و اختراع و واکسن. در سال‌های اول جمهوری اسلامی در میان بسیجیان می‌شد کسانی را یافت که برای دفاع از کشور به عضویت بسیج در‌آمده‌اند یا افراد متخصصی در میان مقام‌ها دیده می‌شدند که هدف خدمت و ارائه کار تخصصی داشتند یا هنرمندانی که برای خدمت به مردم در بوق‌های دولتی حاضر می‌شدند، اما سرکوب‌های مکرر و بالاخص کشتار دائمی در خیابان، مرزها را برای مردم روشن کرد و امروز حکومت با همه اعضا و جوارحش از نگاه عموم قلابی است.

    وظیفه حکومت واقعی محافظت از جان و مال و آبروی مردم است و تنها کاری که حکومت قلابی انجام نمی‌دهد، همین است. حتی کار بدان‌جا رسیده که عامل اصلی گرفتن جان و تاراج اموال و بردن آبروی مردم نیز حکومت است.

    نظام جمهوری اسلامی پس از انقلاب ۱۴۰۱ بدون استثنا به مجمع مجسم و عیان اراذل‌و‌اوباش، قاتلان، چپاولگران، دروغگویان و فریبکاران تبدیل شده است. این‌ها همه مصداق تعریف علی خامنه‌ای از «انقلابی» است. انقلابی برای او کسی است که به هر قیمت در خدمت ولایت باشد و در این ولایت‌مداری و نیز بهره‌گیری از ولایت‌مداری خود خط قرمز و آستانه اخلاقی و قانونی و شرعی ندارد. چهره‌های بارز نظام امروز از مشمئز‌کننده‌ترین افراد تشکیل می‌شوند که جز مهمل‌بافی و اغراق‌گویی در مورد خود و تهدید کردن مردم کاری از آن‌ها بر‌نمی‌آید. زور عریان بدون هیچ قید‌و‌بندی خود را در قالب حکومت به نمایش گذاشته است.

    اصول و مبانی قلابی

    اسلام‌گرایانی که در ایران امروز حاکم‌اند، خود را طرفدار ارزش‌‌ها و هنجارها می‌دانند. آن‌ها که مردم را به خرد کردن گردنشان در صورت رعایت نکردن هنجارها تهدید می‌کنند، نه به ارزش و هنجاری باور دارند و نه معرف ارزش و هنجاری‌اند. آتش‌زدن بانک و سینما و بعد اعدام خیابانی رقبای سیاسی و بعد از آن کشتار‌جمعی زندانیان و تجاوز و شکنجه در زندان، هنجار و ارزش نیست. هر آنچه این جماعت در مورد خانواده و سنت و ملت و کشور می‌گویند قلابی و تقلبی است، مثل مدارک دانشگاهی که از دانشگاه امام صادق یا با ورود سهمیه‌ای گرفته‌اند یا عناوین تقلبی مثل نمایندگی مجلس که یدک می کشند. لباسی را که ادعا می‌کنند لباس پیامبر است و عناوین آیت‌الله و حجت‌الاسلام نیز تقلبی و قلابی است.

    نهادهای قلابی

    دو دسته نهاد اصلی در هر دولت- ملت، یعنی قانون و نهادهای ملی در جمهوری اسلامی از ابتدا قلابی بودند. این نهادها قرار بود هم ملی و هم اسلامی و انقلابی باشند. هیچ‌کدام از این سه با هم هماهنگی ندارند. انقلابی بودن بدین معناست که شما هر جا خواستید، روال‌ها را بر‌هم بزنید که اثری از حاکمیت قانون باقی نمی‌گذارد. ولایت فقیه هرگز نهادی ملی نبوده است و نخواهد بود. همچنین اسلامی بودن با تعدد فتواها و نظرات فقها و با تضاد احکام اسلامی با عرف زمانه و با قانونی‌بودن جور در‌نمی‌آید. نهادهای موجود هیچ جایگاهی در عرف جامعه ندارند و زور اسلحه که از پشت آن‌ها برداشته شود، اثری از آن‌ها باقی نخواهد ماند. آن‌ها به‌دلیل تعارض ماموریت و فساد و شایسته نبودن اداره‌کنندگان قلابی‌اند.

    فرایندهای قلابی

    فرایند اسلامی‌سازی هیچ ربطی به اسلام متنی و تاریخی ندارد. پیامبر اسلام حجاب را در مدینه و مکه با راه‌اندازی گشت ارشاد اجباری نکرد و برای کسانی که حجاب را رعایت نمی‌کردند، جریمه نگذاشت و اسب و شتر مردم را به‌دلیل رعایت نکردن حجاب توقیف نمی‌کرد. فرایندهای دیگر نیز مثل غرب‌زدایی و غرب‌ستیزی نه‌تنها گزینشی و فریبکارانه بوده، بلکه قشر حاکم بیش از همه رو به سوی غرب داشته است. امروز مقام‌ها و فرزندانشان بیش از همه در غرب آشیانه و پایگاه و حساب بانکی و تجارت و کسب‌و‌کار دارند. این فرایندهای قلابی همه برای مشروعیت‌بخشیدن به نظام در چشم فاسدترین و حریص‌ترین اقشار حامی حکومت به قدرت و ثروت و منزلت بدون زحمت بوده است.

    ماموریت‌های قلابی

    حکومت در دنیای امروز سه ماموریت اصلی دارد، ایجاد نظم و امنیت و حل منازعات با اعمال قانون و حفظ حقوق شهروندان، تامین سلامت و خدمات عمومی و حداقلی از رفاه اجتماعی برای معلولان و بیکاران و سالمندان و دیگر اقشار آسیب‌پذیر، و محافظت از امنیت و منافع ملی. در این چهارچوب، حکومت بر همه خوراکی‌ها و نوشیدنی‌ها نظارت دارد تا نوع مسموم آن‌ها به دست شهروندان داده نشود، اما ماموریت حکومت اسلامی، اعمال شریعت، دیندار کردن مردم، تبلیغ دین در سراسر جهان و گسترش‌طلبی و آدم‌خواری است. در این چهارچوب اگر صدها نفر هم با نوشیدن مشروب‌های مسموم و کشنده بمیرند، حکومت مسئولیتی ندارد، بلکه شادمان خواهد بود، چون به تصور مقام‌ها مردم را از استفاده از مشروب منصرف می‌کند. ماموریت‌های یک حکومت دینی اساسا قلابی است.

    سیاست‌های قلابی

    سیاست خارجی رژیم و اصول آن همه قلابی‌اند، چون اثری از حکمت و عزت و مصلحت‌بینی و آشنایی با موازین و ارتباطات خارجی در آن‌ها به چشم نمی‌خورد. اصول سیاست داخلی سرکوب همه‌جانبه، تمامیت‌خواهی و وقاحت در تبلیغات سیاسی است. این‌ها اصول اداره یک مافیای سیاسی است و نه یک دولت-ملت.

    سیاست‌هایی که برای چند دهه در برنامه‌های توسعه رژیم ذکر می‌شوند یا مجمع تشخیص مصلحت به تصویب رسانده است، همه حتی اگر مصلحتی را نیز منعکس کنند، روی کاغذ می‌مانند، چون قلابی‌اند و فقط برای نمایش توسعه تنظیم شده‌اند. دولت‌ها برحسب اقتضای روز و تلفن‌هایی که از بیت و سپاه می‌شود، منابع را تخصیص می‌دهند یا پروژه‌ها را جابه‌جا می‌کنند. کارهایی که مقام‌ها می‌کنند، نه بر اساس سیاستی خاص، بلکه بر اساس منافعی خاص و عمدتا برای بقای نظام است. به‌دلیل قلابی بودن سیاست‌هاست که محیط زیست و انسان‌های کشور هر روز خسارت بیشتری می‌بینند.

    روایت‌های قلابی

    هرچه حکومت در باب کشورهای غربی (افول و فساد اخلاقی و فروپاشی)، جمهوری اسلامی (سراسر پیشرفت و قدرت و اقتدار و تحسین و محبوبیت) و مخالفان (ورشکسته و مزدور بیگانه) می‌گوید، روایت قلابی است. سیاست سیاه‌نمایی و سفید‌نمایی حکومت برای تحویل اطلاعات قلابی شکل گرفته است. این روایت بر اساس بخشی از یک خبر، گفته فردی در آمریکا، شکایت یکی از مخالفان از دیگر مخالفان و مانند آن‌ها، ساخته و پرداخته می‌شود. به علت همین قلابی‌بودن است که هم مقام‌ها از اینکه یک‌باره کاخ کاغذیشان فرو بریزد نگران‌اند و هم مخالفان اطمینان دارند که این کاخ روزی نه‌چندان دور فرو می‌ریزد.

    سیاست‌مداران قلابی

    کسانی طی ۴۴ سال گذشته در ایران به رهبران سیاسی تبدیل شده‌اند و خود را نخبه و همه‌چیز‌دان می‌دانند که جز تروریسم، قلدری، راهزنی، آدم‌کشی، یاغی‌گری، یاوه‌گویی، گزافه‌گویی و فریبکاری چیز دیگری نمی‌دانند و این‌ها را نیز بهترین سیاست‌ورزی و سیاست‌ورزی الهی معرفی می‌کنند. سابقه همه آن‌ها عضویت در گروه‌های تروریستی، نظامی، شبه‌نظامی، انتظامی، نهادهای امنیتی و حراست سازمان‌هاست و در سابقه خود کاری غیر از ایجاد مزاحمت برای زندگی روزمره مردم ندارند. کارنامه آن‌ها نیز مملو از دروغ و عنوان‌سازی است.

    قشر حاکم در ۴۴ سال گذشته ده‌ها هزار اعدام، صدها هزار شکنجه، صدها هزار بازداشت غیر‌قانونی، ده‌ها میلیون توهین به مردم، میلیون‌ها بار سوء‌استفاده از قدرت و ده‌ها هزار پرونده فساد دارد. بدین‌ترتیب حکومت دینی به‌معنای اعمال قدرت دین‌مداران تمامیت‌خواه با تمسک به زور برای به انحصار درآوردن قدرت و ثروت و منزلت است. این ترتیبات هیچ ربطی به حکمرانی ندارد، بلکه نمایش حکمرانی گروهی مافیایی است که فقط به مصلحت و منافع خویش می‌اندیشند. رژیم اسلامی تجسم قلابی‌بودن یک حکومت است.
    مجید محمدی
    منبع: ایندپندنت فارسی