حزب سکولار دمکرات ایران


جنبش مشروطه‌ خواهی در ایران به اواخر سلطنت ناصرالدین شاه برمیگردد. ناصرالدین شاه قاجار ملت ایران را بنده ورعیت خود میدانست و بدون گامی مثبت برآنها مستبدانه و آخوندوار سلطنت میکرد. ایرانیانی که برای دانش آموختن یا دادوستد به اروپا، روسیه وکشورعثمانی رفت و آمد میکردند، درآشنائی با فرهنگ و پیشرفت اروپا، آرزومند دگرگونی ایران عقب مانده، دهاتی وفلک زده آخوندی به کشوری پیشرفته و مدرن بودند. دراین زمینه آنها بی پرده و نمایان، آگاهی رسانی میکردند وروزبروز پشتیبانانشان بیشتر میشدند.

اواخرسده نوزدهم روشنفکران عثمانی که ازاستبداد ستمگرانه حکومت بیقراربودند با اندیشه کنستیتوسیون آشنا شدند. آنگاه برای کنستیتوسیون باشتباه از واژه عربی الشَرطة، واژه‌های مشروطه و مشروطیت را بعنوان برگردان واژه کنستیتوسیون پذیرفتند. گرچه بهترین برگردان کونستیتوسیون، مرزینی یا مرزبندی یا سامان دهی مردم بدی میباشد، مشروطه یا شرطی بودن صفتی نابجا برای نوع حکومت است. این واژه نادرست آرام آرام برای مرزبندی سلاطین دیکتاتورعثمانی به ادبیات سیاسی ترکی عثمانی وارد شد. سفیرایران درعثمانی این واژه نادرست را به ایران آورد و در نوشتارهای فارسی روزنامه ها گسترش یافت. درحالیکه ناصرالدین شاه وهزار فامیل فاسدش پیروان کنستیتوسیون و آزادی خواهی رابشدت سرکوب میکردند. مشروطه خواهی نیرومند تر میشد.
پس مرگ ناصرالدین شاه آزادیخواهان مشروطه‌ خواه، با سالها مبارزه وتلاش، جنبش مشروطه‌خواهی را با راهپیمائی سال 1284 خورشیدی آغاز کردند و در 13 مرداد 1285،خورشیدی، مظفرالدین شاه قاجارفرمان سلطنت مشروطه رو دستینه کرد و قانون اساسی مشروطه ایران نوشته شد. قانون اساسی مشروطه ایران نخست یکی ازسکولارترین قوانین اساسی دنیا درراستای حاکمیت پارلمانی مردم بدون دخالت دین و مذهب بود. اما پس از پرخاش گسترده آخوندهای واپسگرا، با فشارو پشتیبانی روس وانگلیس همراه با آشوب های اهریمنی وخونین هواداران مزدور، پیوست های ارتجائی و کهنه پرستانه به قانون اساسی افزودند تا ملا پسند بشود. آنگاه پس از سپری شدن 15 سال خود محوری، خودکامگی، خیانت، میهن فروشی وخرافیگری آخوند های غارتگر، رواج خانخانی چنان هرج ومرجی درایران ایجاد شده بود که روشنفکران بشدت نگران وبیمناک تجزیه کشور بودند. درآن دوران سراسر پریشانی، ناامیدی و درماندگی، مردی بقدرت رسید که نه فقط ایران را ازتجزیه و نا بودی نجات داد بلکه در کوته زمان با حفظ تمامیت ارضی، به امنیت، آزادی وآبادی رسانید. رضاشاه بزرگ، مرد شجاعی خود ساخته وایرانپرست، نه آموزش دیده فرنگ بود و نه دست نشانده بیگانگان. او در کشوریکه مردمش ۱۴ سده درلابلای خرافات مذهبی، به زبونی و سرافکندگی خو گرفته، شان وکرامت انسانی را از دست داده، موالیگری را پیشه کرده بودند، تنها راه رهایی را درآموزش وپرورش فرزندان این سرزمین، خرد گرائی ودوری ازخرافات و مهملات میدید. رضا شاه بزرگ ساختارسیاسی، اقتصادی واجتماعی ایران را بکلی دگرگون کرد ونوسازیهای بیشماراوازهرجهت راهگشای دگرگونیهای کلانی بود. محمد رضاشاه پهلوی راه پدررا ادامه داد، اندیشه های او با انقلاب سفیدشاه و مردم متبلورشد و نوآوری های بیشمارش مانند زمین دار کردن دهقانان وهمسود شدن کارگران کارخانه ها آسیب سختی به کمونیست ها وارد کرد. حق رأی به زنان و حقوق برابر سیاسی با مردان، آخوند ها را پریشان نمود. رضا شاه بزرگ ومحمد رضاشاه پهلوی برای پاکسازی نیروی تبهکارانه وفساد اهریمنی آخوندهای واپسگرا بسیارکوشیدند. اما برای آرامش جامعه و تنش زدائی در کشور به رواداری با اهریمنان دینکارپروانه دادند. شوربختانه جبهه اهریمنان واپسگرا، اسلامیست ها و تروریست های شیعه با ناروگرائی برای بدست آوردن نیروی سیاسی به خدعه، دروغ و زشتکاری پرداختند. بطوریکه آنها با دروغگوئی، دغلکاری، وعده های پوچ وخدعه ملت ایران را فریب داده، 44 سال پیش فتنه ای بپاکردند که به یاری دشمنان ایرانیان بویژه روسیه پایانی ندارد. اکنون ایرانیان بسیاری برای پایان دادن به دیکتاتوری آخوندی، پشیمان ازنادانیهای گذشته مشروطه‌ خواه شده و برای بازگردانی قانون اساسی مشروطه پافشاری میکنند. این خواست آنها گامی پس کشیدن، یا واپس گرائی وپاغوشیده شدن در گذشته های پرماجرای ایران میباشد. قانون اساسی مشروطه برای جهان امروز نوشته ای ناموزون با ادبیاتی نا مناسب است. ایرانیان بویژه جوانان ما خواستارقانون اساسی مدرن وخدشه ناپذیرند. آنها خواهان دمکراسی سکولار، بفارسی: حاکمیت پارلمانی مردم بدون دخالت دین ومذهب میباشند. برای گذار ازجمهوری اسلامی اهریمنی نیازی برای بکاربستن قانون اساسی مشروطه نیست. زیرا نیمی از آن در مورد تشکیل و اداره مجلس شورای ملی وسنا نوشته شده و نیمه دیگرش درباره دین رسمی و قوانین اسلامی درپیوند با نظام پادشاهی میباشد. لذا حتی تا زمانی که گزینش نوع نظام انجام نشده نمیتوان آنرا بکارگرفت. وانگهی برای انجام برنامه های اجتماعی و رفاهی از قوانین حقوق بشر30 ماده ای میتوان استفاده کرد وآنها را برای نهادینه شدن بکارگرفت. با تشکیل مجلس مؤسسان قانون اساسی نوین سکولار دمکرات، بی عیب و ایراد به پذیرش خواهد رسید. در این زمینه نباید سستی و کمکاری کرد.

اینبارسپهرسیاسی ایران نباید به اشتباه آلوده شود. زیرا ما میخواهیم قانون اساسی نوین و سکولاردمکرات بدون عیب و ایراد برای سازندگان ایران با سیاستی محکم، مدرن وکامروا، که نسلهای آینده از آن بهرمند شوند. هرگزنباید اشتباه و فریب 57 به هر شکل و رنگی تکرار شود.
خشت اول گر نهد معمار کج، تا ثریا می رود دیوار کج.
دکتر بهرام آبار،
30.07.2023