با پدید آمدن امپراتوری های قدرتمند ایرانی، ازمادها تا ساسانیان، بیش از دوهزاروپانصد سال سواحل شمالی و جنوبی و سرزمین های خلیج فارس و مجمع الجزایر بحرین زیر فرمانروائی ایرانیان بود و راهیابی گسترده فرهنگی آیران به آن دیار بنیانگزارپیوندهای تاریخی با آنها بویژه بحرین با ایران شد.
از اینرو سرزمین و جزیره بحرین ازکهن روزگاران به ایران تعلق داشت وبخشی ازاستان فارس بود. “ارنست هرتسفلد” باستان شناس برجسته آلمانی در مورد بحرین مینویسد: پیش ازاسلام، بحرین وسواحل خلیج فارس از جهت اداری، سیاسی، نظامی واقتصادی زیر فرمانروائی ایرانیان بوده ودر سراسرآن دیارقلعه های پایداربرای پادگان های نظامی ساخته و پابرجا کرده بودند.
یکی از فرماندهان ایرانی به نام اسپیدویه در بحرین سالها حکمرانی می کرد، از اینرو مردم بحرین را به نام او “اسپیدگان” می نامیدند.
پس ازحمله مسلمانان به بحرین منذر ابن ساوی حاکم ساسانی آن دیار، خراج گزار دولت های اسلامی شد وپس ازبرچیده شدن حکومت خلفای اسلامی، پادشاهان آل بویه، عمان و بحرین را به استان فارس پیوستند. سپس سلجوقیان، اتابکان وهرمزیان در آنجا فرمانروائی کردند. قطب الدین کیش پادشاه هرمز در ۶۹۸ خورشیدی بربحرین چیره گشت و از آن پس جزایر خلیج فارس بخشی از ایران بود. اینگونه بود که شاهنشاهی ایران سواحل خلیج فارس به ویژه بحرین را فرمانروای میکرد.
پس از یافته شدن دماغه امیدنیک، بسال 886، پرتغالی ها به خلیج فارس آمدند وتا هنگامیکه بسال 1000 ازنیروی نظامی شاه عباس صفوی شکست سختی خوردند بر آن سرزمین ها چیره بودند. شکست سخت نیروی نظامی شاه عباس بر پرتغالی ها، سرزمینهای خلیج فارس به ویژه بحرین را به خاک ایران پیوند داد. در زمان شاه سلطان حسین صفوی ناتوانی دولت مرکزی، حمله افغان ها وراهیابی تدریجی هلندی ها و انگلیسی ها، به خلیج فارس، با پشتیبانی انگلیسی ها سلطان عمان را بر بحرین و مسقط چیره شد.
در زمان نادرشاه افشاربحرین تا عمان زیر فرمانروائی دولت افشاریه بود. با کشته شدن نادرشاه هرج و مرج سراسر ایران و منطقه خلیج فارس را فرا گرفت. درآن میان اعراب که نیرومندتر شده بودند، بر آن دیار چیره گشتند. پس از آن اعراب مسقط به فرماروائی آن دیار رسیدند. اعراب تا اواسط سده هیجدهم میلادی آنجا فرمانروائی میکردند تا اینکه نیروی نظامی ایران بر آنها چیره شد.
دردوران زندیه واوایل قاجاریه حکومت بحرین خراج گزاردولت های پادشاهی ایران بود، تا اینکه بیکفایتی و ضعف دولت مرکزی قاجاریه به نیرومندی دزدان دریایی در بحرین افزود و یورش به خلیج فارس و نواحی اطراف آن آغازشد و نا آرامی آن نواحی را فرا گرفت.
با از دست رفتن فرمان روائی حکومت قاجاریه بر بحرین، بهره برداری استعمارگران قدرتمند انگلیس از آن رخداد ها آغاز شد. بطوریکه پس از چیرگی بر دزدان دریایی، شیوخ خلیج فارس را تحت اراده خود در آوردند. درسال1820 میلادی شیخ نشین های خلیج فارس از جمله بحرین، تحت الحمایه های ستعمارگران قدرتمند انگلیسی شده و در این زمینه با آنان پیمان نامه هائی دستینه کردند. با این ترفند آن سرزمین ایرانی 150سال به اشغال انگلیس درآمد. انگلیس همواره ازاستقلال شیخ نشین ها بویژه بحرین سخن میگفت تا منافع سیاسی، اقتصادی و تجاری خود را پایدار و پابرجا دارد. همچنین برای سست کردن داومندی ایران برداشتاری بحرین، ایرانی زدایی در بحرین را به شدت پیگیری می کرد.
محمد رضا شاه پهلوی درسال ۱۳۳۵ برای دستیابی به داشتاری ایران بربحرین بنام استان چهاردهم، دست به تهدید نظامی زد که با دخالت نیروی دریائی انگلیس بعنوان مدافع شیخ بحرین کامیاب نشد. محمد رضا شاه نمیدانست که این گام سبب بد فهمی تاریخی خواهد شد. زیرا مردم عادی خواهند انگاشت که بحرین در این زمان جزو ایران بوده و شاه آن را از ایران جداکرده. تاریخنگاران و دولتمردان ایرانی هم بارها بنادرستی اینچنین اعلام کردند؛ بحرین در دورۀ محمد رضا شاه پهلوی از ایران جدا شده است، گرچه ار دست رفتن بحرین در زمان قاجار ها و بجهت سستی و بی کفایتی حکومت و دولت آنها بود.
بحرین درسال ۱۳۴۵ با اعمال نفوذ سیاسی و فشارهای انگلیس، همچنین، پشتیبانی دولت های غربی، به عضویت سازمان علمی و فرهنگی سازمان ملل، یک سال بعدعضو سازمان خوار باروکشاورزی جهانی و درسال ۱۳۴۷ به عضویت سازمان بهداشت جهانی در آمد.
سیاست های جهانی غرب و به ویژه دولت انگلیس، همراه با دسیسه هائی که مرتجعین سرخ و سیاه در کشور ایران پدید می آوردند، پیش آمدهای فزونتری را دست آویز کرد که جدایی بحرین از ایران را سرعت بخشید. بطوریکه طرح تعیین سرنوشت مردم بحرین و دخالت دادن سازمان ملل متحد به عنوان یک نهاد بین المللی بی طرف در همه پرسی خواهی، در این باره داومندی تاریخی ایران را دگرگون کرد و به این پیامد رسانید که آن جستار به دبیر کل سازمان ملل واگزارشود. به خواسته دبیر کل سازمان ملل و اعمال نفوذ انگلیس همه پرسی شفاهی و نادرست از ۱۰ فروردین ۱۳۴۹ خورشیدی دربحرین آغاز شد و دبیر سازمان ملل در ژنو گماشته این کاربود. وی پس از پایان ۲ هفته ای پرش از مردمان عرب در بحرین، گزارش آنرا به دبیرکل سازمان ملل فرستاد. با این گزارش، شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه ۲۷۸ خود را در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۴۹ برون داد که درآن خودگردانی بحرین پذیرفته شده بود. این قطعنامه به دولتهای ایران و انگلیس ابلاغ شد.
سیاست استعمارگران قدرتمند انگلیسی دردوران 150 سال تسلط بر خلیج فارس، افزوده بربحرین، دیگر شیخ نشین های خلیج فارس را هم بسود خود بارور کرده بود. از اینرو در میان سیاسیون ایران ناسازگاران جدایی بحرین بسیار اندک و بیشترین آنها از احزاب توده و پانیرانیست بودند. بطوریکه آنها بنادرستی میگفتند محمد رضا شاه بحرین را از دست داد. درحالیکه بحرین را فاجار ها از دست دادند.
رضا شاه بزرگ و محمد رضا شاه پهلوی درنگهداری آب وخاک ایران بسیار کوشیدند وبرآنچه که تمامیت ارضی مینامیم پاسداری نمودند. پس از 150 سال فرمان روائی انگلیس بربحرین، کشوریکه ازنیروی نظامی کلانی برخوردار بود، پروانه پیوند به ایران را هرگز نداد و با ایران زدائی از اعراب پشتیبانی نمود. شاهان بیخرد و نا شایسته قاجار با دیپلماسی زبون در برابر دیپلماسی قوی انگلستان و روسیه تزاری نیمی از آب وخاک ایران را در شمال، جنوب و شرق ایران از دست دادند. برای مردود بودن این چرندگوئی که بحرین در دورۀ محمدرضاشاه از ایران جدا شده، به نامهای که در زمان جنبش مشروطیت نوشته اند موجه شود: “آيا بر احدي از مسلمين مخفي است كه از بدو سلطنت قاجار چه حد صدمات فوق الطاقه بر مسلمانان وارد آمده و چقدر از ممالك شيعه از حسن كفايت آنان به دست كفار افتاده: قفقاز، شيروانات، بلاد تركمان، بحر خزر، هرات، افغانستان، بلوچستان، بحرين، مسقط، غالب جزاير خليج فارس، عراق عرب و تركستان”
اکنون همچون زمان قاجارها رژیم اهریمنی و تبهکارجمهوری اسلامی، که ایران و ایرانیان را به گروگان گرفته، بی سروسامانه درسست ترین جایگاه جهانی، اجتماعی، سیاسی واقتصادی، درحال فروپاشیست. اما برای ماندگاری به نوکری روس و چین که تمامیت ارضی ایران را به بازی گرفته اند تن درداده . رهبر خائن و گردانندگان پخمه رژیم اهریمنی اشغالگران ایران در این بازی سیاسی زبون و بیخردانه کوچکترین گامی بر نمیدارند.
این رژیمی که برای ماندگاری به هرگونه تحقیر و سرشکستگی تن درمیدهد، ننگ بزرگی برای ملت ایران است و باید براندازی شود. امید است که جنبش انقلابی جوانان ایرانی برای سرنگونی این قوم خیانتکار، رژیم جنایت پیشه و ایران فروش بزودی به پیروزی برسد، تا سرافرازانه در جشن پایان این فتنه اسلامی پایکوبی کنیم.
پاینده ایران و ایرانیان
دکتر بهرام آبار، 15.07.2023