انقلاب یک دگرگونی ساختاری بنیادی و پایدار در یک یا چند سیستم است که معمولاً به طور ناگهانی یا در زمان نسبتاً کوتاهی، صلح آمیز یا خشونت بار رخ می دهد. درایستارهای جورواجورزندگی اجتماعی و فرهنگی انقلابهایی رخ میدهد که با دگرگونی های پایدارهمراهند.
واژه انقلاب به لاتین (رولوسیون) از اواخر قرن پانزدهم میلادی به عنوان یک زبانزد فنی در نجوم به گردش ستارگان اشاره میداشت. در ابتدا نیکلاس ).1543( کوپرنیک از این واژه لاتین در آثارتحقیقیش استفاده کرد
De Revolutionibus orbium coelestium
انقلاب در انگلستان قرن هفدهم، در رابطه با انقلاب شکوهمندی در سال 1688میلادی به چم بازگرداندن رژیم به دولت پیش از آن (بازگرداندن روابط اجتماعی) به کاررفت. چم امروزی آن از تحولات خشونت آمیز سیاسی انقلاب فرانسه در قرن 18 گرفته شده است.
انقلاب زبانزدیست که امروزه برای دگرگونی های گسترده در زمینههای گوناگون مانند دانش، فرهنگ، مد وبسیاری دیگربه کار میرود. لذا انقلابهای سیاسی یا اجتماعی را دگرگونی های بحرانی میدانند که در آن فرآیند خواسته های قانونی یا تغییرقانون اساسی انجام میشود.
از آنجائیکه فرآیندهای بسیاری را به عنوان انقلاب یاد میکنند، بازگفت درستی وجود ندارد. برای مثال، این بحث وجود دارد که آیا یک انقلاب باید لزوماً از پایین انجام شود، یعنی توسط یک گروه یا طبقه اجتماعی محروم، آیا انقلاب ها باید همیشه خشونت آمیز باشند یا اینکه آیا برای انقلاب ناموفق، یعنی شکست خورده نیز باید با عنوان انقلاب ستود یا در وجه تمایز به آنها عنوان شورش یا قیام گفت. “راینهارد کوسلک” مورخی در سال 1984 اعلام کرد که این زبانزد به دلیل استفاده همه جانبه آن، چنان “فرسوده” شده که به بازگفته ای تیزبین و قابل تایید نیاز دارد تا بتوان آنرا بکار برد.
انقلاب ها را میباید بر پایه سنجش های گوناگونی رده بندی کرد. تمایز گسترده ای بین حامیانی که منافع آنها باید در انقلاب بدست اید وجود دارد: انقلاب های بورژوایی (مانند انقلاب شکوهمند 1688 فرانسه)، انقلاب های پولیتاری (مانند انقلاب اکتبر 1917 روسیه) و انقلاب های ارضی مانند انقلاب مکزیک، انقلاب چین و جنگ های مختلف استقلال در روند استعمارزدایی پس از جنگ جهانی دوم.
“ایرینگ فتچر”، کارشناس علوم سیاسی، آنرا انقلاب مدیران یا اندیشمندان می نامد. یکی دیگر از سنجش های طبقه بندی، ایدئولوژی قهرمانان جنبش انقلابیند: بر این اساس، باید بین انقلاب های دموکراتیک، سوسیالیستی و فاشیستی تفاوت قائل شد. انقلابها را نیز میتوان بر اساس علتشان طبقهبندی کرد، یک؛ عوامل بیرونی (مانند جنگها و وابستگیهای اقتصادی)، دو؛ عوامل درونی؛ نارضایتی مردم، فرآیندهای مدرنسازی و پیامدهای منفی آنها، مانند فقرو تنگدستی، تغییر ارزشها و ایدئولوژی های مشترک مردمی مه میباید مورد توجه قرار بگیرند.
ساموئل هانتینگتون، دانشمند علوم سیاسی، بین انقلابهای غربی و شرقی تمایز قائل میشود: انقلابهایی مانند انقلابهای فرانسه یا روسیه در رژیمهای سنتی ضعیف رخ میدهند که دربحران به طور فزایندهای از هم میپاشند. بنابراین برای سرنگونی آنها تنها به نیروی کمی نیاز است. دراینها انقلاب از کلانشهری که سرچشمه آن است به شهرهای دیگرمیرود و به ثمر میرسد.
از سوی دیگر، انقلابهایی از نوع شرقی که در مستعمره ها و یا در دیکتاتوریهای نظامی رخ میدهند: از آنجایی که رژیمها نیرومندیند، مبارزه با آنها بروش چریکی در مناطق روستایی عمل میکنند و از آنجا پایتخت را با تلاشهای خشونتبارو جنگ داخلی میگیرند. نمونههایی از انقلابهای شرقی، انقلاب چین و جنگ ویتنامند. “رابرت اچ دیکس”، کارشناس علوم سیاسی، انقلاب نوع آمریکای لاتین را نیز به آن اضافه کرده که در آن یک چریک شهری با نخبگان شهری متحد شده، رژیم را سرنگون میکند.
دکتر بهرام آبار، 12.07.2023