- در حالیکه ملت ایران بویژه جوانان مبارز و آگاه درونمرز در راستای براندازی رژیم حاکم و نجات ایران یک پارچه گام برمیدارند، فداکاری میکنند و کشته میشوئد، اپوزیسیون برونمرز پس از 43 سال اشغال ایران هنوز نتوانسته برای براندازی رژیم ویرانگر اسلامی با پایان دادن به پراکندگی و گروهک سازیها، همبسته برنامه یا نقشه راهی برای نجات، آزادی و حاکمیت مردم درکشورمان ایران واسپاری کند. کوشش برای ایجاد نیروئی بزرگ برای انجام بایستگی هایی که در توان نیروهای برونمرز میباشد، کماکان ادامه دارد. آخرین گروهی که تشکیل شده است، گرچه حفظ تمامیت ارضی ایران را میخواهد اما خواستار حکومت نا متمرکز (خود گردانی) بوده و مردم ایران را به 5 یا هفت ملت دسته بندی کرده است.
جدایی طلبان در گذشته از ملیت های ایران سخن میراندند، تا اینکه به اشتباهشان پی برده و اکنون از ملتهای ایران که باید از یکدیگر جدا شوند سخن میگویند. آیا با اینگونه روش های فریب کارانه میتوان درپیوند وهمکاری با نیروهای درونمرز به نمایندگی از ملت ایران رقیب استوار و نیرومندی بعنوان جایگزینی برای رژیم فقاهتی وارد میدان مبارزه با رژیم آخوندی شد؟. مدعیان حق و حقوق اقوام ایرانی گرچه نهایتا با ملت سازی تجزیه ایران را میخواهند، ظاهرا خواستار ایران فدرالند وآنرا بفارسی حکومت نامتمرکز مینامند.
فریبی بنام های فدرالیسم، حکومت نامتمرکز یا خودگردانی،برای ایرانیان میهن پرست پذیرفتنی نیست. آنانیکه با گفتمان حکومت نامتمرکز مردم را گمراه میکنند و یا خودگردانی وعده میدهند، فرصت جویانی خودکامه و دشمنان آزادی، استقلال و حاکمیت مردمی ایرانند که درآمریکاو اروپا بویژه آلمان در امنیت و آزادی سالهاست برای رسیدن بقدرت و مقام، نقشه حکومت دیکتاتوری کوچکی در بخشی از ایران را در سر میپرورانند و اسرار تماس با بیگانگان را پنهان میکنند. ما بارها از آنان خواستیم که از مبارزه براندازی رژیم اشغالگران ایران پشتیبانی کنند و پس از نجات ایران و برپائی حکومتی سکولاردمکرات، خواسته هایشان را در مجلس مؤسسان یا مجلس ملی به رای بگذارند. آنها نپذیرفتند که نپذیرفتند، زیرا آنها بظاهر دمکراتند و در عمل دیکتاتور!
آنها بخوبی میدانند، خود گردانی یا حکومت نامتمرکز در رژیمی استبدادی که از آزادی و دمکراسی ممانعت میکند، سرشکن کردن یک دیکتاتوری بزرگ به دیکتاتوریهای کوچکترمیباشد.
این سیاست روس، انگلیس از دیرباز بوده و هست. کشورهای همسایه ایران اخیرا در پیام رسانی، تشویق و حمایت مالی، خود گردانی یا حکومت نامتمرکز را گامی بسوی دمکراسی میدانند. این کارها و سیاست پشت پرده آنها برای تجزیه و تضعیف ایران نیرومند روا میگردد.
استالین دیکتاتور روسیه پس ار جنگ جهانی دوم برای تجزیه ایران، دو استان خودمختار (جمهوری خودمختار مهاباد) و (حکومت دمکرات خود مختار آذربایجان) را توسط نوکرانش ایجاد کرد که در واقع دو دیکتاتوری قومیپی فاسد بودکه دوامی نداشت و از هم پاشید.
ما ایرانیان سکولاردمکرات خواستار یک نظام سیاسی پایداریم که مردم ایران نقش تعیین کننده و دولت بدون دخالت دین و مذهب درپیروی از اراده مردم، بدون هرگونه برتری گری، نگهدارحقوق فرد فرد ملت باشد. بنابراین بدیهی است که یک دولت ملی درنظام سیاسی سکولاردمکرات تمرکز قدرت ندارد و قدرت برخاسته از همه مردم ایران به نمایندگان معتمد مردم برای اداره کشور سپرده میشود. جامعه آگاه، عاقل و فهمیده ایکه بتواند دمکراسی یا حکومت پارلمانی مردم را ترتیب داده، از آن پاسداری و نگهداری کند، درپیشگیری از تمرکز قدرت، استبداد و دیکتاتوری کامروا خواهد بود.
ایران ما کشوری یکپارچه و نیرومند است، که مردمانش یک ملتند. در ایران چندین ملت وجود ندارد که آنرا برای برای ازهم گسستن کشور بکار ببندند. ملت ایران ازهمه اقوام ایرانی که هزاران سال با هم در صلح و دوستی زیسته، درهم آمیخته اند تشکیل شده و ملیت همه آنها ایرانیست. ایران و ایرانیان را با فرهنگی 7 تا 10 هزارساله و پیوند های باستانی نمیتوان با وعده های پوچ فدرالیسم، حکومت نامتمرکز یا خودگردانی فریب داد. اکنون زمان محکم کردن پیوند ها برای نجات و آزادی ایران از فتنه خمینی و آخوندهای فاسدش میباشد. در این مورد شاهزاده رضا پهلوی بارها بر لزوم اتحاد و همبستگی برای آزادی و نجات ایران تاکید نموده، او چگونگی و نوع نظام و حکومت را به خواسته مردم ایران واگزار کرده. اما شیفتگان فدرالیسم و مدعیان حق و حقوق اقوام ایرانی پیشاپیش از مردم درمانده ایران خواستار حکومت فدرالند. آن فدرالیکه در بالکان (یوگسلاوی) بسال 1991 تا 2001 سبب جنگ و خونریزی، بیخانمانی و فلاکت مردم آن منطقه شد. فدرالیکه برای ایجاد تنش، جنگ و خونریزی در ایران برنامه ریزی شده است و جنگ افروزانیکه که خود را مدافعان حق و حقوق اقوام ایرانی جای میزنند، پشتیبانی مالی از بیگانگان میگیرند و گروه سازی میکنند، آماده جانشینی رژیم آخوندی شده اند.
لازم به تذکر است: کشورهائیکه در گذشته نزدیک به فدرالیسم روی آوردند، آنها سرزمین ها خود مختاری بودند که ارتش و پرچم خود را داشتند. برای نیرومندی در برابردشمنان همبستگی را با همسایگان انتخاب کردند باهم ائتلاف نموده متحد شدند و برای دفاع ار خود کشور نیرومندی را تشکیل دادند.
برای مثال؛ کشور سوئیس تا سال 1874 مستقل نبود و 26 کانتون مستقل داشت. کانتون ها باهم پیمان بستند، متحد شدند و کشوری بنام سوئیس بوجود آمد که از جنگهای داخلی و تهدید های خارجی مصون بماند.
ایالات متحده آمریکا قبل از اعلام استقلال در سال ۱۷۷۶، سیزده ایالت جدا شده از مستعمرات اروپائی- انگلیسی برای نیرومند شدن، در فیلادلفیا با هم پیمان بسته و متحد شده، موجودیت کشوری بنام ایالات متحده آمریکا را اعلام کردند. ایالات متحده آمریکا 1836به بیست و پنج ایالت و در سا ل 1850 به 31 ایالت و در سال 1900 به 44 ایالت و در سا ل 1959 با افزایش آلاسکا و هاوایی به 50 ایالت افزایش یافت. قسمت دیگری ازمستعمرات بریتانیا، استرالیا در سال ۱۹۰۱، آفریقای جنوبی در سال ۱۹۷۹ و کانادا در سال ۱۹۸۲ اقدام به جدائی از مستعمرات بریتانیا کردند و حکومت های فدرال تشکیل دادند. هندوستان مستعمره آسیانی بریتانیا، ۱۹۴۷ درمبارزه برعلیه بریتانیای استعمارگر، پیروز شد وجمهوری فدرال هند را در ۲۵ ایالت که هرکدام مجلس جداگانه دارند تاسیس شد.
کشور آلمان فدرال بیش از هفتاد سال پیش با شکست آلمان نازی درجنگ جهانی دوم، با خاک یکسان شد و به چهارمنطقه تقسیم گشت. در مناطق غربی با اجازه متفقین کشوری فدرال تاسیس شد که نتواند قدرت واحدی برای جنگ و مزاحمت همسایگان داشته باشد.
این اندیشه که حکومت فدرال همه مشکلات یک کشور باستانی مانند ایران را که حکومتی واپس مانده و ورشکسته با مکر و حیله بر آن حکومت میکند بر کنار خواهد کرد، اندیشه ایست پوچ و بسیار پر خطر. در ایران بدون دستیابی به آزادی ودمکراسی سکولار، تغییر نظام به فدرال نفقط هیچگونه گشایشی نخواهد آورد، بلکه طبق تجربه های جهان سومی, ظلم و ستم، نابرابری و فساد بمراتب بیشتر و شدید تر شده، تجزیه خواهی فزونی میگیرد. درجامعه ای آزاد، برابر و استواربر دمکراسی (حاکمیت پارلمانی مردم)، در عین اینکه اتحاد وهمبستگی حفظ میشود هر فردی به حقوق مدنی، سیاسی واقتصادی خودش هم میرسد.دکتر بهرام آبار، 29.08.2022