خط فقر متوسط کشوری در ایران از ماهیانه ۵۰۰ هزار تومان برای یک خانواده چهارنفره در سال ۱۳۹۰ به دو میلیون تومان در سال ۹۸ رسیده است. خط فقر در تهران نیز از یک میلیون تومان در سال ۹۰ به چهار میلیون و ۵۰۰ هزار تومان رسیده است. بر اساس این گزارش نرخ فقر کشوری از کمی بیشتر از ۱۵ درصد در سال ۹۰ به ۱۸،۴ درصد در سال ۹۷ رسیده است. این بالاترین نرخ فقر کشوری از سال ۹۰ تا ۹۷ است.

شاخص‌ها و آمار‌های مختلف نشان می‌دهند که ایرانی‌ها روز به روز فقیرتر می‌شوند. همین اواخر، رئیس موسسه عالی پژوهش تامین اجتماعی گفته بود حدود ۳۰ درصد از ایرانی‌ها زیر خط فقر مطلق قرار گرفته اند. بر اساس تعاریف سازمان ملل متحد، این یعنی این دسته از ایرانی‌ها می‌توانند روزانه کمتر از ۲.۱۹ دلار (حدود ۵۰ هزار تومان) برای خود هزینه کنند و این یعنی احتمالاً تنها از پس هزینه خورد و خوراک خود بر می‌آیند. اما فقر تبعات دیگری هم دارد.

مسعود نیلی، مشاور اقتصادی سابق روحانی، سال گذشته گفته بود که با منفی بودن رشد اقتصادی و کاهش ۳۰ درصدی سرانه درآمد، به زودی سطح رفاه خانواده‌ها در ایران به شدت کاهش می‌یابد و توقف تحریم‌ها هم مانع افت رفاه مردم ایران نخواهد بود. به گفته او، سطح رفاه خانواده‌ها در آینده‌ای نه چندان دور، «بسیار پایین‌تر» از سطح رفاه آن‌ها طی ۳۰ سال گذشته خواهد بود.

به نظر می‌رسد این پیش بینی، همین حالا که یک سال از آن گذشته، محقق شده است. بدتر آنکه با وجود پیچیده شدن کلاف تحریم ها، بروز بحران‌هایی نظیر بحران آب، بحران سالمندی، بحران ورشکستگی بانک‌ها و صندوق‌های بازنشستگی و موارد متعدد دیگر، چشم اندازی برای خروج سریع از این وضعیت هم مشاهده نمی‌شود.

اما جدا از این ها، یک جامعه فقیر، جلوی رشد کشور را هم می‌گیرد. به عبارت ساده، ثروتمند کردن مردم فقیر، خیلی دشوارتر از آن است که تصور می‌شود. همین حالا می‌توان تصور کرد که ظرف چند سال آینده، سطح سواد تخصصی در ایران افت کند، چرا که عده بیشتری به دانشگاه نمی‌روند و مستقیم وارد بازار کار می‌شوند.

از آن سو، مهاجرت گسترده نیروی متخصص کشور هم به سطوح تکان دهنده‌ای رسیده و گزارش‌ها نشان می‌دهند که نرخ مهاجرت در برخی اصنافِ شغلی همچون پرستاران و پزشکان، افزایش قابل توجهی پیدا کرده است. پیش از این هم آمار‌هایی منتشر شده بود از اینکه از هر ۴ فارغ التحصیل دانشگاهی در ایران، یک نفر به خارج از کشور مهاجرت کرده است. این در حالی است که خروج متخصصان، یعنی خروج سرمایه از ایران و خروج سرمایه از ایران هم یعنی ما از این پس، برای توسعه منابع کمتر و کمتری در اختیار خواهیم داشت.

فقیر شدن شهروندان به معنای فشار به ساختار‌ها و سیستم‌ها هم هست. فقط تصور کنید با بالا گرفتن بزهکاری (که ارتباط مستقیم و مثبتی با فقر دارد) فشار به نیرو‌های انتظامی چقدر افزایش پیدا می‌کند. از طرفی، فقر شهروندان به معنی درآمد مالیاتی کمتر برای دولت هم هست و این برای دولتی که احتمالاً کمتر از همیشه به درآمد‌های نفتی دسترسی خواهد داشت، یک زنگ خطر دیگر هم روشن می‌کند: چرخه‌ای از درآمد کمتر، رشد اقتصادیِ کمتر، شهروندانِ فقیرتر و نارضایتی بیشتر و بیشتر.