حزب سکولار دمکرات ایران

آنچه نباید کرد شاید این است که با آگاهی از فریبکاری مذهبی های کراواتی ، دیگر به ایشان و صندوق رأی ایشان توجه ننمود. بی توجهی به اصلاح طلبان و وعده های توخالی ایشان دقیقا به جایی ختم خواهد شد که سالها است ما را از رسیدن بدان دور نموده اند : استقرار سکولار دموکراسی!

پرسشی که شاید برای برخی پیش می آید این است که چرا اصلاح طلبان؟ مگر بعنوان نمونه، ملی ها، ملی مذهبی ها پایگاه مردمی نداشته اند؟ چه شده است که حتی طرفداران شاهزاده رضا پهلوی هم گهگاه از روحانی و اصلاح طلبی سخن گفته اند؟

پاسخ بسیار ساده است. نظام اسلامی دیکتاتوری است و براحتی طرفداران پادشاهی و کمونیستها و دیگر احزاب را با اعدام ، شکنجه و ترور خذف نموده است. طبیعی است که حذف خشونت بار این گروهها خفقانی ذلتی را در ذهن مردم ایران ببار آورده است. چندان که سخن  گفتن درباره شاهان پهلوی ، سخن گفتن درباره کمونیسم و سوسیالیسم یک تابو است. تابویی که شکستنش می تواند به اعدام ، شکنجه و ترور بیانجامد. از این روی در چارچوب دیکتاتوری نظام ولایت فقیه ، جوانان خود را با اصلاح طلبی و بحث درباره خاتمی و موسوی ، یا درباره حجاب اجباری و کنسرتها مشغول نموده اند.

در واقع آن فعالیت سیاسی و حزبی که روزگاری به بحث هگل و جبر تاریخ و یا تاریخ شاهنشاهی ایران تا مشروطه می انجامید ، دیگر به بحث درباره چند سانتی متر روسری و جوراب و یا کنسرت تبدیل شده است. البته نگارنده نقدی به جوانان امروز ایران در این باره ندارد چرا که محیط ایشان را وادار نموده است و گرنه در فضای باز و آزاد این چنین نمی شد. از سوی دیگر درخواستهایی مانند آزادی حجاب و کنسرت ، جنین ناقص خواهد بود چرا که با آقایی ولی فقیه ، سلیقه او و امامان جمعه است که در کشور اجرا می شود و نه خواست مدنی مردم!

آنچه نباید کرد شاید این است که با آگاهی از فریبکاری مذهبی های کراواتی ، دیگر به ایشان و صندوق رأی ایشان توجه ننمود. بی توجهی به اصلاح طلبان و وعده های توخالی ایشان دقیقا به جایی ختم خواهد شد که 39 سال است ما را از رسیدن بدان دور نموده اند : استقرار سکولار دموکراسی!

روحانی در این دوره!

حسن روحانی پس از انتخاب ، بسرعت رابطه اش را با اصولگرایان که بشدت مورد نفرت مردم هستند ،تحکیم بخشید. به سپاه قول و قرارهای اقتصادی داد و  اعضای کابینه را با نظر مستقیم رهبر و هماهنگی با وی انتخاب نمود. چیزی که عملاً ما را بیاد دوران زنده یادان هویدا و شاه می اندازد. ( البته این کجا و آن کجا ! هویدا و شاه بهر روی خدماتی انجام دادند که بی سابقه بود و ایران را به قطب اقتصاد و سیاست آن زمان در خاورمیانه بدل ساخت. چیزی که مردم ایران آرزوی آن را دارند و به آن افسوس می خورند!)

بنابراین حسن روحانی پس از رأی مردم ، اکنون سراغ پاچه رهبر رفته است و تمام سعی خود را دارد تا به سرانجام سه رئیس جمهور پیشین دچار نشود و قلب آقایش ،مولایش ، رهبرش علی خامنه ای را بدست آورد! بی توجهی به خواست مردم از آغاز این دوره بخوبی آشکار شد. حسن روحانی نه توجهی به خواستهای مدنی مردمی که بدو رای دادند نمود و نه حتی بدنبال حفظ ظاهر بود! او ظاهر را هم نگه نداشت و برخورد ناجوانمردانه با مردم طلبکار از موسسات مالی یکی از نشانه های این دو رویی حسن روحانی است. افزایش تدریجی بهای ارز پس از انتخابات نیز از دیگر نشانه های دو رویی دولت روحانی است.

با وجودی که حسن روحانی در ستادها ، بر حضور زنان پا بپای مردان در دولت تاکید می نمود هیچ اثری از زنان در میان وزرا و افراد رده بالا دیده نمی شود و فقط بطور سنتی همان زنان تکراری را در پستهایی پایین تر قرار داده است که بار دیگر بر دو رویی حسن روحانی و فریبکاری او دلالت دارد.

حسن روحانی پس از رأی مردم ، اکنون سراغ پاچه رهبر رفته است و تمام سعی خود را دارد تا به سرانجام سه رئیس جمهور پیشین دچار نشود و قلب آقایش ،مولایش ، رهبرش علی خامنه ای را بدست آورد! بی توجهی به خواست مردم از آغاز این دوره بخوبی آشکار شد. حسن روحانی نه توجهی به خواستهای مدنی مردمی که بدو رای دادند نمود و نه حتی بدنبال حفظ ظاهر بود!

وضعیت عجیب برای امثال زیباکلام و مسیح علی نژاد

مسیح علی نژاد که از اصلاح طلبان بوده و هست و همچنین صادق زیباکلام در یک برنامه تلویزیونی نا امیدی خود از حسن روحانی اعلام نمودند. این اعلام ناامیدی از سوی دو عنصر نسبتا محبوب در میان اصلاح طلبان است. البته فراموش نکنیم که همانطور که در بالا گفته شد ، خفقان و تابوهای مختلف باعث شده است که تنها اصلاح طلبان آزادی نسبی برای برخی فعالیتها را در ایران داشته باشند . اما اصلاح طلبان چه خواستهایی داشته اند ؟ آیا به این حداقل ها رسیدند؟

امثال زیباکلام که با سفسته بافی مردم را امیدوار به نظام فعلی نمودند ، تبدیل به مهره هایی برای جمع آوری رأی مردم شدند. مردم ایران بارها و بارها اشتباه انتخاب امثال خاتمی و روحانی را تکرار کرده اند و فریب خورده اند. این در حالیست که خواستهای اصلی مردم ایران در سایه شعارهای کم وزن و بی ارزش اصلاح طلبان گم شده است. اینکه کروبی و موسوی از حصر بیرون بیایند هیچ دردی را دوا نخواهد کرد. براستی اگر موسوی رئیس جمهور می شد چه توفیقی در وضع نابسامان فعلی داشت و موسوی در برابر قانون اساسی و آرمانهای امامش چه می توانست بکند؟ هیچ!

امثال زیباکلام که با سفسته بافی مردم را امیدوار به نظام فعلی نمودند ، تبدیل به مهره هایی برای جمع آوری رأی مردم شدند. مردم ایران بارها و بارها اشتباه انتخاب امثال خاتمی و روحانی را تکرار کرده اند و فریب خورده اند. این در حالیست که خواستهای اصلی مردم ایران در سایه شعارهای کم وزن و بی ارزش اصلاح طلبان گم شده است.

چه باید کرد؟

اینکه چه باید کرد و چه نباید ، پرسش مهمی برای امروز ایران است. چرا که افرادی مانند زیباکلام و دیگر اصلاح طلبان بخوبی توانسته اند جو براندازی پایان دهه هشتاد را کنترل و خاموش نمایند. شعارهای مردم را از سقوط ولایت فقیه و پایان آقایی مافیای سپاه به حجاب و حضور یکی دو زن در کابینه تقلیل دادند و امروز می بینیم که همین حداقل ها هم بخاطر ویران بودن خانه از پای بست بجایی نرسیده است و حسن روحانی خواسته و یا ناخواسته ، مردم را فریب داد تا شاید بتواند دل رهبرش را بدست آورد!

آنچه نباید کرد شاید این است که با آگاهی از فریبکاری مذهبی های کراواتی ، دیگر به ایشان و صندوق رأی ایشان توجه ننمود. بی توجهی به اصلاح طلبان و وعده های توخالی ایشان دقیقا به جایی ختم خواهد شد که سالها است ما را از رسیدن بدان دور نموده اند : استقرار سکولار دموکراسی!

پس پاسخ چه باید کرد چندان هم سخت نیست! تا زمانی که جان و رمقی در ماست، همچنان بر براندازی نظام مافیایی ولایت فقیه  تکیه خواهیم داشت تا بتوانیم در برابر این نظام جنایتکار ، مردم ستیز و ایران-سوز یک آلترناتیو سکولار ، آزاد و ایران-دوست قرار دهیم. چیزی که آرزوی قلب ما بوده و هست. چیزی که هیچ زیباکلام و مسیح علی نژادی بما نخواهد داد!

نوشته ، ۲۴ مرداد ۱۳۹۶