اگر بخواهیم درباره ایرانی بودن یکی از اصیلترین شاخههای نژاد ایرانی گفتگو کنیم. باید پیروان بیسواد گروههای استالینی مسلحی که مردم کردزبان را به گروگان گرفتهاند، را کناربگذاریم. زیرا این امر برای همه ایرانیان خصوصاً خود کردزبانها از روز روشنتر است.
ظریفی می گفت یکی از سختترین و احمقانهترین کارهایی که یک نفر می تواند انجام دهد، این است که بخواهد ثابت کند آذربایجانی ایرانی است! یعنی ایرانی بودن آذربایجانی به قدری بدیهی است که هرکس بخواهد درباره آن صحبت کند بدون تردید احساس حماقت به او دست خواهد داد. این موضوع برای کردزبانها هم صادق است. حقیقتاً خندهدار است که بخواهیم درباره ایرانی بودن یکی از اصیلترین شاخههای نژاد ایرانی و ایرانی تبار بودن سخنوران و متکلمین زبانهای کردی که حتی در دستهبندی علمی زبانشناسی، زیرمجموعه زبانهای ایرانی قرار دارند، گفتگو کنیم. این حقیقت را شاید پیروان بیسواد گروههای استالینساخته و مسلحی که مردم کردزبان را به گروگان گرفتهاند، نفهمند، اما برای همه ایرانیان خصوصاً خود کردزبانها از روز روشنتر است.
دوران آموزشی خدمت سربازی را شهریور و مهر ۱۳۹۶ در مرکز آموزش ۰۲ نیروی زمینی ارتش گذراندم. دوران آموزشی چند ماه بعد از حملات داعش در تهران بود و به همین جهت نسبت به تندروی مذهبی خصوصاً بین اهل سنت حساس شده بودم. از طرفی بسیاری از افراد گروهان ما را کردزبانهای اهل سنت تشکیل میدادند. یکی از آنها برای سایر دوستان اهل سنت کلاس قرآن برگزار میکرد. از آنجایی که کردستان و کردزبانها در مکتب پانایرانیسم و برای پانایرانیستها از دوران مبارزه ملامصطفی بارزانی با رژیم بعث عراق و فعالیت پانایرانیستها در کردستان عراق و سوریه، همیشه جایگاهی ویژه داشتهاند، سعی کردم به این دوست و همرزم کردزبان نزدیک شوم. چندبار درباره مسائل سیاسی و مذهبی با این همدورهای صحبت و بحث کردم. از روی کنجکاوی و البته نگرانی که مبادا گرایشات بنیادگرایی اسلامی داشته باشد. بعد از چندبار گفتگو و مباحثه با این دوست کردزبان نه تنها نگرانیام برطرف شد که خیالم از او و سایر هم دورهایهایم که او به آنها تفسیر قرآن درس میداد راحت شد.
همانطور که شاید بدانید در ارتش بسیاری از فرامینی که از سوی فرمانده و ارشد ترین شخص حاضر در میدان و واحدهای نظامی صادر میشود، با پاسخ سایر سربازان همراه است. پس از انقلاب بسیاری از این شعارها و پاسخها که مضامین ملی داشتند توسط انقلابیون، اداره عقیدتی-سیاسی و سازمان حفاظت اطلاعات که زیر نظر نهادهای امنیتی نظام فعالیت میکنند و نه سلسله مراتب فرماندهی در ارتش، تغییر داده شدند. مثلاً جای «جاویدشاه» را «الله اکبر، پاینده رهبر» گرفت. اما هنوز تعدادی از این شعارها و پاسخها تغییر داده نشدهاند. یکی از این شعارها «ایران وطنم، خاکش کفنم» است که در پاسخ به فرمان «به فاصله دو دست، از جلو از راست نظام»ِ فرمانده میدان، توسط سربازان سرداده میشود و دیگری شعار «جسم و جانم، همه ایرانم» که در پاسخ به خبردارِ همین فرمان و همزمان با انداختن دستها از سوی سربازها گفته میشود.
در آخر یکی از گفتگوها، آن دوست کردزبانِ اهل سنت به من گفت: میدانی! در میدان، پاسخ هیچکدام از فرامین را نمیدهم، نه «الله اکبر» میگویم و نه «پاینده رهبر» و …، اما دو فرمان را با تمام وجودم پاسخ میدهم و فریاد میزنم، یکی پاسخ فرمان «به فاصله دو دست از جلو از راست نظام» را که «ایران وطنم، خاکش کفنم» است و دیگری پاسخ خبردار همین فرمان را که «جسم و جانم، همه ایرانم» است.