حزب سکولار دمکرات ایران

این توصیه‌ها مستقیم خطاب به نیروهای طراح و عملیاتی آدمکشی نوشته شده است.

۱. ترور شخصیت افراد بسیار موثرتر از ترور جسم آنهاست. با بازداشت و پرونده‌سازی و رفتن به سراغ مسائل شخصی و خانوادگی می‌توان مسائلی را در زندگی افراد یافت یا درست کرد تا آنها بدنام شوند. این کار وقت‌گیرتر اما موثرتر است. نسبت دادن افراد به دولت‌های خارجی و خود نظام سرکوب (چون خودش هم‌ می‌داند که بدنام و منفور است) در حالی که مخاطب به رسانه‌های رقیب دسترسی ندارد روش همیشگی برای ترور شخصیت افراد است. اتهام‌زنی و برچسب‌زنی وقتی تکرار شد به بخشی از شنیده‌های مردمانی که فرهنگ شفاهی دارند و واقعیات را نمی‌توانند وارسی کنند تبدیل می‌شود و در خاطره‌ی آنها می‌ماند. صرف احضار و بردن و آوردن افراد و تلاش آنها برای حفظ خود در برابر تاکتیک‌های بازجویان و پرونده‌سازان ر‌ژیم اقتدارگرا افراد را خُرد می‌کند و بسیاری از حیث ذهنی در زندان این رژیم‌ها می‌مانند حتی اگر سال‌ها از زندان آنها گذشته باشد. در خارج کشور نیز سیستمِ پاداش و تنبیه کار می‌کند. افراد را می‌توان با تهدید اعضای خانواده یا اموالشان در داخل یا محرومیت از دیدار خانواده تحت مدیریت قرار داد. کشتن جسم آدمیان همیشه بهترین و اولین روش برخورد با مخالف نیست.

۲. اگر دستور مقامات بالا («نظام») حذف و کشتن «سوژه» باشد در هر طرح آدمکشی ده‌ها روش بدیل برای انجام و جمع و جور کردن کار وجود دارد. برای انتخاب روش باید به چهار نکته توجه کرد:

الف) میزان شهرت و حساسیت رسانه‌ها بر سوژه؛ فردی را که در افکار عمومی‌شناخته شده است و دولت‌ها و نهادها ممکن است بر مورد آن سوار شوند به راحتی نمی‌توان کشت و از پیامدهایش گریخت. ترور میکونوس از این جهت درس‌آموز است چون مقامات بالای کشور هزینه‌ی سنگینی برای این ترور پرداختند. روزنامه‌نگاران مشهور در این میان حساسیت ویژه‌ای دارند. کشتن زهرا کاظمی‌در تخریب روابط با دولت کانادا نقش محوری داشته است. روزنامه‌نگاران باید به تیر غیب یا بمب گرفتار شوند (توسط آدمکشان حرفه‌ای)، در بیابان در چاه انداخته یا از طبقات بالا به پایین پرتاب شوند. در این حوزه باید به تجربه‌ی نیروهای امنیتی پوتین رجوع کرد و درس آموخت؛ در شب تاریک هم می‌توان اراذل و اوباش را برای چاقو زدن به آنها فرستاد و نیازی به کشتن آنها در کنسولگری یا زندان نیست؛ اگر به فهرست قتل‌های جمهوری اسلامی نگاه کنیم بسیاری از قربانیان قبل از کشته شدن چندان شناخته شده نبودند (محمد مختاری و محمدجعفر پوینده)؛ کشته شدن رحیم ذبیحی (فیلمساز بانه‌ای) و برادرش در سقوط اتومبیل به درّه (در حالی که دست بسته در پشت اتومبیل جای گرفته بودند) و بعد سوختن آنها در آتش‌سوزی اتومبیل هم از جهت عدم شهرت آنان و هم از جهت فعالیت رحیم ذبیحی در حوزه‌‌های اجتماعی مثل حقوق زنان و قربانیان جنگ (و نه سیاسی) از مواردی است که مقامات احساس کرده‌اند هزینه‌ی زیادی برای مرگ آنها نخواهند پرداخت.

ب) میزان آسیب‌پذیری شخصی سوژه مثلا با مشکلات مربوط به مصرف الکل یا مواد مخدر یا مسّکن، نوع روابط خانوادگی، بیماری‌های جسمی‌ و روانی، وضعیت مالی و مانند آنها؛ همه‌ی افراد در نقاط یا موضوعاتی آسیب‌پذیر هستند. از این امور می‌توان برای مواردی که قتل شبیه به خودکشی قلمداد می‌شود جهت پوشش قتل استفاده کرد.

پ) ظرفیت بدنام کردن سوژه مثل مشارکت وی در فعالیت‌های اقتصادی مبهم، روابط غیرشفاف، و ارتباط وی با گروه‌های مافیایی در هر صنف و پیشه؛ افراد درگیر در فعالیت‌های اقتصادی رانتی را در دریا هم می‌توان به آب انداخت و غرق کرد (مثل شریک مهدی‌ هاشمی) تا جسدشان به آسانی پیدا نشود و افکار عمومی‌ هم چندان همدلی نشان نمی‌دهد.

ت) میزان توجه سوژه به مسائل امنیتی. هر قدر یک سوژه به این مسائل بی‌توجه‌تر باشد طبعا کار آسانتر و بی‌خطرتر خواهد بود.

۳. کشتن مخالفانی که آماده‌ی گفتگو با مقامات دولتی و نمایندگان آنها هستند بسیار آسانتر است چون از این طریق هم می‌توان اطلاعات بسیاری در مورد آنها جمع‌آوری کرد و هم با کسب اعتماد آنها عملیات را آسانتر به اجرا در آورد. ترور عبدالرحمان قاسملو و شاپور بختیار با همین روش به آسانی انجام شد.

۴. اگر سوژه در اختیار شماست خودکشی بهترین سناریوست. کاووس سیدامامی، زهرا بنی یعقوب، ابراهیم لطف‌اللهی، ولی‌الله فیض مهدوی، سینا قنبری و وحید حیدری نمونه‌های موفق سناریوی خودکُشاندن افراد در زندان هستند. اگر جامعه خودکشی را باور نمی‌کند یا نکرد به راحتی می‌توان از بیماری یا حوادث ساختگی استفاده کرد (اکبر محمدی، هدی صابر، امیدرضا میرصیافی و ستار بهشتی). اگر «سوژه‌»‌ها بیمار باشند که کار بسیار آسان می‌شود: رهایشان کنید تا بمیرند! خدمات پزشکی برای دولت اسلامی هزینه دارد!

۵. اگر سوژه در اختیار شما نیست و تصادف ساختگی هم برایش نمی‌توان درست کرد خودکشی ساختگی همیشه یک امکان قابل توجه است. برای این کار کافی است سابقه‌ی ناراحتی و مشکلات روحی در افراد پیدا کنید که کار چندان سختی در دنیای امروز نیست. رئیس پلیس پایتخت در مورد کشته شدن فرشید هکی وکیل و فعال محیط زیست می‌گوید: «بنا بر اظهارات خانواده متوفی، وی مدت زیادی از زندگی ناراحت بود و چندین بار اعلام کرده بود که قصد خودکشی دارد» (تسنیم ۱ آبان ۱۳۹۷). اهمیتی ندارد که بعدا وکیل یا خانواده‌ی وی تکذیب کنند یا نه چون اولا خانواده معمولا دسترسی به رسانه‌ها ندارد و اگر هم داشته باشد می‌توان از پیش آنها را تهدید یا اغفال کرد. وکلا هم به راحتی با ساختن پرونده برای آنها قابل بازداشت هستند. صرف ندادن جسد یا جلوگیری از مراسم سوگواری می‌تواند خانواده را ساکت کند. موضوعی که دولت‌هایی مثل عربستان سعودی درک نکرده‌اند آن است که آدمکشی تنها بخش کوچکی از عملیات یک سازمان سرکوب است. سازمان سرکوب علاوه بر آدمکشی به ماشین‌های شکنجه، دستکاری افکار، دو بهم‌زنی و نیروی سایبری نیز نیاز دارد.

۶. افراد دارای مقامات دولتی تا حد ممکن نباید درگیر کشتن مخالفان شوند. خودی‌ها در دستگاه‌های امنیتی و نظامی‌ و شبه‌نظامی‌ یا «آتش به اختیارها» باید خودشان تشخیص دهند چه کسی را از میان بردارند و اگر پرونده‌ای برای آنها درست شد قوه‌ قضاییه و دیگر دستگاه‌ها آنها را غیرمستقیم حمایت خواهند کرد. سه تجربه‌ی قتل‌های زنجیره‌ای نویسندگان و فعالان سیاسی، کهریزک و طرح حمله به گردهمایی مجاهدین خلق در سال ۲۰۱۸ نشان می‌دهد که هزینه‌های درگیری مقامات رسمی‌ بیش از فواید آن است. در مواردی مثل کشتن خواهرزاده‌ی میرحسین موسوی یا قتل‌های محفلی کرمان یا قتل‌های دوران «جنبش سبز» توسط لباس‌شخصی‌ها، رخدادها را می‌شد به سادگی گردن نیروهای خودسر انداخت و کسانی حتی در سطح رئیس جمهور فرانسه (امانوئل ماکرون) ممکن است این داستان را باور کنند یا برای تداوم تجارت وانمود کنند که آن را باور دارند. برای کشتن مخالفان در خارج کشور تا حد ممکن باید از گروه‌های نیابتی یا «گرگ‌های تنها» استفاده کرد مثل استفاده از حزب‌الله لبنان تا اتهامی‌ مستقیما متوجه مقامات نشود. گروهی که به منابع یک دولت صد درصد وابسته است مجبور است هر کاری برای آن انجام دهد و ماجرا را نیز لو ندهد. بعد از عملیات هم می‌توان مرتکبان را پاداش داد (مثل انیس نقاش که امروز یکی از ثروتمندان ساکن ایران است).

۷. سرعت عمل در اجرای طرح، یک عامل تعیین کننده است هم برای موفقیت ترور و هم برای گریز از پیامدهای آن. در ترور کاظم رجوی تیم ترورکننده کار خود را با سرعت انجام داد و از سوئیس گریخت. اینجاست که در رابطه با قتل جمال خاشقجی، ضعف گروهی که دولت ترکیه ادعا دارد به استانبول آمده روشن می‌شود. تنها ۶ نفر از آن پانزده نفر ادعاشده می‌توانستند خاشقجی را بیرون از کنسولگری ترور کرده و به سرعت از ترکیه به کشورهای اروپای شرقی بگریزند، درست مثل تیم ترور کاظم رجوی. آدمکشان از خامی‌ برخی مخالفان در تصور اینکه جایی در دنیا برای آنها امن است حداکثر بهره را می‌برند. همچنین مخالفت آنها با حمل اسلحه در کشورهایی که این کار مجاز است یک سرمایه برای آدمکش‌هاست.

۸. در اطلاع‌رسانی در مورد قتل، مراجع مسئول باید گزارش‌های ابهام‌آمیز و ضد و نقیض بدهند تا افکار عمومی‌ را سرگردان ساخته و از نتیجه‌گیری سریع باز دارند. دست مقامات پلیس، پزشکی قانونی، دستگاه قضایی، نیروهای امنیتی، و سازمان‌های دیگر را باید باز گذاشت تا گزارش‌های نصفه و نیمه و غیردقیق بدهند. آنچه آنها باید رعایت کنند عدم پذیرش مسئولیت و طرح نکات ابهام‌آمیز در مورد حادثه و فرد است. در فضای مجازی می‌توان انواع شایعات را به راه انداخت تا مرز میان حقایق و واقعیات به شدت مخدوش شود. مقامات حکومتی باید توجیه شوند که هیچ مسئولیتی در روشن کردن افکار عمومی‌ ندارند. وظیفه‌ی آنها حفظ نظام است. می‌توان خبرهایی را در وبسایت‌های رسمی‌گذاشت و بعد از چند ساعت برداشت.

۹. کسانی که در قتل مخالفان سهمی‌ دارند باید مورد توجه ویژه قرار گیرند. این توجه ویژه را در برخی گزارش‌های دادستانی می‌توان مشاهده کرد: «اخیراً دادستانی تهران طی مکاتبه با بانک‌ها، فهرست بدهکاران ارزی را استعلام و موضوع در دست بررسی است. به عنوان مثال فردی در خوزستان شرکتی را خریداری کرده و از سال ۹۴ تا ۹۶، ۸۰۰ میلیون دلار گرفته است و تا کنون تعهدات ارزی خود را انجام نداده و در حال حاضر نیز متواری است… فردی ۲۴۰ میلیون دلار ارز دولتی اخذ نموده و آن را در بازار آزاد فروخته و با سود حاصله و با ما‌به‌التفاوت بهای ارز دولتی و آزاد، کارخانه‌ای را در تبریز خریده است» (جعفری دولت آبادی، کیهان ۲ آبان ۱۳۹۷) اینها حتما افراد عادی یا کارآفرین نیستند و نظام به دلایل خاصی بدان‌ها توجه خاص دارد.

۱۰. اگر در کشور خودتان هستید جنازه را دفن و قبر را بتُن آرمه کنید (اگر فرد در اختیار شما در زندان بوده باشد) و اگر امکان زندانی کردن و نگاه داشتن وی در اختیار شما نیست وی را بسوزانید یا کاری کنید با اتومبیل به درّه پرتاب شود (مثل نقشه‌ی پرتاب اتوبوس نویسندگان به درّه در سفر ارمنستان). در هر صورت راهی برای تحقیق باقی نگذارید. دفن جسد در املاک دولتی کاری احمقانه است چون بالاخره افتضاحش آشکار می‌شود. جسد نباید قابل کشف باشد چنانکه جسد مختاری و پوینده پیدا شد و برای حکومت رسوایی به بار آورد.

۱۱. برای نجات مامورانی که در عملیات خارجی گیر می‌افتند از شهروندان کشورهای اروپایی و امریکا به اندازه‌ی کافی گروگانگیری کنید (مثلا در جنبش‌های خیابانی مردم) تا در زمان مناسب آنها را مبادله نمایید. کشورهای اروپایی چون حکم اعدام ندارند رژیم‌های مخالف‌کُش می‌توانند مطمئن باشند که مامورانشان یا فرار می‌کنند یا در نهایت مبادله (مثل یک شهروند فرانسوی) می‌شوند. به همین ترتیب بود که قاتل بختیار (علی وکیلی راد) از زندانی در فرانسه آزاد شده و با استقبال وزارت خارجه و کمیسیون مجلس با آویختن گل افتخار به گردن وارد ایران شد.

۱۲. اگر موضوع لو رفت آن را به گردن «دشمنان» بیندازید. نمونه‌ی بسیار جالب این امر لو رفتن طرح ترور یکی از رهبران احزاب عرب در دانمارک بود که در آن یک شهروند نروژی- ایرانی تحت هدایت وزارت اطلاعات قرار بود یک طرح ترور را انجام دهد و قبل از انجام عملیات دستگیر شد. سپس مقامات ایرانی اعلام کردند که این موضوع توطئه‌ی اسرائیل و ایالات متحده برای پیوستن اتحادیه اروپا به تحریم‌های آمریکا بوده است. البته وزرای خارجه‌ی کشورهای اسکاندیناوی به اتفاق اینگونه فعالیت‌های تروریستی جمهوری اسلامی را در این مورد خاص محکوم کردند بدون آنکه در تحریم‌ها با آمریکا همراهی کنند. اگر انکار ممکن نبود آنها را تروریست معرفی کنید و کشورهای سکونت آنها را «دولت‌های حامی‌تروریسم» (نسخه‌ی محمدجواد ظریف).