Bulb1BJCcAIChDh.jpg large

تا کی بايد شاهد جنايات بود؟ تا چه میزان توان باید تحمل كرد؟….به آخرین کلام فرزندم اشاره می‌کنم: «مردن شرف دارد به این زندگی و به این ننگ زندگی کردن. چون ما زندگی نمی‌کنیم، بردگی می‌کنیم، بندگی می‌کنیم.»


گوهر عشقی خطاب به علی خامنه ای

«غديرى ديگر از راه رسيد»

سالى دگر بر غم‌هاى بى‌پايان ما رقم خورد. آرى پنج‌سال پيش در چنین روزى جلادان انسان نما فرزندم را كه از نسل سادات بود، زير ضرب‌وشتم و شكنجه وحشيانه به شهادت رساندند.

در حكومتى كه ادعاى پيروى از ائمه معصوم را دارد، بر آل پيامبر تازيانه زده و جانش را ستاندند، و اين بود وعده حمايت از مسضعفان و محرومان اين شد حكايت دردنامه مثنوى وار منِ داغدار.

حاكمان بر اين كشور ماتم زده، به‌جاى شادى بخشى به جامعه، بسط نشاط و خرمى بین مردم، بذر بى‌هويتى كاشتند و نان خود در خون مردم زدند و نوش کردند.

تا کی بايد شاهد جنايات بود؟ تا چه میزان توان باید تحمل كرد؟ و تا به كى بايد با سكوت، مهر بى توجهى بر اعمال حاکمان مهر تأیید زد؟

مدت زیادی است سكوت كرده‌ام شايد با غم هجران فرزندم كنار آيم! اما سكوت را خيانتى به خون شهيدان‌مان مى دانم. شما را شاهد می‌گیرم؛ آیا در حكومت مدعى عدل على (ع) بويى از على (ع) آمد؟ روزی سعید زینالی را براى چند سوال بردند و ۱۹ سال است خانواده او در بى‌خبرى‌اند! روز دیگر فرزندان وطن را برای سؤالاتى ابتدايى به خاک‌وخون مى‌كشند و روزى فرزند مرا مى‌ربايند و پس از چهار روز شكنجه جانش را مى‌ستانند.

اى كاش برای اين جنايات خط پايانى بود اما دريغ از اندكى حس انسانى در اين سلطه‌گران. اما امروز سكوت، همراهی با ستمگران است. با سکوت، ما نيز شریک جناياتیم. تا زمانی‌كه در برابر چهره معصوم عليرضا رجايى سكوت كنيم، ما هم شریک این رفتار ظالمانه‌ایم. زمانى‌كه تنها نظاره‌گر اعتصاب غذاى زندانيان باشيم، ما هم در دسته‌ پديد آورنده ظلميم. تا وقتی در خفا شكايت به آسمان كنيم و در رفتار سكوت، ما هم شریکیم. حاكمان قصد جواب‌گويى به رفتار خود را ندارند و در بى‌خبرى عمومی از مهدى خزعلى، بساط عيش خود را پهن مى‌كنند تا جشنى ديگر بنا كنند بر چوبه دار محمدعلى طاهرى!

اين خفت با سكوت بیشتر می‌شود؟ از یاد می‌رود؟ فردا نمى‌تازند بر زنان اين مرز و بوم؟ به راستى اگر مانند سایر ملت‌ها، متحد و دست در دست هم در برابر ظلم می‌ایستاديم، آيا شاهد بازداشت مادر شهید مصطفى کريم بيگى بوديم؟ آيا شاهد بازداشت و ارعاب دخترم سحر بودیم؟ آيا شاهد جنايات روزانه بر کردها و کولبران بودیم؟ اين است قصه پر غصه وطن ماتم زده ما. يا حاکمان نمى‌دانند يا خود را به بى‌خبرى مى زنند؟

عيد سادات است و خواهرانه رهبرى را توجه مى‌دهم به فردايى كه «تاجِ» بر سر ندارد. تا ديرتر نشده به فكر جوانان كرد باشيد و دست از كشتار اهل سنت برداريد. تا ديرتر نشده عليرضا رجايى‌هاى ديگر را از زندان‌ها رها كنيد که دیگر آسمان و زمین نیز از ظلم شما به صدا آمده‌اند. تا ديرتر نشده به جاى بها به مردم سوريه و لبنان، اندک نظرى بر مردم خود بياندازيد كه فردا يقينا ديرتر از امروزتان خواهد شد. به اميد آن‌روز كه شاهد آزادى وطن از سلطه غریبه و آشنا باشيم

كلام آخر؛ به آخرین کلام فرزندم اشاره می‌کنم: «مردن شرف دارد به این زندگی و به این ننگ زندگی کردن. چون ما زندگی نمی‌کنیم، بردگی می‌کنیم، بندگی می‌کنیم.»

والعاقبه للمتقین
گوهر عشقی
مادر ستار بهشتی
شهريور ٩٦