Akhundha

وجود ده‌ها بحران اجتماعی در اولویت صدها چالش اساسی در ایران حاکی از این است که ساختار اجتماعی کشور در طول سال‌های اخیر با مشکلات بیکرانی دست به گریبان بوده، بدون اینکه حکومت ودولت تدبیری برای کاهش آن اتخاذ کند.

فساد سیستماتیک که حاصل سیاست‌‌های خاص دوران تعدیل اقتصادی، بویژه دردولت‌های نهم و دهم ناشی ازبه قدرت رسیدن طیف‌های فاسدی در بدنه مدیریت اجرایی به اوج خود رسید، که ثمراتش همچنان متوجه جامعه بحران‌ زده ایران است.

این فساد که در دولت احمدی نژاد در پیوند با سیاست‌های اقتصادی دولت او به اوج خود رسید، تمامی شیرازه پیوندهای اجتماعی را از هم گسیخت، شرایط اجتماعی و اقتصادی و اخلاقی را هم دگرگون کرد. فسادیکه ناشی از حاکمیت سودآوری و سودجویی خودی ها وآقازاده ها بر کشوراست. به این ترتیب پیدایش و نمو یک قشر تازه به دوران رسیده فاسد، ناشی از ساختار معیوب اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در مرکز بحران کنونی، مخاطرات بزرگی متوجه اینده کشورایران کرده است.

برای ضروریاتی مانند اصلاحات ساختاری اقتصاد، حل بحران تأمین آب، بیکاری، فساد سیستمی، بحران ریزگردها، پیامدهای بحران آب، فقر و نابرابری درآمدها و رکود و رونق اقتصادی، حکومت و دولت نه برنامه ای دارد و نه راه حلی. ناامیدی درباره آینده ایران، درباره ایجاد اشتغال وبهبودی وضعیت معیشتی مردم دغدغه و نگرانی‌های موجود در جامعه میباشد.

افزایش تعطیلی کارخانه ها و صنایع سبک و سنگین، بیکاری کارگران نگرانی بزرگ جامعه ایران است که زمینه‌ساز بسیاری آسیب‌های اجتماعی می‌شود وخواهد شد. برای ضروریاتی مانند اصلاحات ساختاری اقتصاد، حل بحران تأمین آب،پیامدهای بحران آب، فقر و نابرابری درآمدها و رکود و رونق اقتصادی، حکومت و دولت نه برنامه ای دارد و نه راه حلی.

افزایش آمار طلاق در یک دهه گذشته، افزایش مهاجرت و رشد حاشیه‌نشینی درگوشه ‌وکنار شهرها، گسترش فقرونا برابری در بین طبقات فرودست، چند نمونه از آثاری هستند که فساد سیستمی از خود بجای ‌گذارده و میگزارد. نتیجه طبیعی تحمل چنین وضعیتی، “ناامیدی درباره آینده” و “انفعال” است.

در این میان مسئله آخوند ها، مراجع تقلید و امامان جمعه از نوع علم الهدی، احمد خاتمی، کاظم صدیقی، مکارم شیرازی، نوری همدانی و حتی خود خامنه ای بیش از هر چیز نگرانی برای برگزاری کنسرت، یا نشان دادن ساز در تلویزیون، موی زنان در فیلم‌ها یا حضور زنان درورزشگاه‌ها میباشد. این نشانی بر ‌بیگانگی کامل آخوند های حاکم ، با مسائل و مشکلات و خواست‌ها و نگرانی‌های جامعه مدنی ایران است. استناد آنها به دغدغه‌های دینی و مذهبی برای فشار به وزیر ارشاد و برکناری او نمادی از این بیگانگی کامل با جامعه ایرانی است.

اکنون صدا و سیما و دهها روزنامه، منبرهای نماز جمعه، قوه قضائیه، شورای نگهبان و مجلس خبرگان رامافیای ثروت و قدرت حاکم وآنهائی که درجنایت ها، تحمیل سانسور، فیلترینگ، پارازیت، دزدی، اختلاس و تحمیل ارتجاع مذهبی به مردم ایران سهم داشته و دارند، دراختیار دارند. همگی بسیج شده اند تا رئیس هیات مرگ قتل عام زندانیان سیاسی 67 آخوند رئیسی را جانشین آخوند روحانی کنند و برای این کار از تقلب و رای سازی هم پرهیز ندارند و تدارک آن را هم دیده اند.

مردم ایران از چنین فرد جنایت پیشه ای چه انتظاری خواهد داشت؟ انتظاری که از آخوند روحانی داشت چه شد؟ هیچ نشد مگر اقتصادی ورشکسته، فقر، بیکاری، فحشا، فساد سیستمی، بحران آب، افزایش مشکلات معیشتی و بحران های اجتماعی.

آیا باز هم با آخوند ها باید بیعت کرد؟ آیا باز هم مردم باید تدارکچی برای خامنه ای انتخاب کنند؟ آیا بازهم مافیای ثروت و قدرت حاکم را باید فریه تر کرد.