به دنبال گزارشات افشاگرانه خبرگزاری های “رویترز و آسوشیتدپرس” درباره ثروت های افسانه ائی سران جمهوری اسلامی، از جمله، ثروت 95 میلیارد دلاری “علی خامنه ای”، مجله آمریکائی “فوربز” نیز در مطلبی تحت عنوان “روحانیون میلیونر” حرص و آز مراجع دینی حاکم بر ایران برای دستیابی هر چه بیشتر به مال و ثروت از کانال های نامشروع و چپاولگرانه را مورد توجه قرار داده است.
در گزارش فوربز به تسلط روحانیون ایران بر ثروت و سامان این کشور از کانال اداره و مدیریت انحصاری موسسه های خیریه، تولیت اماکن مذهبی و تسلط بر بخش های دولتی سرمایه و منابع طبیعی کشور اشاره شده است.
مناسبات حاکم بر جامعه ایران البته که مناسباتی سرمایه دارانه و متکی بر استثمار نیروی کار طبقه کارگر و ستم بر اقشار زحمتکش جامعه است. در این مناسبات که توسط دولتی مذهبی محافظت می شود، قشر آخوند به بخشی از سرمایه داران دارای امتیازات ویژه تبدیل شده اند. بسیاری از آخوندهای حاکم بر ایران طی 36 سال گذشته به ثروت های افسانه ائی غیر قابل تصور دست یافته اند. اگر فرماندهان سپاه پاسداران را می توان از بزرگترین سرمایه داران ایران و منطقه به حساب آورد، شمار بسیار زیادی از آخوندها و آقازاده های آنان نیز اگر در صف اول چپاولگران قرار نگیرند، عقب تر از فرماندهان سپاه پاسداران نیستند.
در میان چپاولگران دسترنج کارگران و ثروت عمومی مردم ایران می تواند به اسامی علی خامنه ائی و فرزندانش در موسسه سرمایه ایی “ستاد اجرای فرمان خمینی”، “مصباح یزدی” با “مافیای شکر”، خانواده “واعظ طبسی” با سرمایه های “آستان قدس رضوی”، “رفسنجانی” و آقازادهایش با مناطق آزاد تجاری، خودرو سازی ها و پروژه های راه و ساختمان سازی و مترو، “امام کاشانی” با معادن سنگ مرمر گران قیمت ایران و دهها نام دیگر اشاره کرد که، اختاپوس گونه بر سرمایه های کشور چنگ انداخته اند.
در ایران به عنوان کشوری که دولتمردانش بیش از هر کشور دیگری در دنیا غرق در فساد مالی و اخلاقی اند، تمرکز این همه ثروت محصول استثمار کارگران، رشد فساد و رشوه خواری، اقتصاد مافیائی بدور از کنترل است و بس. سران جمهوری اسلامی و موسسات مالی و سرمایه گذاری وابسته به بیت رهبری جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران، اماکن مذهبی نه مشمول مالیات اند و نه تحت کنترل قرار می گیرند. زمانی هم از گوشه ای از این موسسات و سایر نهادهای مالی تحت کنترل آنها پرونده فساد، رشوه خواری، اختلاس و دزدی افشاء می شود، دستگاههای امنیتی و قضائی را به یاری می طلبند. پرونده های فساد را مختومه اعلام می کنند. روزنامه ها را به سکوت وا می دارند و می خواهند که، فتیله ها پائین کشیده شوند و جارو جنجال بپا نشود. آنان در سکوت رسانه ائی و آرامش گورستانی ارقام نجومی اختلاس را مابین خود تقسیم می کنند. در کشوری که رئیس جمهورش اعتراف می کند که رشوه خواری و زیر میزی بگیری از بالا تا پائین در سیستم تحت مسئولیت اش قباحتی ندارد، تمرکز این ارقام نجومی در دست عده ای آخوند نباید جای تعجب باشد.
سران جمهوری اسلامی در حالی لیست اسامی شان در کنار بزرگترین سرمایه داران جهان قرار می گیرد که، اکثریت عظیمی از مردم ایران مطابق استانداردهای بین المللی گرسنه و بخش بسیار وسیعی از کودکان در این کشور از سوء تغذیه و بیماری های گوناگون رنج می برند. چهره های تکیده و استخوانی آنان حکایت از رنجی جانکاه در درون آنهاست.
وقاحت سران جمهوری اسلامی در این است که، در حالیکه خود در ناز و نعمت زندگی می کنند. بر سر سفره های رنگین می نشینند و نه بحران اقتصادی و نه محاصره اقتصادی درب هیچکدام از آنان را نکوبیده است، دائما مردم ایران را به پذیرش سیاست ریاضت اقتصادی و “اقتصاد مقاومتی”، این اسم رمز مرگ تدریجی، دعوت می کنند. بر همین اساس از بودجه های عمرانی و رفاهی می زنند، حقوق و بیمه های کارگران و حقوق بازنشستگان را پرداخت نمی کنند، دستمزدها را پائین نگه می دارند اما، کمک های میلیارد دلاری برای بقاء “بشار اسد”، تقویت “حزب الله لبنان”، تشکیل میلیشای شیعه در عراق، تجهیز “انصارالله یمن” و غیره صرف می کنند. رسانه های وابسته به رژیم با مرگ هر آخوندی همگی پشت سر هم ردیف می شوند، رپرتاژ مراسم تدفین و سوگواری تهیه می کنند و پیام های تسلیت از هر سو سرازیر می شوند، اما، همین رسانه ها خبر مرگ صدها کارگر که در محیط های کارگری می سوزند، از بلندی سقوط می کنند، با نشست گاز مسموم می شوند و اعماق چاه ها و معادن به گورستان آنان تبدیل می شود را سانسور می کنند. رژیم در حالی خانواده های این قربانیان سودپرستی سرمایه داران را به حال خود رها می کنند که پرداخت کمک هزینه کشته شدگان عضو حزب الله لبنان را حتی یک روز به تاخیر نمی اندازد.
به نظر نمی رسد که طبقه کارگر گرسنه اما خشمگین، جوانان محروم اما امیدوار به آینده، زنان رنج دیده و مورد تبعیض اما آماده به میدان آمدن، شکم های برآمده آخوندهای سیر و سرمایه داران حریص را ببینند و همچنان خشم خود را فرو برند. روند مبارزات جاری کارگران در اقصی نقاط کشور، آمادگی زنان برای به میدان آمدن، صف پرشور جوانان مبارز حکایت از آغاز یک پایان است. پایانی که دست سرمایه داران علل العموم و آخوندهای میلیاردر را از چاپیدن ثروت و سامان مردم و کشور کوتاه کند. چنین آرزوئی تنها زمانی به امر واقع تبدیل خواهد شد که کارگران، زنان، جوانان و مردم مبارز متشکل و متحد شوند.