تصور اینکه جمهوری اسلامی در ایالات متحده برای تبلیغ برنامهها و ایدئولوژی خود سرمایهگذاری نکرده باشد یا هزینه نکند تصور باطلی است. دولت روحانی و دولت احمدینژاد به صراحت از این موضوع سخن گفتهاند و بنیادهای تحت نظر جمهوری اسلامی در ایالات متحده برای این کار سالانه دهها میلیون دلار خرج میکنند. غیر از این، گروههای چپ و اسلامگرا که از ایالات متحده و دولت آن متنفر هستند خود را همپیمان طبیعی دولتهای اقتدارگرا و تمامیتخواهی مثل جمهوری اسلامی میدانند.
مدارس مذهبی و ایرانی مستقر در امریکا مستقیما تحت نظر نهادهای انتصابی فعالیت دارند و تلاش میکنند شیعیان و اسلامگرایان ضد امریکایی و ضد اسراییلی را جذب کنند. از برخی از این کمکها از طریق رسانهها اطلاعرسانی شده است و برخی در شرایط عدم شفافیت کار میکنند. کسانی نیز که از این سرمایهگذاریها بهره میبرند یکدست نیستند و فعالیت آنها نیز متفاوت است.
بهرهگیران از منابع جمهوری اسلامی برای مشروعیتبخشی به حکومت ولایت فقیه در ایالات متحده را در چهار گروه میتوان خلاصه کرد:
1) گروههای لابیکننده که عمدتا در واشینگتن دی.سی مستقر هستند و تلاش میکنند با سیاستمداران دو حزب و اعضای کنگره و مقامات دولت فدرال در ارتباط باشند و در صورت دیدن زمینهی مناسب به آنها کمک مالی کنند. این گروههای لابی در جریان مذاکرات اتمی مستقیما در کنار تیم ایرانی برای دادن مشاوره حضور داشتند و عکسهای مربوط به آن نیز در رسانهها منتشر شده است. تغییر رفتار 180 درجهای صدای امریکا از سال 1388 تا 1393 نتیجهی کار این گروهها بود. برخی از اعضای این لابی در وزارت خارجهی امریکا نیز گوشهایی برای سخن گفتن دارند.
2) موسسات تحقیقاتی و دانشگاههایی که با اهداف و برنامههای جمهوری اسلامی همدلی داشته یا مقامات و وفاداران به جمهوری اسلامی را به عنوان پژوهشگر میپذیرند یا کارهای سفارشی نهادهای جمهوری اسلامی را انجام میدهند. برخی از این موسسات مانند دانشگاه “راتگرز” [در نیوجرزی]، در حد ترجمهی آثار تبلیغاتی جمهوری اسلامی با مراکز تبلیغاتی این حکومت کار کرده مطالب آنها را به زبان انگلیسی منتشر میکنند. برخی دیگر مثل موسسات خاورمیانهای در دانشگاه “کلمبیا” اصولا با نظریهپردازی ضد اسراییلی و نسبیتگرایی فرهنگی و ترویج ادبیات ضد امریکایی در خدمت اهداف بلندمدت جمهوری اسلامی هستند و کمکهای مربوط را نیز دریافت میکنند. بسیاری دیگر نیز مثل بخش خاورمیانهی دانشگاه “پرینستن” اصولا در مورد جمهوری اسلامی در سکوت کامل هستند گویی چنین نظامی وجود خارجی ندارد.
در بسیاری از دانشگاههای امریکا اساتیدی هستند که حقوق آنها با واسطه توسط بنیادهای تحت نظر ولی فقیه پرداخت میشود و کار صرفا بدینجا ختم نمیشود. آنها مدام در حال رفت و آمد میان ایالات متحده و ایران هستند و سیاستهای جمهوری اسلامی را در لیست-سِروها و تریبونهای مختلف توجیه میکنند.
3) رسانههایی که مطالبی در جهت توجیه سیاستهای جمهوری اسلامی منتشر و تبلیغات این حکومت را منعکس میکنند. در جامعهای که کسب و کار، محور فعالیتها است و آزادی بیان و رسانهها وجود دارد اصولا این کار غریبی نیست که یک وبسایت اینترنتی یا نشریه، صفحاتی را به موارد مورد نظر جمهوری اسلامی اختصاص دهد و هزینههایش را نیز دریافت کند. مشکل اصلی این رسانهها (جدا از زشتی اخلاقی توجیه یک نظام دیکتاتوری تمامیتخواه) صرفا در کاری که انجام میدهند نیست بلکه در عدم شفافیت آنها است.
4) مدارس شیعی و ایرانی و روحانیون شیعی که در ایالات متحده فعالیت تبلیغی دارند. صدها روحانی شیعه در ایالات متحده در مساجد و دانشگاههای امریکا فعالیت میکنند و همه از منابع جمهوری اسلامی به طور مستقیم و غیر مستقیم برخوردار میشوند.
در ادامهی مطلب به سه مورد از نهادها و گروههایی که منعکسکنندهی تبلیغات جمهوری اسلامی هستند و سخنان و رفتارهای مقامات این حکومت را در رسانههای امریکایی توجیه کرده مقبول جلوه میدهند اشاره میکنم.
“باربارا اسلیون” خبرنگار ارشد “المانیتور” در حوزه ایران در کنار “ناصر هادیان” از چهرههای نزدیک دولت ایران در امریکا
المانیتور
این وبسایت اینترنتی برای درست کردن یا بزک کردن تصویر خامنهای در یادداشتی بدون نام، ادعا کرد که روزنامهی بدنام “کیهان” دیگر نمایندهی افکار و مواضع خامنهای نیست. تنها خواجه حافظ شیرازی است که نمیداند “کیهان” عینا مواضع خامنهای را منعکس میکند. ایدهها و مواضعی را که خامنهای به عنوان رهبر نمیتواند به صراحت بیان کند یا مصلحت نمیبیند بیان کند کیهان میگوید. مدیرمسوول امنیتی کیهان را خامنهای تعیین میکند و این موسسه تحت نظر ولی فقیه اداره میشود. علی خامنهای امکان ندارد یک موسسه مستقیما تحت نظرش بوده باشد و آن موسسه را رها کند تا کار مستقلش را انجام دهد. اینگونه مطالب برای چپهای امریکایی شاید قانعکننده به نظر برسد اما ایرانیانی که حکومت را میشناسند نمیتوانند آنها را باور کنند.
وقتی مشاوران و ویراستاران بخش ایران این نشریه و نویسندگان دائمی آن لابی نزدیک به “آتیهبهار” و خاصان درگاه خامنهای باشند طبعا اینگونه مطالب نیز باید از سوی آن منتشر شود. حسین موسویان و بیژن خواجهپور از نویسندگان معمول “المانیتور” در باب مسائل ایران هستند.
«لیست – سروِ» گری سیک
تنی چند از نویسندگان همیشگی مطالب مربوط به ایران در تریبون “گری سیک” (متمرکز بر مسائل کشورهای حوزهی خلیج فارس) کاری به جز توجیه رفتارهای جمهوری اسلامی و مشروعیتبخشی به سخنان مقامات آن ندارند. اگر خامنهای بگوید “مرگ بر امریکا” آنها برایش تفسیر میکنند که هدف، کشور امریکا و مردم امریکا نیست. اگر خامنهای بگوید “اسراییل باید از میان برود” آنها این سخنان را تفسیر میکنند به اینکه منظور وی کشتن یهودیان و به دریا ریختن آنها نیست. اگر خامنهای غربیان را وحشی بداند کلمهی وحشی را به گونهای ترجمه و تفسیر میکنند که معنای توهینآمیزی نداشته باشد. آنها برای دو دهه برنامهی اتمی متقلبانه و فریبکارانهی جمهوری اسلامی را برنامهای صلحآمیز برای تولید انرژی معرفی میکردند. ادارهکنندهگان این وبسایت معمولا مطالب انتقادی علیه جمهوری اسلامی بالاخص گزارش جنایات بسیج و سپاه قدس و روحانیون شیعه را سانسور میکنند.
اصلاح طلبان مذهبی
این گروه که امروز اکثرا در اروپا و امریکا ساکن شده با خامنهای مخالف است اما با جمهوری اسلامی مشکلی ندارد. اصلاحطلبان مذهبی یک روز با لابی جمهوری اسلامی که اکثر اعضای آن سکولار و غیرمذهبی هستند اطلاعیهی مشترک صادر میکند؛ روز دیگر نظریههای ضد امپریالیستی و ضد صهیونیستی جمهوری اسلامی را تبلیغ میکند؛ و روز دیگر جمهوری اسلامی را عامل ثبات در منطقه و امنیت در داخل کشور معرفی میکند. این گروه با معرفی خود به عنوان بهترین بدیل جمهوری اسلامی، منابع بسیاری از بودجههای وزارت خارجهی امریکا و دولتهای اروپایی را به خود اختصاص میدهد.
در پایان باید میان فعالیت روزنامهنگاری و رسانهای برخی خبرنگاران امریکایی که برای مصاحبه با مقامات جمهوری اسلامی میروند و در برابر آنها مثل تنهی درخت یا میکروفون مینشینند (کار خود را به خوبی انجام نمیدهند) با فعالیت کسانی که منابع خود را از جمهوری اسلامی میگیرند فرق گذاشت. ناتوانی از انجام کار و بیاطلاعی مفرط از مسائل ایران، با کارمندی جمهوری اسلامی مساوی نیست.