Aghvam
مدتی است موضوع امنیت ملی مورد توجه روشنفکران و کنشگران سیاسی واقع شده. رفتن به دنبال امنیت ملی، مستلزم اصل قرار دادن ملت است. اگر ملت را مرکز قرار ندهیم، صحبت از امنیت ملی بیجاست. ولی جمهوری اسلامی در تاریخ ایران حکومتی استثنایی است که ایران و ملت برایش اصل نبوده و نیست، مگر به عنوان وسیله و از سر ناچاری، چون وسیله ی دیگری ندارد که بخواهد از آن برای توسعه ی ایدئولوژیش بهره بگیرد. برای بسیاری از سردمداران این رژیم، تعلق به ایران امر ثانوی است، نه اصل. اصل اسلام است. تقابل نمادهای ملی و مذهبی از ابتدای تأسیس آن بر پاست. فقط ملی ـ مذهبی ها هنوز متوجه این تضاد نشده اند، وگرنه همه فهمیده اند. نگاه مذهبی پایه را بر انواع تبعیض در دل ملت گذاشته و به این ترتیب است که به وحدت ملی آسیب زده. تبعیض مذهبی درون و بیرون اسلام و تشیع، جنسی، قومی… به این ترتیب چه از ملت می ماند که بخواهیم از وحدتش صحبت کنیم؟
امروزه صحبت از تعریف امنیت ملی بدون دخالت شهروندان کشور، بی معنی است. وقتی شما همه را از حوزه ی تصمیم گیری بیرون می رانید، وضعی مشابه وضع امروز ایران ایجاد می شود. مشخص است که در ایران مشارکت مردم و مجلس منتخب مردم مفقود است و ولی فقیه سکان مملکت را در دست دارد . 37 سال است کشور با بحران های گوناگون دست و پنجه نرم کرده و جنگی 8 ساله را پشت سرگذاشته. رژیم مدعیست که مشروعیتش را از انقلاب می گیرد. از بحران ها جان به سلامت برده، اما تهدیدهای خارجی علیه ایران همچنان ادامه دارد. ضمن اینکه به تدریج از پشتیبانی مردم کاسته شده و دیگر سال هاست که از آن پشتوانه مردمی انقلابی خبری نیست.
ظاهراً موقعیت ج .ا از نظر سیاست خارجی در عراق ، سوریه و لبنان در وضعیت مناسبی قرار دارد اما این وضع تا چه زمانی قابل دوام است بستگی به تحولات در منطقه به ویژه در سوریه دارد. بازی ترکیه و اسراییل و به ویژه روسیه در این میان می تواند اوضاع را کاملا تغییر دهد. در مقابل، وضع حکومت در داخل بسیار شکننده بوده و هست. فقر بیداد می کند و دزدی ها و فساد ها و اختلاس ها همراه با فشار و اختناق اوضاع را بحرانی کرده است. مردم روز به روز از وجود طبقه ی ممتازی که همه چیز را از آن خود می داند