حزب سکولار دمکرات ایران

Khomkhom

ما برای خروج از قرون وسطای اسلامی و دستیابی به یک آینده بهتر همراه با رفاه، آرامش، سربلندی وداشتن روابط دوستانه با کشور های جهان و سیاست خارجی خردمندانه، نیازمند یک تغیریم. تغیریکه در نوزائی افکارواندیشه، اصلاح دین و مذهب، برکناری حکومت فقاهتی و پذیرفتن نظامی سکولار دمکرات خلاصه شود. بدون فداکاری این تغیر درزمان حال غیرممکن بنظرمیرسد. جامعه ایکه آماده پذیرش فداکاری و ازخود گذشتگی نباشد، دچارسرخوردگی ورکود شده، پس از گذشت چند دهه،‌ تمام ثروت، مکنت و فرهنگ خود را از دست خواهد داد.

طبق اسناد تابحال منتشر شده، بقدرت رسیدن خمینی آخوند خشونت گرا، کینه توزومتوهم شیعه، دشمن ایران و ایرانیان تحت نقشه ای ازپیش تعین شده برای تخریب ایران درحال توسعه و رشد، بردن ایرانیان بعنوان امت به قرون وسطی اسلامی بود. او در این راه از هرگونه دغلکاری ومکر وریا مضایقه نکرد. درسال 1351 (1973م) سخنرانی شاه درسازمان اوپک، هشدار واخطاری بود به کمپانیهای نفتی که آنها منافع ایران را طبق قرارداد رعایت نمکنند. لذا پس ازخاتمه قرارداد در سال 1979، ایران  با کنسرسیوم نفتی،  تمدید قرارداد انجام نخواهد داد. البته این کار اشتباهی بود که نمیبایستی با این صراحت به دشمنانش میدان میداد. کمپانیهای نفتی وسران کشورهاشان فورا فعالیت برعلیه ایران را در دستور کارشان قرار دادند وبه زمینه سازی واغفال مردم ایران پرداختند.

در زمانیکه ایران محتاج اصلاحات و کوشش قشر درس خوانده  بود، روشنفکران که من آنهارا متعصبین سیاسی بله متعصبین سیاسی مینامم با ملا جماعت برای سرنگونی حکومت ایران همدست شده وبقول خودشان انقلاب کردند تا به استقلال وآزادی برسند، اما نقشه تباهی ایران را رقم زدند.

به باور من کینه ودشمنی خمینی با ملت ایران، رضا شاه و فرزندش بخاطر اینبود که دست آخوند ها را از دادگستری، فرهنگ وآموزش، ثبت اسناد و بسیاری امور اجتماعی و سیاسی کوتاه کرده بودند و جدائی دین ازحکومت را پیش میبردند. او میگفت میخواهد اسلام را زنده کرده و ایران را اسلامی کند. برای او و هوادارانش آزادی زنان (برداشتن حجاب) و وقایع سال 1342 (1962) دررابطه با لایحه برابری حقوق زن ومرد، بویژه حق رای برای انتخاب کردن و انتخاب شدن بانوان و لایحه اصلاحات ارضی برای پایان دادن به فئودالیسم در ایران خلاف اسلام بود. باین جهت میگفت این قوانین اسلامی نیستند. قانون اساسی باید اسلامی بشود، که شد. سپس میگفت به جهنم که مغز ها از ایران میروند، ما متخصص نمیخواهیم بلکه متعهد میخواهیم. یا اینکه این اقتصاد کنونی ما خره. اقتصاد باید اسلامی باشد که شد. برای او اهمیت نداشت که هر نادانی با حقه بازی خودرا متعهد نشان بدهد و پست و مقام بگیرد. با فتوای او متخصصی را تبعید، زندان و اعدام کردند. بجای آنها نادانان و ندانم کاران مئومن نما را سر کارهای بزرگ گذاشتند.

خمینی قدرت را برای اسلامی کردن ایران وبرپائی نظامی واپسگرایش قبضه کرده و با اعدام های گروهی سران کشور و منقدین ومخالفین جوی از ترس و وحشت را حکمفرما نمود. بکمک سپاهی از هواداران متعصبش ارتش را تضعیف وقدرت وثروت را به سپاه و بسیجی های هوادارش تفویض کرد. همزمان تخم تروریسم و اسلام سیاسی را درمنطقه پخش کاشت. بسیج وسپاه پاسداران او در کنار سرکوب مردم به ماجراجوئی و آتش افروزی درکشورهای منطقه مشغول شدند. خمینی برای رسیدن به قدس ازراه کربلا صدها هزار جوان ایرانی را قربانی کرد و صدها میلیارد دلار خسارت ببار آورد. عاقبت جام زهررا هم سرکشید. امروز کشورهای منطقه بویژه عراق، افغانستان، لبنان، سوریه، وحتی پاکستان وترکیه هم درنا امنی، کشمکش، جنگ و ویرانی غوطه ورند.

بعد از مرگ خمینی، علی خامنه ای آخوندی روانپریش بدون داشتن درجه اجتهاد مذهبی با پشت هم اندازی، گستاخی وگنده گویی بکمک خدعه های رفسنجانی به رهبری نائل شد. این آخوند ایران ستیزو متوهم، که با مکر، حیله و سرکوب برهمه امکانات کشور پنجه انداخته و بر تمامی  شئون ایرانیان مسلط شده با دنیا به ستیزدر آمد و غرب را دشمن خطاب . بجز روسیه و چین که بکمک او و سردارانش ایران را چپاول میکنند روابط خارجی ایران را به بحران برد که هنوز هم ادامه دارد. او بین سنی وشیعه اختلاف انداخت و سنی کشی را پیشه کرد.

اوست دشمن ایرانیان دشمن جوانان، زنان و کودکان، چرا که جهت دست یابی به بمب اتمی، پس ازچند صد میلیارد دلارهزینه برنامه های انرژی هسته‌ای و خسارت های مالی وجانی، 25 سال تحریم های جهانی همراه با بیلیاقتی ودزدیهای دولتهای دست نشانده اش ایران را ویران کرد. نور چشمش احمدی نژاد کشور بازماندگان هولوکست نازی ها را تحدید به نابودی کرد و جهانیان را برعلیه ایران برانگیخت. واقعیت این است که توهین ها، نفی هولوکاست و هاله نور او و فعالیت برادران قاچاچیش نه اینکه مشکلات کشوررا حل نکرد بلکه روز بروز افزایش داد. گمرگ جمهوری اسلامی اعلام کرده که حجم قاچاق کالا در سال 92 که آخرین سال ریاست جمهوری احمدی نژاد و دولت نیمه سپاهی او به 25 میلیارد دلار رسیده بود.

احمدی نژاد واربابش علی خامنه ای ایران ستیز، کینه توزوحقیر برای فرار از مسئولیت، از ترس خشم و خروش مردم با دشمن تراشی، مبالغه و فرافکنی، غربی ها را مسبب بیکفایتی ها و مشکل ها، اعم از بیکاری، تورم، فساد، نابسامانی های اجتماعی و کاستی ها معرفی کردند. اختلاس ها و رانت خواری های کلان اقتصادی آخوند ها، سرداران حامی وهوادارانشان، خودی ها را ثروتمند وعامه مردم را فقیر و درمانده کرده و به حاشیه برده است. اما آنها مدامن دربند تار موی بانوان ودخالت در امور داخلی وخصوصی مردمند، بطوریکه مردم رفته رفته کار آن ها را بدیهی میانگارند، در برابر آنها نه فقط اعتراض و انتقادی بروز نمی دهند بلکه در بسیاری موارد، خود در نقش عاملان حکومتی وهزارها مامور مخفی برای خبر چینی و نظارت بر رفتار شهروندان بنام طرح گشت نامحسوس، در باز تکثیر و گسترش اهداف این نظام بی اخلاق نقش عمده بازی می کنند.

حکومت آخوندها، در نتیجه رفتار و گفتار بی خردانه، نامعقول، پنهان کاری و دروغگوئی ایران را چنان به انزوا سیاسی واقتصادی برده که امروز اعتباری در میان جهانیان ندارد وحامی تروریسم درخاور میانه بشمار میرود.

آنچه مرا افسرده و ناتوان میکند؛ آنچه مرا رنج میدهد؛ بیتفاوتی هم میهنانم در داخل و خارج ایران است که ترجیح میدهند درقرن بیست ویکم زیر یوغ مشتی آخوند نادان، ایران ستیز، دزد و غارت گر زندگی کنند و کوچکترین قدمی در راه برکناری آنان واستقرارآزادی و دمکراسی برندارند.

حکومت آخوندها آزادی، امنیت وعدالت اجتماعی را از ایرانیان گرفته، فقر، فساد ، خشونت و تبهکاری را جایگزین کرده. احساس امنیت یکی از مهم ترین نیازهای روانی بشر است که عوامل بسیاری در بوجود آمدنش نقش دارند. احساس امنیت میتواند جامعه را به شکوفائی اقتصادی ورفاه برساند. پیش از انقلاب کذائی اسلامی ،جامعه ای سالم که حقوق افراد و آزادی های مشروع و قانونی آنانرا محترم میشمرد مورد هجوم و تعرض حکومت آخوندها قرار گرفت و خشونت و شرارت عوامل ویرانگریکه در بوجود آمدن  ترس و ناامنی نقش اصلی را دارند به شیوه های گوناگون رایج شد. خشونتِ در همه عرصه های اجتماعی، بویژه در مورد کودکان، سالمندان، زنان و جوانان، از خانه تا خیابان و محل تحصیل و محیط کار رایج شده که یکی از فراگیرترین موارد نقض حقوق بشر حکومت ملاها میباشد و امنیت و سلامتی روحی و جسمی مردم ایران را با بطور جدی مختل کرده است.  بطوریکه من میپرسم؛ چه سرنوشتی در انتظارایران و ایرانیان است؟

ما برای خروج از قرون وسطای اسلامی و دستیابی به یک آینده بهتر همراه با رفاه، آرامش، سربلندی وداشتن روابط دوستانه با کشور های جهان و یک سیاست خارجی خردمندانه، نیازمند یک تغیریم. تغیریکه با نوزائی افکارواندیشه، اصلاح دین و مذهب، برکناری حکومت فقاهتی و پذیرفتن نظامی سکولار دمکرات خلاصه شود. بدون فداکاری این تغیر درزمان حال غیرممکن بنظرمیرسد. جامعه ایکه آماده پذیرش فداکاری و ازخود گذشتگی نباشد، دچارسرخوردگی ورکود شده، پس از گذشت چند دهه،‌ تمام ثروت، مکنت و فرهنگ خود را از دست خواهد داد.