حزب سکولار دمکرات ایران

 جامعه پیشرفته و درخشان چه جامعه ای است؟

در یک جامعه پیشرفته و شکوفا، در هر مسئله سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی که منفعت عموم را به دنبال داشته باشد، بیشترین مردم از هرگروه، هرسن، و در هر شرایط باهم اتحاد، همآهنگی و همدلی دارند. چنانچه نیازی به اعتراض و برخاستن باشد، همگان شرکت می کنند. رژیم ها و حکمرانان چنین جوامعی، به دلیل نارضایتی عمومی و روبرو شدن با جمعیت زیاد، به خود جرأت و اجازه نمی دهند کسی را دستگیر کنند، به محاکمه کشند، و یا اعدام نمایند. تظاهرات در شهرهای اروپا، و ایستادن در برابر قوانین و خواسته های دور از منطق و ضد مردمی، بیشتر بدون آن که چندان زد و خورد، و یا دستگیری و شکنجه ای در کار باشد، به نفع مردم تمام می شود.

این یک تظاهرات کارگری علیه دولت در بروکسل پایتخت بلژیک در سال ۲۰۱۰ است. به خوبی می بینیم که همه گروهها از هرطبقه در این جنبش همگانی شرکت کرده اند. آیا ما لیاقت و جلوزه آن را نداریم که از آنان یاد بگیریم؟!.

ادامه تظاهرات در مصر و تونس

پس از انقلاب های مردمی در این دو کشور، رژیم های اسلامی ای روی کار آمد که بیش و کم حکایت همان ولایت فقیه وبال گردن ما را داشت. ولی مردم ساکت نشدند. نه تنها در میدان التحریر قاهره تظاهرات خود ادامه دادند و می دهند، بلکه این اعتراضات در شهرهای دیگر مصر نیز ادامه داشته است. این همآهنگی و همراهی مردم مصر رژیم واپسگرا و کشتارگر اخوان المسلمین را به حاشیه کشانده است. در تونس نیز مردم توانستند با همپایی یکدیگر، عرصه را بر رژیم خودکامه اسلامی تنگ کنند.

حکومت اسلامی که به وسیله گروه کشتارگر اخوان المسلمین در مصر پای گرفت، زنان برای دفاع از حقوق خود در سرتاسر مصر بپا خاستند و هچنان بارژیم در جنگ و چالشند. مردان زیادی نیز از آنان حمایت می کنند. این همآهنگی و اتحاد برخلاف کشور ما  ایران است که اگر در یک شهر مردم اعتراض دارند، دیگر مردم راحت در خانه هایشان  با چشمان و گوشهای بسته، بی تفاوت میمانند. به راستی، ننگ بر این گسیختگی و بی تفاوتی ما.

تظاهرات در دانشگاهها

در سال ۱۳۴۱، دانشجویان دانشکده ای در تهران در پاسخ به خشونت گارد دانشگاه و برخورد وحشیانه آنان با دو دانشجو، به اعتراض برخاستند و از رئیس دانشکده در خواست رسیدگی و گوشمالی آنها دادند. دانشگاه سوای وعده نسیه دادن، چندان به خواسته منطقی دانشجویان توجهی نکرد. در نتیجه دانشجویان در سالن دانشکده به اعتصاب نشستند درهای ورودی را بستند و شب و روز را در آن جا ماندند.

در یکی از روزها، پلیس تهران از دیوار گذشته وارد دانشکده شد و با باتوم و شلاق به جان دانشجویان افتاد. چند نفری را هم دستگیر و به کلانتری بردند.این حادثه موجب گردید که کمتر از یکماه دانشجوایان تمام دانشگاهها در سرتاسر کشور از رفتن به کلاسها خودداری نمودند. تا آن جاکه همه کلاسها برای مدت ۷-۹ ماه تعطیل شد. سرانجام رؤسای دانشگاهها با دانشجویان کنار آمدند و رضایت همه را جلب نمودند.

تظاهرات در دوران انقلاب

در انقلاب سال ۵۷ نیز از آنجا که مردم با هم همگام و همراه بودند، پلیس سرکش و دیکتاتور به خود اجازه نداد تا با وحشیگری، مردم را دستگیر، شکنجه، و یا اعدام کند. مردم در آن سال با هم متحد بودند و به حال و گرفتاری های هم رسیدگی می کردند. اتحاد و همبستگی میان مردم در سرتاسر ایران، موجب گردید که رژیم به جای تهاجم و یورش به مردم، عقب نشینی کند. کاری که سرانجام به پیروزی انقلاب کشیده شد. اشغال و انحراف انقلاب به دلیل خیانت چند گروه و افرادی فرصت طلب در ارپا، و ایران، و نادانی و ناآگاهی مردم صورت گرفت.

تظاهرات مردم در سال ۱۳۵۷ که کاملن جنبه ملی و مردمی داشت، با شرکت همه گروهها، و درسرتاسر ایران ادامه داشت. این همفکری و همآهنگی، گویا به زودی بباد رفت و فراموش شد. تا جایی که دیگر چنین اتحاد و همبستگی در ایران دیده نمی شود.

تک روی ما و بردگی ما

یک نگاه کوتاه به تاریخ گذشته کشورمان نشان می دهد که ما همیشه تکرو و به اعتناء به مشکلات هم میهنان دیگر خود بوده ایم. برای نمونه می توان چند نمونه از آن را یادآور شد:
۱- زمان یورش تازیان، یزدگرد سوم، درمانده و ناتوان، سپهبدان و فرماندهان خود را برای رسیدن کمک به چهارگوشه ایران فرستاد. نه تنها مردم دیگر سامان توجهی نکردند، بلکه خود فرستادگان نیز هرکدام به راه خود رفتند.
۲- زمانی که آقامحمد خان قاجار برای مدت ۶ ماه حصاری به دور مرکز اقامت لطفعلیخان، جوان دلاور زند در کرمان کشیده و مردم زندانی و اسیر قلعه یا از گرسنگی مردند، و یا به خوردن گوشت سگ و حیوانات دیگر پرداختند، مردم جاهای دیگر ایران بی اعتناء ماندند.

۳- زمانی که عباس میرزا با سپاه اندک خود خسته و وامانده در برابر لشکر روس ایستادگی می کرد، مردم بسیاری از استان های ایران سوای پایتخت و آذربایجان، از خود حرکتی نشان ندادند و در نتیجه نزدیک به ۷۰۰ هزار کیلومترمربع از بهترین خاک ایران شامل ۱۷ شهر طی دو عهد نامه ترکمانچای و گلستان از ایران جداشد.

و اما، بی تفاوتی و تکروی ما در دوران رژیم آخوندی

آنچه برما گذشت و بر ما می گذرد و آنچه ما مصیبت می کشیم و به ناتوانی، درماندگی، بردگی، و خواری افتاده ایم، پیامد و نتیجه بی تفاوتی و تکروی ما است . سکوت و بی اعتنایی نسبت به مسائل دیگران، برای خودمان نیز دردسر، و مسأله آفرین شده است. برای نمونه بازهم به چند مورد اشاره می شود:

۱- زنان غیرتمند و شجاع، در سال ۱۳۵۷ برای مخالفت با حجاب اسلامی به پا خاستند و در تهران تظاهراتی به راه انداختند. نه تنها مردان کمترین همکاری و پشتیبانی نکردند، بلکه زنان استان های دیگر ایران هم از خود جنبشی نشان ندادند. این تکروی موجب شد که رژیم، با حق کشی و دیکتاتوری بانوان ایرانی را که ۵۰٪ جمعیت کشورمان را تشکیل می دهند، به زیر لحاف و چادرسیاه رنگ نفرت انگیز فرو برد.

در سال ۱۳۵۷، زنان تهرانی برای اعتراض به پوشش گونی مانند سیه چرده بنام حجاب  اسلامی به خیابان ها آمدند و اعتراض کردند ولی زنان دیگر نقاط ایران، و همچنین مردان ایرانی کمترین حمایت و پشتیبانی از خود نشان ندادند. در نتیجه تلاش بیکران بانوان در تهران به جایی نرسید و آخوند بیشرافت توانست لچک سیاه رنگ و نفرت انگیز خود را به زور بر سر نیمی از جمعیت کشورمان کند. آیا این تکروی، خودخواهی، و بی اعتنایی ما نشانه چیست؟، بی خردی ما، رضایت ما؟، ترس ما؟ و یا خودخواهی و تکروی ما؟!.

۲- روز و شب جوانان کشورمان را به قربانگاه فرستادند و حتی در میدان های شهر به دار کشیدند. نه تنها ما هیچگونه حرکت و جنبش اعتراضی از خود نشان ندادیم، بلکه به نظاره ایستادیم و جنایت های رژیم را با زبان بی زبانی و با سکوت خود تأیید نمودیم. آیا این سکوت علامت رضایت است، و یا ترس و بزدلی، و یا تکروی و بلند پروازی ما؟!.

۳- مأموران و مزدوران رژیم در گوشه و کنار کشور، در خیابان ها هر آن مزاحم مردم به ویژه بانوان می شوند. به آنها بی شرمانه پرخاش و توهین می کنند، و با بی حرمتی و وحشیگری آنان را دستگیر و بدرون اتومبیل های خود می برند. آیا کمترین واکنش و عکس العملی از گذر کنندگان و مردم تماشاگر تا کنون دیده شده؟، آیا ما به این روش برخورد و دستگیری هم میهنانمان که از قانون جنگل حکایت می کند، کمترین اعتراضی کرده ایم؟!. آیا مانع این برخوردهای ددمنشانه و توقیف آنها شده ایم؟!.

تنها گذاشتن و همکاری نکردن با قیام کنندگان

شکست اصلی ما در این سه دهه که رژیم پوشالی و بی ارزش اسلامی را به قدرت رسانده و بر گرده و پشت ما سوار کرده است، تنها به دلیل همکاری نکردن، و تنها گذاشتن یکدیگر است. ما نتوانستیم و یا نخواستیم در هنگام سختی ها و اعتراض های دیگران، سهمی داشته باشیم. به گفته دیگر، ما آنها را تنها گذاشتیم و بی تفاوتی و بی اعتنایی خود را نسبت به درماندگی آنان نشان دادیم. برای نمونه بازهم چند نمونه دیگر را می توان نام برد:

۱ هنگامی که دانشجویان دانشگاه شیراز زیر فشار و تجاوز نیروهای امنیتی بودند و اعتراضات دانشجویی آنان به وسیله مزدوران رژیم در هم شکسته شد، دانشگاههای دیگر از خود حرکت و حمایتی نشان ندادند.
۲- هنگام خیزش مردم آذربایجان برای اعتراض به خشک شدن دریاچه ارومیه و یا قیام مردم کردستان، مردم دیگر نقاط ایران در خاموشی و سکوت ماندند و اجازه دادند رژیم، جوانان غیرتمند قیام کننده را دستگیر، شکنجه، و اعدام کند.

دانشجویان دانشگاه شیراز در سال ۱۳۷۸ برای دفاع از آزادی و دموکراسی به تظاهرات و اعتصاب پرداختند. پلیس کشتارگر بدانان یورش آورد و عده ای را دستگیر کرد. دانشجویان شیراز، زجر کشیدند، سختی دیدند، ولی مردم دیگر، به ویژه دانشجویان بیشتر دانشگاهها را خواب غفلت فرا برد و کمترین واکنشی نسبت به بیدادگری رژیم، و دربند گرفتن دانشجویان شیراز از خود نشان ندادند. آیا ما چه ملتی هستیم؟. فراموشکار؟، و یا خودخواه؟!.

نکته پایانی

تا زمانی که ما بی خیال و بی اعتناء از سرنوشت یکدیگر از کنار مسائل و مشکلات هم بگذریم، سختی و دردهای دیگران را ببینیم و بشنویم و واکنشی از خود نشان ندهیم، کار ما به جایی نخواهد رسید و بردگی ما به آخوندهای فرومایه و بی فرهنگ همچنان ادامه خواهد یافت. شرافت، انسانیت، و وظیفه مردمی و میهنی به ما حکم می کند که اگر اعتراض، قیام، اعتصاب، و خیزشی در یک نقطه کشور دیده شود، ما نیز در هرکجای ایران و در هر شرایطی زندگی می کنیم، باید بپاخیزیم و از آن نهضت و ایستادگی دفاع کنیم. در این مورد بهتر است خیزش مردم هند برای اعتراض به تجاوز  چند نفر به یک دختر دانشجو، و کشتن او را باید نمونه و سرمشق خود قرار دهیم.

منبع: فضول محله

نوشته