حزب سکولار دمکرات ایران

Kho3

پیشگفتار:

شاید از خود پرسیده باشید که در سال های پایانی حکومت محمدرضا شاه پهلوی بر ایران چه گذشت و چرا و چگونه روحانیون تندرو و بی دانش، بر مسند قدرت تکیه زده و اداره تمامی امور مملکتی را به دست گرفتند؟ خمینی چگونه و به کمک چه کسانی توانست در فرانسه گذران زندگی کرده و بی کمترین دردسری با هواپیمایی متعلق به شرکت Air France و همچنین اسکورت نظامی هواپیمای حاملش، به ایران بازگردد؟ آیا آنچه که در سال های پایانی حکومت شاه در ایران رخ داد، یک انقلاب دموکراتیک و مردمی بود و یا دست هایی پشت پرده مشغول رقم زدن سرنوشت ایران و ایرانیان بودند؟ آیا موضوع بر سر شاه و نقض حقوق بشر توسط حکومت وی بود و یا اینکه ماجرای آشفته نَفت برای باری دیگر گریبان ملت ایران را گرفت و سران کشورهای غربی با سرنگون کردن حکومت پهلوی، می خواستند “شاهی که برای شان خط و نشان می کشید” را از سر راه برداشته و مهره هایی “کُرنش کُن” را بر مسند قدرت بنشانند؟ کارتر سال نوی مسیحی 1978 را در تهران و میهمان محمدرضا شاه بود و گفت: ایران به خاطر زحمات و رهبری با درایت اعلی حضرت، جزیره ثبات منطقه است اما آن روباه مکار، از مدت ها پیش از آن، نفشه سرنگونی شاه و جا به جایی قدرت را کشیده بود! در ابن جُستار ها به طور خلاصه به کنکاش درباره این پرسش ها خواهیم پرداخت و تلاش می شود تا با استناد به مدارک و سند های موجود، سخنی به گزاف رانده نشده و چیزی جز حقیقت بازگو نگردد. امید است که این مقاله مستند که عاری از هرگونه اظهار نظر شخصی نگارنده است، چراغ راه آیندگان باشد.

– رونمایی از ارتباط پنهانی خمینی و کارتر توسط دولت آمریکا:

به گزارش بی بی سی فارسی، بنا بر اسنادی که به تازگی در آمریکا از حالت طبقه بندی خارج شده است، رهبر انقلاب (خمینی) چند روز پیش از آنکه از نوفل لوشاتو به تهران برگردد – در روز ۲۷ ژانویه ۱۹۷۹ (هفتم بهمن۱۳۵۷) – به دولت کار‌تر پیام شخصی محرمانه‌ ای می‌فرستد که در آن از یک طرف به طور تلویحی تهدید به اعلان جهاد می‌ کند و از طرف دیگر دست دوستی و همکاری به سوی کار‌تر دراز می‌ کند. آیت الله خمینی وعده می‌دهد: «شما خواهید دید که ما با آمریکایی‌ها هیچ دشمنی خاصی نداریم و شما خواهید دید که جمهوری اسلامی که مبتنی بر فلسفه و قوانین اسلامی است، چیزی به غیر از (حکومتی) بشر دوست نخواهد بود و به آرمان صلح و آرامش تمام بشریت کمک خواهد کرد.» آمریکا در روزهای بحرانی انقلاب عمدتا از دو کانال با اردوی آیت الله خمینی در تماس مستقیم بود: در تهران از طریق آقایان محمد بهشتی و مهدی بازرگان و در فرانسه از طریق ابراهیم یزدی، دستیار آیت الله خمینی که سال‌ها در تگزاس زندگی کرده و از طریق دوستانی چون پروفسور ریچارد کاتم با وزارت امور خارجه آمریکا در تماس بود. کارتر در حال جشن گرفتن سال نوی مسیحی در تهران و در کتار محمدرضا شاه، در حالی شراب می خورد و از میهمان نوازی شاه لذت می برد، در فکر انتقال قدرت به خمینی است! اسناد نشان می‌دهد که کانال یزدی-زیمرمن از روز ۱۵ ژانویه ۱۹۷۹ (۲۵ دی ۱۳۵۷)  رسما فعال بوده است، دقیقا یک روز پیش از آنکه شاه ایران را ترک کند. یکی از اولین درخواست‌های آقای یزدی از طرف آمریکایی برنامه دقیق سفر شاه بوده است که واشنگتن از ارائه آن طفره می‌رود. پیام مستقیم آیت الله خمینی به دولت کار‌تر در جریان پنجمین دیدار به دیپلمات آمریکایی ابلاغ می‌شود، در شرایطی که شاه ایران را ترک کرده بود و اداره کشور به شاپور بختیار و ارتش سپرده شده بود. نخست وزیر هم با بستن فرودگاه‌ها مانع از بازگشت آیت الله خمینی شده بود. آیت الله خمینی در پیام خود می‌گوید: «فعالیت‌ها و اقدامات بختیار و رهبران کنونی ارتش برای مردم ایران زیان بار است اما برای دولت آمریکا زیان بار‌تر است، به خصوص برای آینده آمریکایی‌ها در ایران. این فعالیت‌ها می‌تواند باعث آن شود که دستورات جدیدی در ایران صادر کنم.» آیت الله خمینی گفته بود: «اگر بختیار و و رهبران فعلی ارتش دخالت در امور را متوقف کنند، ‌ما مردم را آرام خواهیم کرد و این باعث خواهد شد که به آمریکایی‌ها (در ایران) آسیبی وارد نشود.» یکی از مهم‌ترین نگرانی‌های دولت آمریکا امنیت جانی هزاران مستشار نظامی و شهروند عادی‌اش در ایران بوده که بنا بر پیام آیت الله خمینی در صورت همراه شدن واشنگتن با انقلاب جانشان به خطر نمی افتاد. شاید به خاطر یک چنین تضمین‌هایی بود که در روز پیروزی انقلاب، آقایان محمد بهشتی و ابراهیم یزدی ژنرال فیلیپ گست، بلندپایه‌ترین مقام نظامی آمریکا در ایران (رئیس هیئت مستشاران نظامی) و ۲۶ نفر از پرسنل نظامی آمریکا را از زیرزمین ستاد کل ارتش شاهنشاهی که چریک‌های مسلح به آن حمله کرده بودند بیرون آوردند و صحیح و سالم به سفارت تحویل دادند.

– اعترافات سیاستمداران غربی:

رونالد ریگان، در طی یک مصاحبه، به نفش تعیین کننده آمریکا در سقوط شاه و به قدرت رسیدن خمینی اعتراف کرده و از آن به عنوان لکه ننگی در تاریخ آمریکا یاد نمود! او شاه را متحد آمریکا و دوستدار مردم ایران خوانده و می گوید باور نمی کند که راهِ شاه، از راهِ مردمش سوا بوده باشد و از اقدامات سازنده و عدالت گسترانه وی، برای مثال اصلاحات ارضی و صاحب زمین کردن دهقانان و از بین بردن قدرت فئودال ها و همچنین ساخت خانه های ارزان، یاد می کند و اقرار می نماید که ما جای شاه را به متعصبین بیمار مذهبی دادیم که هزاران هزار نفر را به جوخه های اعدام سپردند!

در این ویدیو رونالد ریگان درباره نفش آمریکا در به قدرت رسیدن خمینی سخن می گوید!

موریس دروئون، نویسنده و سیاستمدار فرانسوی قرن بیستم درباره نقش کشور فرانسه در به قدرت رسیدن خمینی، طی مصاحبه ای به تاریخ ۱۲ نوامبر ۲۰۱۰۴ با فیگارو، می گوید: “ماجرای نوفل لوشاتو صفحه درخشانی در تاریخ فرانسه نیست، رفتار والری ژیسکار دستن که آن همه توجه و عنایت به یک پیغمبر دروغین کرد و آن همه وسیله در اختیارش گذاشت، قابل فهم نیست. اعتلای اسلام گرایی افراطی از همینجا آغاز شد.” جرج بوش (پدر) در مصاحبه ای با واشنگتن پست به تاریخ ۲۹ ژانویه ۱۹۷۹ می گوید: “ماموریتی که به ژنرال هویزر به منظور فلج کردن ارتش ایران تفویض شد، یک خطای بزرگ بود” آیا به گمان شما خواننده گرامی، این اعترافات و اسناد و مدارکی که از نفش غیر قابل انکار دولتمردان غربی در سرنگونی شاه و به قدرت رسیدن خمینی حکایت می کنند، چیزی جز خط بطلانی بر “توهم انقلاب مردمی” است؟ و یا اینکه همچنان به پندار انقلاب مومنید و می اندیشید که سقوط حکومت شاه ناشی از خواست و اراده پولادین مردم ایران بوده است؟

– اعترافات انقلابیون و سایر چهره های سیاسی به نقش غرب در سقوط شاه:

حسینعلی منتظری، در مصاحبه‌‌ ای تلویزیونی که پنج سال بعد از مرگ او منتشر شده گفت که در جریان اشغال سفارت امریکا توسط “دانشجویان خط امام” به آیت‌الله خمینی، توصیه کرده تا با آزادی گروگان‌ها به کارتر که در مبارزه انتخاباتی برای ریاست جمهوری دوباره امریکا بود، کمک کند چرا که «پیروزی انقلاب اسلامی به واسطه‌ی این بود که کارتر جو را مساعد کرد». دکتر مایک ایوانز، در کتاب: “جیمی کارتر، حزب چپ لیبرال و هرج و مرج در جهان” می نویسد: جیمی کارتر برای حساب خمینی در پاریس چک هایی متنوع ۱۵۰ میلیون دلاری می فرستاد که وظیفه اش سرنگونی شاه ایران و از بین بردن ملت وی بود، او همچنین مبلغ ۵۰۰ میلیون دلار به جنگجویان اخوان المسلمین داد که با همان پولها طالبان و القاعده را بنیانگذاری کردند، همچنین مبلغ ۹/۷ میلیارد دلار برای پس فرستادن گروگان های آمریکایی پس از ۴۴۴ روز اسارت، به جمهوری اسلامی بخشید. دکتر عباس میلانی نیز در کتاب “نگاهی‌ به شاه” نوشته است که خمینی در نامه‌ ای که مستقیمن برای کارتر فرستاد نوشت: “شما ارتش را خنثی کنید، دفاع از بختیار را وا بگذارید، در مقابل ما کمونیسم را مهار می‌کنیم و نفت را می‌‌فروشیم!” ابراهیم یزدی، این عنصر ایران ستیز، مرد شماره یک خمینی برای مذاکرات محرمانه با آمریکا و دریافت پشتیبانی های لازم سران غرب برای سقوط شاه بود! محمدرضا پهلوی نیز در آخرین مصاحبه خود در جزیره‌ پاناما با دوید فراست، در حالیکه از بیماری سرطان خون رنج میبرد با چهره‌ ای کاملن ناامید و غمزده گفت: آیا او (خمینی) میتوانسته تمام این سیستم را طراحی، برنامه ریزی و اجرا کند؟ من می‌دانم که کسی‌ به تنهایی‌ نمی‌تواند که کار چنین عظیمی‌ را اجرا کند و می‌دانم که پول‌های هنگفتی هزینه شد، این را هم می‌دانم! همچنین ابراهیم یزدی در خاطرات خود می نویسد: “در هشتم ژانویه ۷۹ برابر با ۱۸دی ماه ۵۷، دو نفر از جانب رئیس‌ جمهور فرانسه، ژیسکار دستن، به دیدار آقای خمینی در نوفل‌ لوشاتو آمدند. این اولین باری بود که نمایندگان رسمی شخص رئیس‌ جمهور به دیدار آقای خمینی می‌ آمدند و روشن بود که باید مسئله مهمی مطرح باشد. در این ملاقات، بعد از رد و بدل شدن تعارفات معمولی، یکی از آن‌ها شروع به صحبت کرد و گفت: «هدف از دیدار با آقای خمینی پیغامی است که برای آیت‌ الله دارند. این پیغام از طرف پرزیدنت کار‌تر برای آقای خمینی می‌باشد. پرزیدنت کار‌تر آرزو دارد که این پیغام کاملن مخفی و محرمانه بماند. یک وسیله ارتباطی مستقیم با آیت‌ الله باید امکان‌ پذیر باشد تا مرتب در جریان حوادث گذاشته شوید و این به نفع کشور شما و خصوصن آیت‌ الله می‌باشد». نماینده ی ژیسکار دستن سپس گفت که: «وزیر خارجه (فرانسه) پیغام داد که محرمانه ماندن پیغام کار‌تر برای آقای خمینی خوبست، چرا که امکان ادامه این ارتباط را خواهد داد. به من هم دستور داده شده است که بگویم ارتباط و محتوای آن خیلی منطقی است و انتقال قدرت در ایران باید کنترل بشود و با احساس مسئولیت‌ های شدید سیاسی همراه باشد. پس از بیانات آقای خمینی، نماینده پرزیدنت ژیسکار دستن، ضمن تشکر از امکان ملاقات با آقای خمینی و صحبت با ایشان، مجددن یادآور شد که این پیغام، محرمانه بماند که آقای خمینی تأکید کردند که محرمانه بودن آن محرز است»…

برگرفته از فضول محله