فریبا عادل خواه

تکرار انتخابات مانع از نوآوری در این وادی نشده است. مهمترین آن، جدا شدن انتخابات از مقوله انقلابی و تبدیل شدنش به نوعی تخصص ویا تکنیک که کتابش هم به قلم سید مازیار میر، اخیرا سر از بازار در آورد:چگونه نامزد پیروز انتخابات شویم.

 

اخیرا برنامه پر بییننده خندوانه با بسیج پنج میلیون آرا تقسیم شده میان دو طنز پردازمعروف، یک بار دیگر از روی صف بندیهای سیاسی در انتخابات آینده پرده برداشت. مگر نه اینست که یکی (امین حیایی) داغ بازی در فیلم قلاده طلائی را بر پیشانی دارد که جنبش سبز را توطئه قلمداد می کند، و دیگری (امیر مهدی ژوله) مدال حمایت از اصلاح طلبان را به سینه دارد!

به این ترتیب سوت بازی انتخابات دوباره به صدا درآمده است، اما توپ در زمین کیست؟

به نظر در زمین همه! ویا در زمین همه آنها که همیشه زمینی در انتخابات داشته و حق آب و گلی در آن دارند! اما هنر حکومت در برگزاری انتخابات آینده این نیست که توپ در زمین همه باشد. بلکه مهم آن است که بازی ادامه دارد و همچنان بسیاری همراه آن هستند، خواه حامی و در کنار حکومت باشند و دلسوز ان، خواه منفعل باشند و بی سوز آن، و بالاخره خواه منتقد داخل و خارج و پا سوز آن. همه همچنان هستند و به نوعی شریک در انتخابات و دخیل درسرنوشت آن.
اهمیت انتخابات

با توجه به تجربه جمهوری اسلام چنین روندی تعجب آور به نظر نمی رسد. به غیر از دوران پر التهاب انقلاب و دهه 60 به دلیل جنگ، حرکت انتخاباتی ملت از فردای امضای قطعنامه 598 با سیر صعودی شدت گرفت. از مجلس پنجم در روزهای پایانی زمستان 74 و اولین شرکت کارگزاران گرفته تا به امروز شاهد بسیج پر شور و شر چند ده میلیونی مردم در انتخابات هستیم. بعید است بتوان خرداد 78 و رای بیست میلیونی به رئیس دولت اصلاحات را، انتخابات نفس گیر سال 84 و امتحان سخت هاشمی رفسنجانی را، انتخابات سال 88 و دوئل میان دو یار امام را، وبالاخره انتخابات کلیدی 92 در مدح امید و اعتدال را فراموش کرد. در یک کلام، عافیت فعالان سیاسی و عاقبت کشور به میدان کارزار انتخابات گره خورده است و کمتر به دعا و استخاره .

یک بار دیگر چشم امید به ایران است. منتقدین نظام همچنان متشتّت، و بر همان طبل همیشگی می کوبند که هر چند به حق باشد و نیز مقوله ای قابل تعمق و احترام، اما از انجا که شرایط مساوی جهت ابراز میطلبد، نه فرصت بروز می یابد و نه دغدغه ای مسلط است. باضافه اینکه بعضی مطالبات این گروها، دردوران انتخابات به دست فعالان سیاسی افتاده، مورد بهره برداری قرار می گیرد .
حرفه ای شدن انتخابات

اما تکرار انتخابات مانع از نوآوری در این وادی نشده است. مهمترین آن، جدا شدن انتخابات از مقوله انقلابی و تبدیل شدنش به نوعی تخصص ویا تکنیک که کتابش هم به قلم سید مازیار میر، اخیرا سر از بازار در آورد:چگونه نامزد پیروز انتخابات شویم.

نه اینکه انتخابات جای “از ما بهترون” نبوده و “اقا زاده ها” از اولویت بر خوردار نباشند. نه اینکه تساوی میان اقشار مختلف مردم بااقشار انقلابی و مکتبی و حزب الله بر قرار باشد. نه اینکه شورای نگهبان فیلتر رد صلاحیت ها را به اقتضای زمان و مکانی که در آن قرار داریم باز بینی کرده باشد، نه ابدا.
بلکه مسئله این است که سیر تکوینی جمهوری اسلامی بویژه دردوران تحریمها و دور زدن ان، نه تنها به قیمت سوء استفادهای مالی، بلکه تجزیه سران حکومتی و چند دستگی میانشان عملی شد. و انها هم دیگر مجبور هستند همانند دیگر بندگان بی پول و پله، و پارتی خداوند، برای گرفتن یک رای، تلاش کنند.

و در این مسیر، شیوه های مورد استفاده چنان متحول شده که گاهی اختلاف زیادی میان فرهنگ مبارزاتی حامیان جمهوری اسلامی و منتقدانش دیده نمی شود! که منتقدین نظام از آن به مثابه شگردی برای رد گم کردن و غلط اندازی نام می برند که هدفش گول زدن مردم و خلع سلاح کردن مخالفان است! که صد البته پروسه خلع سلاح کردن هم خود نوعی شگرد انتخاباتی می باشد و تاکید دیگری است بر اهمیت انتخابات در جمهوری اسلامی 36 سال پس از تاسیس، و نیز تحولات آن.
ابزار انتخابات

عکسهای انتخاباتی، با عینکهای بی شیشه برای داشتن نگاهی نافذ، با انگشتر عقیق ویا فیروزه، با نگاه عمیق کاندیدای خوشبخت به افق و غرق در افکار سازندگی؛ با آرایش هر چند همیشه با حجاب و با تصویری بر سایه ای از زلف کمند یا تصوّر ان در پس ابروی کمانی و… را قبلا هم شاهد بودیم و مقوله جدیدی نیست، عکسهائی که می رود تا برای مدتی درکنار عکسهای ساده زیستی مسئولین برای مدتی آذین در ودیوار شهر و روستا می شود.

در کنار سی دی و شارژ مبایل، اعتبار اینترنت، سیم کارت، چلو کباب (و نیز پیتزا) و باد بزن، جاری شدن چای داغ و انواع و اقسام نوشابه های رنگارنگ، اجرای کنسرتهای موسیقی، تکنولوژی هسته ای و یا همان برجام هم به نظر این روزها حربه انتخاباتی شده است. هر چند همانطور که شاهد هستیم نوع استفاده ازان نسبت به موافقان و مخالفان آن متفاوت باشد.

مراسم تدفین و ترحیم همچنان جلو دار برنامه های رتق و فتق انتخاباتی می باشند، باضافه اینکه مداحان اهل بیت، صحنه گردانان این مراسم، این حنجره طلائیان عصر ما که میزان درآمدشان متناسب با اشکی است که ازخلق الله میگیرند نیز دو شقّه شده ومیان سیاسی کاران و مخالفان ان شعار سر می دهند.

کوچکترین بی احتیاطی در انتخاب واژه ها در کلام یک سیاستمدار کافی است که به نفع رقیب تمام شود که با بسیج برای مثال روستائیان چند روزی توپ را از زمین یک جناح خارج کند.
ستاره های انتخابات

در میان بازیگران، بازی هاشمی رفسنجانی چشمگیر تر از بقیه به نظر می رسد. وی که زودتر از همیشه برای اعلام آمادگی اش در انتخابات مجلس خبرگان دل به دریا زد، با پخش یک ویدئو از خداحافظی با نور چشمی اش قبل ازعزیمت به طرف اوین سنگ تمام گذاشت. درآغوش همدیگر، پدر با سلام و صلوات، فرزند خود را به طرف گود اوین همراه می شود تا به این ترتیب از روزمره گی محبس در ایران بگوید و نیز از روحیه انقلابی خود و خانواده اش که اینچنین در کنار دیگر قربانیان این مکان به امر قانون و عدالت گردن می نهند.

ندا، نه آقا سلطان که روحش شاد، بلکه ندای آقا صادق ( خرازی) هم در قلب اصلاح طلبان مشغول یار گیری است و نیز مرز بندی با “دشمن گرا” دهنده ها! که هر چه معنای این اصطلاح گنگ و بیقواره باشد که ما هم نفهمیدیم، اما به نظر معیار مرزبندی است و کاری است قبیح در زمره منکرات.

احمدی نژادی ها هم در میدان حاضرند، التبه با شیوه خاص خود، بدین معنی که می گویند کارشان به انتخابات اصلا ارتباطی ندارد! که نشانی از پایبندی به تکنولوژی” نباید بی گدار به آب زد” دارد، که اجالتا گوئی در شمال کشور مورد حمایت قرار گرفته است.

هر چند عارف، مار گزیده ای است که هشدار داده که دیگر به نفع هیچ کس از صحنه بیرون نخواهد رفت، و برادران لاریجانی هنوز در پس کلید و در قفل در، بر سر دوراهی نمیدانند به کدام طرف دور خواهند برداشت اما بازار مصاحبه داغ است.

فائزه هاشمی از خاطرات مجلس ششم می گوید و از زندگی اش در بیرمنگام، با هدف تقویت زبان انگلیسی و گذراندن کارشناسی ارشدش در رشته حقوق.

عباس عبدی هم بسیارآرامتر از همیشه، نامه های دیروزش به مسئولین وقت را از آرشیوش در می آورد، که تائیدی است بر حکایت درست از آب درآمدن پیش بینی هایش در انتخابات گذشته.

زیبا کلام، که در زیبائی و راست آزمائی کلام همچنان بی رقیب است، یک نفس می تازد، هر چند به دلیل نبود معیار و قالب مشخصی و وارد شدن به هر میدانی، به قیمت خسته کردن بعضی از مخاطبانش تمام شود.

حداد عادل، این استاد فلسفه، و یا به گفته خودش، این پدر بزرگ نوه رهبری، به خندوانه می رود و در مقدمه از عشق به همسرش می سراید، تا با زبان بی زبانی بگوید که او هم چشم امیدش به ارای زنان این مرز و بوم است. همراه دیگران و باضرب معمول برنامه، دست می زند، جک می گوید و از دست جناب خان، یا ملیجک دوران ما، امان نامه مردم جنوب کشور، بویژه خوزستان رادریافت می کند، که همان درخواست رسیدگی عاجل به معضل ریز گردها می باشد.

شورای نگهبان هم به نظر به لطف خط قرمز فتنه، بحثهای قدیمی تعهد به انقلاب و اسلام را کمی کنار گذاشته باشد، که عدو شود سبب خیر … و تحت تاثیر فساد حاکم سخن از سالم (یا صالح) بودن کاندیداها و مرزبندی با نا سالمان (یا نا صالحان) سر میدهد.

گوش شنوائی کمتر برای بوق و تشر امام جمعه مشهد و خط و نشانهای اوست، هر چند عیاری است که از سکه نیفتاده باشد. به عبارتی اگر زیاد هم جلوی برگزاری کنسرتها گرفته شود، بعید نیست که به قیمت از دست دادن آرای نمایندگان مورد حمایت او تمام شود. بخصوص که شهرهای حاشیه مشهد در کار گذاشتن کنسرت های “ممنوعه” وارد رقابت جدیدی شده اند.

قشر روحانیون اما در حاشیه سرگردان است و نمیداند که آیا تن به شراکت سه ضلعی دهد و در پشت آیات عظام یزدی، مصباح یزد وموحدی کرمانی سنگر گیرد، یا همچنان طبق روال سابق، متکی به دو ستون جامعتین ادامه راه دهد. هر چه باشد قشر عظیم این طبقه کمتر دل به سیاست می دهند و اگر موضوعی باعث نگرانی آنها شود، یا پرده برداری از چهره زیبای حضرت عباس، همان قمر طایفه بنی هاشم است، که فیلم رستاخیز، ساخته علیرضا درویش، به آن دامن زد، و یا تعطیلی کلاسهای درس آیات عظام که دلواپسان مسبب ان قلمداد شده اند.

و اینچنین می توان همراه با آهنگ “همه چیزآرومه، من چقدر خوشبختم …..”، همصدا شد و بسان این ترانه همزمان خبر از وجود آتشی را داد که زیر خاکستر آرام تنورانتخاباتی این روزها، می رود تا در 7 اسفند آینده پدیده ای دیگربسازد.