حزب سکولار دمکرات ایران

139301101108463822434863
قرن ها پس از فراگیری گویش وزبانهای گوناگون, درحدود ده تا هفت هزارسال پیش، با پیدایش وابداع نگارش، شاید شگفت انگیز ترین تحول درشیوه زندگى اجتماعی بشر بوقوع پیوست. نخستین تلاش بشر برای ثبت کردن اندیشه ها، تجربه وخاطرات زندگی روزمره ، با شکل کشیدن ونگارهای درون غارها آغاز شد که دست کم به بیست هزار سال قبل میرسد. عرضه وبه نمایش گذاردن اطلاعات مهم ، با نشانه هائی بر ظروف و کاردستی های سفا لی، قدمتی ده هزار ساله دارد. چگونگی پیدایش وابداع نگارش وخط نویسی بدرستی معلوم نیست. حدس وگمان براینست که همزمان با یکجا نشینی و در نخستین اجتماع های بشری ، فعالیت برای اهلی کردن وازدیاد حیوانات، زراعت و کشت گیاهان افزایش یافت. از آنجا که مادراختراعات نیازاست، شکل گیری نهایی روستاها ودامداری و کشاورزی, بمرورنیازمندی به شیوه ای مناسب برای ثبت و ضبط, حفظ و محاسبه تعداد دام و مقدار محصول, انگیزه ای برای پیدایش و ابداع نگارش، خط ومحاسبه بوده است. درآغاز کار گسترش داد وستد وفعالیت درمعامله کالا، علائم و نشانه هایی توسط بازرگانان برای معاوضه فراورده های کشاورزی، بکار میرفت که بعنوان گونه ای از نگارش مرسوم شده و بمرور کاملتر وپسندیده تر میشد. بعدها تلاش برای نگارشی نیکوتر, راه را آرام آرام برای نیل به خط وعدد نویسی هموار ساخت و خط های مختلفی بوجود آمد. پیشرفت های اساسی بشر با ادامه جستجوی برای شیوه ای در حفظ دائمی آمار, قوانین, اخبار, تجربه، اتفاقات واطلاعات به نتیجه رسید. سهولت ثبت وبایگانی اندیشه، تجربه، دارائی وسرمایه ها، با ابداع نگارش و خط نویسی، گام بزرگی برای انتقال آنها به آیندگان بود. خردمندی ودانش بشر با ثبت وضبط ونگارش تجربیات، اندیشه ها, خاطرات, بطور شگفت انگیزی افزایش یافت ومداما سیرسعودی پیمود. درطی زمان، نخستین پدیده ها وفرایند این دگرگونی وتحول، فرهنگ وتمدن های بسیاری درسرزمینهای حاصلخیز وخوش آب وهوای جنوب آسیا بود.
درحدود هفت الاپنج هزارسال پیش، تغییرات منفی آب و هوا، خشکسالی شدید درشمال خلیج فارس، منجربه انقراض ومحو تمدنهای جنوب و جنوب شرقی خاورمیانه شد. مهاجرت وسیع ساکنان جنوب به سمت مناطق شمالی پر باران، با آب هوای معتدل، جنوب ایران را خالی ازسکنه نمود. این بسیار به اندیشه نزدیک است که بگوییم، مهاجرت اقوام هند و ایران- اروپائی (آریائی ها) در آن زمان بعلت مشکلاتیکه برای ما کاملا روشن نیست شروع شد وآنها به چهار سوی زادگاه شان کوچ کرده اند. بعبارت دیگر؛ آریائی ها که سرزمینشان را ایران نام نهاده بودند، در شش تا چهارهزار سال پیش بعلت تغییرات منفی آب و هوا، خشکسالی شدید درفلات ایران ، به چهار جهت خود ، از خاور به سوی هندوستان، از شمال به سوی روسیه امروز و قفقاز، سپس به سوی اروپا و از باختر به سوی بین النهرین و بالکان و یونان، و از جنوب و راه دریا به نقاط دوردست کوچیده اند. زیرا هم اکنون نشانه های زبان ایرانیان کهن در زبان بومی مردم شیسل دیده و شناخته می شود. آیا این درست است، که در شش تا چهارهزار سال پیش آریاییان از ایران برای یافتن جایگاه زیست بهتر به جنبش در آمده، و هر گروهی به سویی که به آن دسترسی داشته مهاجرت کرده اند؟
واژه های”آریا و آریائی” دربررسی اسناد، شواهد تاریخی وباستناد سنگ نوشته ها و مدارک باستانی درایران وکشور های همسایه که درگذشته جزئی از ساتراپهای هخامنشی و ساسانی بودند، نمودار معانی مختلفی میباشد. برای مثال, نامی برای سرزمین محل زیست ایرانیان باستان، نامی برای زبان ایران باستان و احتمالا نامی برای مردمان ایران باستان. این واژه ها “آریا و آریائی” بدون اینکه ریشه، ارزش و اهمیت آن بدرستی شناخته شده باشد، بکرات توسط بسیاری نویسندگان, مورخان وتاریخ نگاران مورد استفاده قرارگرفته است. درقرن بیستم واژهٔ دیگری را وارد ادبیات تاریخی کردند که نمودار خویشاوندی قومی وزبانی مردمان هند و اروپایی (جرمن) میباشد. پژوهشگران اروپایی بویژه آلمانی دررابطه با اقوام آریائی واثبات مهاجرت آنها بعنوان هند واروپایی نوشته منتشرکردند. دراین پیوست، لقب “آریائی” را مختص مردمانی دانستند که اواخرهزاره سوم قبل از میلاد مسیح مدت زمان درازی درناحیه‌ای ازجنوب شرقی آسیا میانه که از شرق به دریاچه‌ بالخاش، (دریاچه‌ای واقع در جنوب شرقی قزاقستان امروزی) و ازغرب به نواحی رودخانه ولگا گسترش داشته، میزیسته اند. آنها را اقوام بومی آن دیار میدانند که گویش وزبانشان تقریباً یکسان و دین و آئینی ساده نسبتا هماهنگ داشته‌اند. میگویند؛ دراوائل هزارهٔ دوم پیش از میلاد، آنها زادگاه خود را که اغلب دشت‌های اوراسی واقع در جنوب کشور روسیه بوده، بخاطرتغیراتٔ مهم آن منطقه آسیائی ، احتمالاً براثر دگرگونی آب و هوا، برف ویخبندان ، از بین رفتن دام ها، چراگاه ها، انسان ها و یا فزونی یافتن شمار انسانها و کمبود جا، یا فشار اقوام دیگر ترک گفتنه بسوی سرزمین های دیگرمانند هند، ایران و اروپا کوچ کرده اند.

نظریه هائی دراین رابطه موجود است، مبنی براینکه؛ آریائیان یا اقوام هند‌ واروپایی به چند دستهٔ مهم تقسیم شدند: نخست هند واروپایی‌ها به دو دسته تقسیم شده، گروه‌هایی به سوی غرب رفته قبایل اروپایی نام گرفتند و گروه‌هایی که در جهت جنوب حرکت کردند، بترتیب زیرهند وایرانی های آغازین بشمار آمدند.
۱- جمعی ازمردم هند‌ وایرانی آریائی رهسپار سرزمینی گشتند که بعدها نام هند‌ گرفت.
۲- جمع دیگری ازمردم هند‌ وایرانی آریائی بنام اقوام ایرانی ؛ درآغازرهسپارایرانویج (آیرانویج واژه‌ایست فارسی برگرفته از واژهٔ اوستائی “آیریانم ویجه” به معنی “سرزمین ایرانیان” یا “بن وپایگاه اصلی ایرانیان” و نام اسطوره‌ای سرزمینی است که ایرانیان در آغاز در آنجا میزیستند. بخش نخست آن ایران و بخش دوم آن «ویج» به معنی تخمه و نژاد است) یا ناحیه خوارزم شدند. حدس میزنند که قبل از مهاجرت در اواخر هزارهٔ سوم پیش از میلاد، این گروه در همسایگی شاخهٔ هندی در شرق رودخانه ولگا می‌زیستند.
۳- جمع دیگری ازایشان سکاها بودند؛ این گروه که بجز زبان مشترک درجوانب دیگر زندگیشان با شاخهٔ هندی و ایرانی تفاوت های بسیاری داشتند. در اواخر هزارهٔ سوم پیش از میلاد در جناح شرقی سرزمین هند و ایرانی‌نشین، یعنی در کناره‌های دریاچه بالخاش تا مشرق و شمال ناحیهٔ اقوام ایرانی، زیستگاه اصلی این گروه بوده‌است.
۴- جمع دیگری ازمردم هند‌ وایرانی آریائی ، دریای سیاه را دور زده پس از عبور ازبالکلن و بسفور به آسیای صغیر درآمده و با اقامت در میان ملل آسیائی تبدیل به عنصر غالب شده و اتحادیهٔ هیتیان را به وجود آوردند. گروه دیگرآنها در سمت شرق دریای خزر حرکت کرده، شعبهٔ شرقی شامل یک دسته افراد جنگجو از راه قفقاز بطرف جنوب تا انحنای رود فرات پیش رفته، با هوری‌ها یا خوری‌ها (مردم باستانی آسیای صغیر) بطرف شرق و غرب میانرود (سوریه کنونی) ممزوج گردید و پادشاهی میتانی تشکیل دادند.
مسیرهای احتمالی مهاجرت اقوام ایرانی
اختلاف نظرهای بسیاری درمورد مسیرهای مهاجرت اقوام ایرانی موسوم به ماد وپارسه موجوداست. برخی کاوشگران حتی بسیاری از آنانی که ایرانویج را با ناحیهٔ خوارزم منطبق میدانند، مسیر مهاجرت این دو گروه بزرگ آریایی را شمال دریای خزر، قفقازو سپس غرب فلات ایران تصور می‌کنند. برخی از طرفدارانش دلایلی به این ترتیب ارائه میکنند:
۱- جابجایی ایرانویج در دوران ساسانیان از محل واقعی خود به آذربایجان، درعده ای این فکرایجاد شد که شاید اصلاً مهاجرتی صورت نگرفته، بلکه نوعی گسترش موضعی در چهار سوی فلات ایران انجام پذیرفته‌ است.
۲ – سرراسترین راه میان دشت‌های اوراسی وهگمتانه (نام باستانی شهرهمدان) وپارسه همان راه قفقازاست.
۳ – ورود واقعی بعضی عناصر آریایی از اواخر هزارهٔ سوم پیش از میلاد به بعد از راه قفقاز به آسیای صغیر وغرب فلات ایران و به جای گذاشتن آثاربسیاری از خود در قفقاز و پراکندن بسیاری از اسامی جغرافیایی در سر راه خود مستقیماً یا از طریق هیتی ها و هوری ها و غیره در آسیای صغیر ومیانرود و آذربایجان امروز، همراه با اسامی آریایی و اشخاص در اسناد و کتیبه‌های یافت شده در این نواحی، و یکی پنداشتن آن نفوذهای مستهلک شدنی با مهاجرت‌های مستهلک کردنی، باز هم راه قفقاز را باور کردنی‌تر می‌نمود به ویژه وجود اسامی برخی ایزدان آریایی در کتیبه‌های هیتی-هوری در اسناد کاشیان یا کاسیان (یا کاسی‌ها یا کاششوها یا کاشوها، در حدود هزاره سوم پیش از میلاد و پیش از آن از شرق حرکت کرده (قزاقستان امروزی) واز راه آذربایجان وارد فلات ایران شدند، از نواحی طالش عبور کردند و سپس در غرب و جنوب غربی دریای خزر اسکان نمودند و به تدریج به نواحی قزوین و همدان ونهاوند آمدند، نخستین بار همدان را ساختند و آن را آکسیان نام نهادند. سر انجام در هزاره دوم پیش از میلاد در نواحی جنوبی تر درایلام، کوهستانهای شمالی جلگه شوش در لرستان و در حدود استان کرمانشاه در مرز شرقی سوبی گالایان (در حدود جنوب کرمانشاه) ساکن شدند. آنها این منطقه را تا شمال خوزستان تصرف کردند و آن را کاشن نام نهادند در اواسط هزاره سوم پیش از میلاد و در سال ۲۴۰۰ ق.م. در شمال کشورعیلام و جنوب قلمرو کاسیان (درشمال خوزستان و جنوب لرستان) به محلی برمیخوریم که کاشن نام داشت که به عنوان نشانه‌ای از کاسی ‌هاست.) و غیره. این نظریه دارای نقاط ضعف بسیاری میباشد.
در مورد مسیرمهاجرت های اقوام ایرانی آقای حسین پیرنیا درکتاب “تاریخ ایران قبل از اسلام” چنین می‌نویسد: اقوام ایرانی پس از جدا شدن از اقوام هندی آریایی ازسغد (تاجیکستان و بخش خاوری ازبکستان امروزی) به مرو (در ترکمنستان امروزی) آمده، سپس به هرات رسید ه‌ اند. متعاقب آن کابل ونیاسه (مرکز ایالت پارت که بعدها نام خراسان گرفت و یونانیان آنرا پارتا اونیسا می‌خوانند) را اشغال کردند و به رخج (یکی ازساتراپهای شرقی دراطراف قندهار امروزی که قوم ایرانی رُخَجی در آن سکنی داشتند) وبه وادی هیرمند وارد شده‌اند. مدتی دراطراف دریاچه هامون سکونت اختیار کرده، بعد به شمال رفته، سپس متوجه خراسان و نواحی جنوبی کوه های البرز تا سرحد ری گرویده‌اند. این نظریه به حقیقت نزدیک‌ تر از نظر مدعیان راه قفقاز است. حسن پیرنیا این مرا حل را از روی کشورهای ۱۶ گانه وندیداد پشت سر یکدیگر آورده‌است. در فصل اول وندیداد از ۱۶ کشور ایرانی نشین قلمرو سلطنت پادشاهان کیانی، یک بیک بشرح زیر یاد شده است: نخست ایران ویج، دوم سغد، سوم مرو، چهارم بلخ، پنجم نیسایه، ششم هرات، هفتم کابل، هشتم اوروا(اورغانج یا خوارزم‌)، نهم هیرکانی(گرگان )، دهم رخج، یازدهم هیلمند، دوازدهم ری، سیزدهم چخر(شاهرود)، چهاردهم ورنه(گیلان و دیلم )، پانزدهم هپته هند یا پنجاب، شانزدهم سرزمین رن‌ها یا رنگ‌ها در سرچشمه رود رنگ‌ها(قفقاز).
دیاکنوف مؤلف کتاب تاریخ ماد نیز آشکارا خط سیر شرق به غرب را برای طوایف مادی تأیید می‌کند. مقارن حرکت طوایف آریایی ماد در مسیر نجد شمالی، طوایف آریایی دیگری پارسی از نواحی جنوبی افغانستان امروز وادی هلمند تحت تأثیر همان شرایط و الزام به سوی نجد ایران پیشروی آغازکردند. این دو مسیرراه های تازه‌ای نبودند. این مسیرها راه‌های شناخته شده‌ ای از هزاره‌های پیش بودند که اولی آسیای صغیر و بین‌النهرین شمالی را به آسیای میانه متصل میکرد و دومی بین‌النهرین جنوبی را به دیار سند مربوط می‌ساخت. درنتیجه مسیر شمال شرقی، نجد مرکزی، شمالی، نجد غربی برای طوایف ماد و مسیر شرق، نجد مرکزی، جنوبی برای طوایف پارس مورد تائید اکثریت پژوهشگران است.
رامان گیرشمن، باستان شناس مشهور فرانسوی نویسنده کتاب ” ایران از آغاز تا اسلام” در این‌باره می‌نویسد؛ تقریباً مقارن با ظهور زرتشت قبایل آریایی ساکن در اطراف سیلک نزدیک کاشان بر اثر فشار خارجی به سوی غرب و جنوب غرب حرکت ‌کردند. سیلک متعلق به نخستین قبایلی بود که در حدود ۱۰۰۰ سال پیش از میلاد به داخل فلات ایران رسیدند. مهاجمان قبلی هند‌و‌اروپایی که از راه قفقاز به آسیای صغیر و بین‌النهرین و ایران غربی نفوذ می‌کردند؛ توسط اقوام بومی مستهلک می‌شدند. گیرشمن در مورد مسیر مهاجرت مادها و پارسیان درداخل فلات ایران مینویسد: گروهی که بعدها موسوم به ماد شدند، ار ماوراءنهر به سوی شمال خراسان کنونی وگرگان، تپه حصارسیلک وگیان نزدیک نهاوند درآمد و گروهی دیگری که بعدها موسوم به پارسه شد، در رخج با شاخه هندی-آریایی درافتاد و پس از مدتی در جنوب افغانستان و وادی هیرمند، نیرو را بسوی داخل نجد، سیستان، کرمان و پارس تا مرز عیلام گسترش داد.
با احترام به این نظریه ها، در این زمینه باید پرسید که چگونه میتوان این جابجایی و مهاجرت اقوام هند وایران- اروپائی (آریائی ها)، از دشت های شمال آسیای میانه به پامیر و شمال هندوستان، پراکنده شدن در ایران، خاورمیانه و اروپا، مورد تائید قرار داد؟ آیا این سناریو یک افسانه است یا ساخته و پرداخته اشتباهات پژوهشگران. آنچه که افراطیون نژادی-سیاسی ازآن بعنوان برتری نژادی آریائی ها بهره برداری کرده و موجبات مرگ میلیونها انسان را مهیا کرده اند؟
مردم امروزی مناطق خروجی آریائی ها و بخش های وسیع شمال شرقی آسیای میانه هیچگونه شباهتی ازنظراندام و چهره با مردمان خاورمیانه واروپا ندارند. آنها بیشتر به مردم خاور دور میمانند که دارای چشمانی تنگ بادامی و گونه های پهن هستند. هیچ گونه نشانه تاریخی و باستان شناسی در دست نیست، که کوچ ومهاجرت آنها را درچهار هزار سال پیش از خاورآسیا به دشت‌های اوراسی واقع در جنوب روسیه نشانه و برهان باشد. پس اگر این چنین هست درباره آنها نادرست گزارش و داوری گردیده، که باید باز نویسی شود. اگر این چنین نیست، چگونه باید آنرا توجیه کرد؟ دراینکه آریائی ها چه مردمانی بوده اند واولین باردر کدام نواحی وسرزمینها و درچه زمانی ساکن شده اند و به کجا کوچ ومهاجرت کرده اند, نیازمبرم به تحقیقات جامع وژرف زبان شناسی، باستان شناسی وتاریخ شناسی دارد. اسناد، شواهد تاریخی ونتایج باستان شناسی نشانگرآنند که اقوام ماد و پارسه (آریائی ها) اقوامی مهاجر نبوده، بلکه از هزاران سال پیش درایرانزمین ساکونت داشته اند. برسی ژنتیکی ویافته های باستان شناسی, این فرضیه را که اقوامی ازخارج به فلات ایران مهاجرت کرده اند, بطور جدی مورد سئوال قرار داده حتی رد میکند. همگونی های ژنتیکی ایرانیان با اروپائیان بعلت مهاجرت اقوام اروپائی به فلات ایران نبوده، بلکه شاید مهاجرت کشاورزان ایرانی درهزاران سال پیش به سرزمین های اروپائی وآمیزش با ساکنان آن نواحی آنرا موجب شده است.