در سالگرد نمایش دولتی ۹ دی دوباره اتهام زنی علیه موسوی و کروبی رونق گرفته است. نیروهای امنیتی و نظامی و تبلیغاتی رهبران جنبش سبز را به براندازی متهم میکنند و آنها نیز این اتهام را رد میکنند. آیا موسوی و کروبی میتوانند برانداز باشند؟
انحلالطلبی یا خواست براندازی جمهوری اسلامی بدون ایدهی دولت در تبعید به عنوان یکی از ضروریات دوران گذار از لحاظ اجرایی تهی و بی اثر است. موسوی و کروبی نه تنها ایدهی دولت در تبعید را هیچگاه پی نگرفتهاند بلکه همیشه به جمهوری اسلامی ابراز وفاداری کردهاند. هم به اندازهی کافی از مخالفان حکومت در خارج زندگی میکنند تا دولت در تبعید را شکل دهند و هم در داخل با وجود رژیم امکان فعالیت براندازانه وجود ندارد. کسانی که میخواهند جمهوری اسلامی نباشد باید ابزارهای رسیدن به بدیل آن را معرفی کرده و شکل دهند.
تصور نادرست از دولت در تبعید
دولت در تبعید تنها با انتخاب رئیس دولت و همکاران وی توسط یک حزب یا گروه یا مجلس منتخب مخالفان در خارج کشور یا اعلام خود به عنوان رئیس دولت و وزرای وی شکل نمیگیرد. دولت تبعید یک دولت آمادهی بر سر کار رفتن برای دورهی گذار از حکومت موجود به دولت منتخب توسط مردم است و کار خطیری را در دوران برکناری دولت موجود بر عهده می گیرد. این دولت با پنج کارکرد به دولت در تبعید تبدیل می شود:
1۱. ارائهی سیاستهای بدیل با پشتوانهی تحقیقاتی و تحلیلی. همان طور که دولت موجود با سیاستهایی که دنبال میکند و با تصمیماتی که میگیرد هویت پیدا میکند دولت بدیل در تبعید نیز با اشخاص هویت پیدا نمیکند بلکه باید سیاستهای بدیل خود را معرفی کند. سیاستگذاری مستلزم کار تحقیقاتی است و از همین جهت دولت در تبعید نیازمند تاسیس اندیشکدههایی برای سیاستگذاری در امور کشور است. مخالفان میتوانند با استفاده از منابع گوناگون بودجهی کافی برای تاسیس این اندیشکدهها را فراهم آورند.
۲. لابی فعال در کشورهای خارجی طرف معامله با دولت فعلی. دولت موجود هم دارای دیپلمات و هم دارای لابیگر برای ارتباط با دول خارجی و نهادهای درون این دولتها است. دولت در تبعید اگر نمیتواند دیپلمات داشته باشد اما میتواند لابیگر داشته باشد. لابیگران دولت در تبعید هم وظیفهی وارد کردن فشار بر دولت موجود موجود از طریق مذاکره با دول در حال معامله با آن را بر عهده دارند و هم آماده کردن زمینهی مناسب برای فعالیت سیاسی و فرهنگی مخالفان در کشور میزبان را.
۳. احزاب و گروههای سیاسی که نیروی کافی برای جایگزینی مدیریت موجود در اختیار دارند؛ تشکیل دولت کارآمد و مقتدر در دنیای امروز بدون احزاب و گروههای سیاسی تقریبا غیر ممکن است. مخالفان جمهوری اسلامی برای تشکیل دولت در تبعید نیاز دارند که در چند حزب متشکل سازمان یابند. گروههای چند نفره برای پاسخ به این نیاز کفایت نمی کنند. مشروطه خواهان، اصلاحطلبان مذهبی، سوسیالیستها، لیبرال-دمکراتها، ملیها و ملی- مذهبیها میتوانند اختلافات خود را به حاشیه رانده و در احزاب بزرگتری سازمان یابند.
۴. مجموعهای از فعالان حقوق بشر و فعالان سیاسی. غیر از احزاب و گروههای سیاسی دولت دمکراتیک به نهادهای مدنی و غیر انتفاعی برای ادارهی جامعه نیاز دارد. فعالان حقوق بشر نیز گرچه می توانند منتقد همهی دولتها باشند اما اطلاع رسانی به آنها سقوط رژیم موجود را تسهیل می کند.
۵. مجموعهای از رسانههای بدیل که هم به شکستن سد سانسور اقدام میکنند و هم انتقادات از حکومت را خواه از طرف کارشناسان و خواه از طرف فعالان سیاسی و اجتماعی و حقوق بشر منعکس میسازند. این رسانهها در شرایطی که دولت در تبعید در دوران گذار بر سر کار میآید میتواند در کنار رسانههای موجود داخل کشور زمینهها را برای روی کار آمدن دولت منتخب مردم فراهم کند. البته این رسانهها مکمل رسانههای بدیلی هستند که جامعهی مخالفان در برابر رسانههای دولتی به راه می اندازند. این رسانهها شبیه به همان کارکردی را دارند که دانشگاهیان مخالف حکومت در تاسیس مراکز آموزشی غیر دولتی و غیر نظارت شده تحت نظر حکومت اقدام می کنند. دولت در تبعید نباید سودای متورم شدن را همانند دولت موجود در سر بپروراند.
۶. کارآفرینان اجتماعی. کارآفرینان اجتماعی هیچگاه نمیتوانند به بخشی از هر دولتی (موجود یا در تبعید) تبدیل شوند اما دولتها نمیتوانند بدون آنها جامعه را اداره کنند. دولت موجود در ایران کارآفرینان مستقل اجتماعی را از فعالیت منع کرده و صرفا به گروههای رانت خوار و تابع سیاستهای حکومت اجازهی فعالیت میدهد. برای گذار از این وضعیت لازم است گروههای کارآفرین اجتماعی مستقل خواه در داخل و خواه در خارج از کشور شکل گیرند تا پس از سقوط حکومت به صورت عاملی برای ثبات اجتماعی در دوران گذار عمل کنند.
این فعالیتها مکمل هم هستند و نه متناقض با یکدیگر. بنابراین افرادی که در یک حوزه فعالیت میکنند نمیتوانند کار افراد در قلمروهای دیگر را کوچک بشمارند یا نادیده بگیرند.
داخل و خارج و توزیع قدرت
هنگامی که از دولت در تبعید برای دوران گذار سخن میگوییم دو موضوع مفروض گرفته شده است. موضوع اول موقت بودن این دولت است؛ قرار نیست چون گروهی در خارج بودهاند پس از سقوط رژیم موجود به هر طریق زمام امور را به دست گرفته و برای خود حق ویژه در حکومتداری قائل باشند. موضوع دوم نیز آن که دولت در تبعید تنها یک چرخ کمکی است که در صورت فقدان هستههای لازم برای تشکیل دولت در داخل به کار می آید. خارج یا داخل بودن برای هیچ یک از این دو طرف امتیازی به حساب نمیآید و تنها انتخاب از سوی مردم در انتخابات آزاد، سالم، و منصفانه است که به یک گروه یا فرد مشروعیت حکومت میبخشد.
موانع شکل گیری دولت در تبعید
غیر از حکومت موجود چهار مانع بر سر شکل گیری دولت در تبعید به چشم می آید که باید بر آنها غلبه کرد:
۱. مانع اول وجود این تصور در میان بسیاری از مخالفان رژیم موجود است که دولت درتبعید را باید در شرایطی که جنبشی حاد در جریان است یا عن قریب ممکن است رژیم سقوط کند شکل داد. این تصور دولت در تبعید را با مولفههای شش گانهاش در نظر نمیگیرد و آن را به افرادی که قرار است مدیریت کشور را در شرایط جدید به دست گیرند تقلیل میدهد. هیچ حکومت استبدادی به طور الابختگی فرو نمیریزد به همان ترتیب که به طور الابختکی تشکیل نشده است. بنابراین مخالفان به برنامه ریزی نیاز دارند و باید عده و عُدهی لازم را فراهم بیاورند و اینها وقت گیر است.
۲. مانع دوم تصور شکل دادن به دولت در تبعید با به کارگیری مخالفان سرسخت حکومت است. همان طور که حکومت موجود تنها با اتکا به موافقان سرسخت شکل نگرفته بدیل آن نیز تنها با اتکا بر مخالفان سرسخت شکل نمیگیرد. هر دولتی به صدها کارشناس و سیاستگذار نیازدارد که ضرورتا افرادی سیاسی (در گیر در داد و ستد قدرت) نیستند. موسوی و کروبی نه تنها مخالف سرسخت حکومت نیستند بلکه این خیل کارشناس را نیز با سیاستهای بدیل در اختیار ندارند.
۳. مانع سوم فاصله گیری فعالان مدنی و حقوق بشر از جریانهایی است که در پی تشکیل دولت در تبعید هستند. همان طور که گفته شد این فعالان بخش جدایی ناپذیری از فرایند گذار هستند که دولت در تبعید باید آن را مدیریت کند.
۴. و مانع چهارم فراموش شدن عنصر «بدیل» بودن در میان مخالفان سرسخت حکومت است. مخالفت سرسختانه در جهت فروریزی رژیم موجود خود به خود به نتیجه نمیرسد بلکه هنگامی به انجام میرسد که رژیم جایگزین با سیاستهای متفاوت و نظام تصمیم گیری متفاوت و نهادهایی با کارکردهای متفاوت به میدان بیاید. موسوی و کروبی سیاست های بدیلی معرفی نکردهاند.
چمدان به دستها
این که گروهی از مخالفان در خارج از کشور آمادهی ورود به کشور پس از سقوط رژیم باشند ظرفیتی است که هر دولت در تبعیدی باید از آن استفاده کند اما اکتفای به این نیروها در حالی که پراکنده باشند کمکی به آن دولت نخواهد کرد. چیزی در حدود دو هزار نفر چمدان به دست آمادهی بازگشت به ایران پس از سقوط رژیم در کنار هزاران نیروی داخلی که فرصت آماده شدن برای تشکیل دولت را نداشته اما به هر طریق مبارزه کرده و منتقد وضعیت موجود هستند میتوانند هستهی اولیه ادارهی کشور باشند. در صورت آماده به کار بودن این نیروها دیگر نیازی به انحلال نهادهای موجود نیست بلکه این نهادها را می توان بازسازی کرد و تحت حکومت دمکراتیک و قانون قرار داد.