اخلاق سکولار یا اخلاقیات بدون دین، جنبهای از فلسفه است که به اخلاقیات خارج از سنتهای مذهبی میپردازد. نمونههای مدرن آن، انسانگرایی، آزاداندیشی و انواع مختلف پیامدگرایی است. فلسفههای بیشتر با ریشههای باستانی شامل شکگرایی و اخلاق فضیلتگرا است. به باور گرگ اپستاین؛ «بسیاری از اندیشههای شرقی باستان درباره خوبی انسان بدون تکیه بر اهمین خدایان یا ارواح است.»[۱]:45 فیلسوفان دیگر، ایدههای مختلفی برای چگونگی تعیین اعمال درست و نادرست عنوان کردهاند. برای نمونه در امر مطلق ایمانوئل کانت؛ «این ایده که اعمال فقط میتوانند اخلاقی در نظر گرفته شوند اگر بتوانند توسط هر کسی با نتایج خوب تکرار شوند.»
انواع مواضع در مورد رابطه بین دین و اخلاق قابل تصورند. برخی معتقدند دین به عنوان راهنمای زندگی اخلاقی ضروری است. این ایده برای بیش از ۲۰۰۰ سال مطرح بودهاست.[۱]:5 افکار مختلفی درباره چگونگی برخاستن این ایده وجود دارند. برای مثال به نظر اپستاین، این ایده یک تلاش هماهنگ خداباوران برای زیر سوال بردن ایدههای غیردینی بودهاست: «مقامات محافظهکار از دوران کهن، استراتژی مقابله هوشمندی دربرابر شکگرایی مذهبی داشتهاند – معتقد کردن عوام که بیخدایی غیراخلاقی است و متهم کردن دشمنان خود به بیخدا بودن.
دیگران مخالف این ایده هستند که دین برای ارائه یک راهنمای رفتار درست و نادرست لازم است، از جمله فرهنگ لغت مسیحی وستمینستر که درباره دین و اخلاق عنوان میکند: «باید از هم جدا تعریف شوند و هیچ ارتباط معنایی با هم ندارند». برخی افراد چون ریچارد داوکینز و کریستوفر هیچنز معتقدند که دین در واقع راهنمای ضعیفی برای اعمال اخلاقی بودهاست.
چهارچوبهای اخلاق سکولار:
پیامدگرایی:پیامدگرایی (یا نتیجهگرایی، غایتگروی) دیدگاهی درباره اخلاق است که در هر عملی باید به عواقب و پیامدهای آن نگریست و دید چه آثار و عواقبی به دنبال دارد.[۱]
برای مثال، اگر فرض این باشد که هدف اخلاق: (الف) گسترش خوشبختی و خلاصی از درد یا (ب) ایجاد بیشترین مقدار آزادی ممکن در جهان یا (پ) ادامه بقای گونه ما است، در این صورت پیامدگرایی پذیرفته شدهاست. اگرچه این سه دیدگاه درباره نوع پیامد دلخواه با هم تفاوت دارند هر سه درباره اهمیت پیامد موافقند.[۲]
پیامدگرایی بر دو اصل مبتنی است:
اینکه عمل درست یا غلط است فقط به نتیجه عمل بستگی دارد.
هرچه عملی پیامد خوب بیشتری به بار بیاورد عمل بهتر یا درستتری است.[۳]
فایدهگرایی جان استوارت میل یا جرمی بنتام نمونههای شناختهشده پیامدگرایی هستند. در مقابل اخلاق وظیفهگرا یا نظریههای وظیفهگرایی جان لاک و امانوئل کانت نمونههای ناپیامدگرایی هستند.
آزاداندیشی:با آزادی اشتباه نشود.
با آزادیگرایی اشتباه نشود.
ایدئولوژیهای
سیاسی-اجتماعی
آنارشیسم
دموکراسی مسیحی
مردمسالاری
دینسالاری
دیکتاتوری
فاشیسم
فنسالاری
فمینیسم
مارکسیسم
مارکسیسم لنینیسم
کمونیسم
جماعتگرایی
محافظهکاری
محیطگرایی
اسلامگرایی
لیبرالیسم
آزادیخواهی
ملیگرایی
نازیسم
فردگرایی سوسیال
لیبرالیسم سوسیال
سوسیالدموکراسی
سوسیالیسم
صهیونیسم
فدرالیسم
پادشاهی
رادیکالیسم
لیبرالیسم (به انگلیسی: Liberalism) در معنای لغوی به معنی آزادی خواهی میباشد (البته لازم به ذکر است کاربرد کلمه لیبرال برای شخصی در ایران و در ادبیات سیاسی به معنای پیروی آن شخص از مکتب لیبرالیسم بوده و معنای لغوی آن منظور نمیشود) به آرایه وسیعی از ایدهها و تئوریهای مرتبط دولت اطلاق میشود که آزادی شخصی را مهمترین هدف سیاسی میداند. لیبرالیسم مدرن در عصر روشنگری ریشه دارد. به صورت کلی، لیبرالیسم بر حقوق افراد و برابری فرصت تأکید دارد. شاخههای مختلف لیبرالیسم ممکن است سیاستهای متفاوتی را پیشنهاد کنند، اما همه آنها به صورت عمومی توسط چند قاعده متحد هستند، از جمله گسترش آزادی اندیشه و آزادی بیان، محدود کردن قدرت دولتها، نقش قانون، تبادل آزاد ایدهها، اقتصاد بازاری یا اقتصاد مختلط و یک سیستم شفاف دولتی. همه لیبرالها -همینطور بعضی از هواداران ایدئولوژیهای سیاسی دیگر – از چند فرم مختلف دولت که به آن لیبرال دموکراسی اطلاق میشود، با انتخابات آزاد و عادلانه و حقوق یکسان همه شهروندان توسط قانون، حمایت میکنند.
لیبرالیسم به صورت یک اصطلاح اندیشهٔ سیاسی، معانی زیادی داشته است، اما هرگز از اصل لاتین کلمه liber، به معنی آزاد، جدا نبوده است. این اصطلاح دلالت دارد بر دیدگاه یا خط مشیهای کسانی که گرایش اولیهشان در سیاست و حکومت کسب یا حفظ میزان معینی آزادی از قید نظارت یا هدایت دولت یا عوامل دیگری است که ممکن است برای ارادهٔ انسانی نامطلوب به شمار آید. لیبرالیسم به طور سنتی جنبشی بوده است برای تامین این نظر که مردم به طور کلی تابع حکومت خودکامه نیستند، بلکه در زندگی خصوصی شان مورد حمایت قانون قرار میگیرند و در امور عمومی بتوانند قوهٔ مجرب حکومت را از طریق یک هیآت قانونگذاری که آزادانه انتخاب شده باشند کنترل کنند. لیبرالیسم در زمینهٔ نظریهٔ ناب متمایل به پیروی از جان لاک فیلسوف انگلیسی بوده است که به وضعیت طبیعی و قانون طبیعت اعتقاد داشت. بر این اساس این نظر تصدیق میشد که هیچ کس نباید به سلامتی، زندگی، و اموال دیگران آسیبی برساند.
انسانگرایی سکولار:انسانگرایی سکولار یا اومانیسم سکولار فلسفهای است که برپایهٔ خرد، اخلاقیات و دادگری است؛ و به طور ویژه هرگونه پایهٔ فراطبیعی و مذهبی برای اخلاقیات را رد میکند. به نظر اومانیستهای سکولار اخلاقیات ارتباطی با دین ندارد. مانند انواع دیگر اومانیسم، اومانیسم سکولار بر روی روشهایی که به زندگی شاد آدمی میانجامد تاکید میکنند.
واژهٔ انسانگرایی سکولار در قرن بیستم برای روشن کردن تفاوت آن با انسانگرایی دینی درست شد. یک مفهوم مشابه «انسانگرایی علمی» است که ای اُ ویلسون زیستشناس مشهور آن را چنین توصیف کرده است: «تنها جهانبینی که با افزایش دانستنیهای دانش دربارهٔ جهان واقعی و قوانین طبیعت میخواند».