نهضت وانقلاب مشروطیت با آمال بسیار وآرزوهای وسیع شروع شد وبا گشایش اولین دوره مجلس ملی (اکتبر1906) وبا تصویب نخستین قانون اساسی کار خود را آغاز کرد. اما فرجام آن ناامیدی ویاس, شکست وسرخوردگی آزادیخواهان بود. مشروطهٔ دوم (1909- 1921) پس از شکست استبداد صغیربرقرارشد، ولیکن فقرعمومی، فساد وبیکفایتی شاه قاجارموجی ازهرج ومرج پدید آورد وبه انقراض سلطه آنان انجامید. بهرحال انقلاب مشروطه تحول مهمی در ساختار سیاسی اجتماعی ایران بوجود آورد و زمینه را برای دگرگونیهای بعدی آماده کرد. قوانین انجمن های ایالتی و ولایتی، متمم قوانین اساسی مشروطه، ابزاری برای خاتمه دادن به تمرکز قدرت، بخاطرمخالفت وشورش آخوند ها هرگز اجرا نشد.
جنگ جهانی اول (1914-1918) و شرایط حساس سیاسی وضعف حکومت ایران در ایجاد امنیت، تجاوزنظامی روس وانگلیس، حتی نیروهای عثمانی، چپاول وغارت مواد خوراکی، قحطی وفقر عمومی موجب مرگ میلیونها ایرانی شد. استقلال طلبی، جدائی خواهی و خودسری خانها وسران عشایروقبائل ایران، مانند شیخ خزعل، اسماعیل آقا سمیتقو، میرزا کوچک خان جنگلی، شیخ عبدالحسین لاری ودیگران، ایجاد ناامنی اجتماعی، سیاسی واقتصادی را بحدی رسنانده بود که اکثریت مردم و بسیاری روشنفکران ترقیخواه مانند عارف قزوینی، ملک الشعراء بهار، محمدعلی فروغی، ابراهیم پورداود، احمد کسروی ودیگران برای پیشگیری ازتجزیه ایران وسروسامان دادن به آشفتگی وهرج ومرج، وجود مردی مقتدر، با اراده ای آهنین را آرزو میکردند.
درسال ۱۲۹۹ شمسی ۱۹۲۱ میلادی آرزو آنها بر آورده شد ومردی مقتدربامشتی آهنین درمقام سرداری سپه کشوررااز اضمحلال و تجزیه نجات داد ودرمدتی کمترازسه سال, امنیت کامل را در ایران برقرار نمود. جنبش جمهوری خواهان، که ارتقاع اورا بمقام رئیس جمهوری میخواستند با مخالفت شدید مرتجعین مذهبی مواجه شده, جنجال وآشوب آنها, سرانجام اواخر ۱۳۰۳ تغییر رژیم ایران به جمهوری را ملغی کرده, با تائید مجلس سردار سپه بشاهی برگزیده شد. بقدرت رسیدن رضاشاه درواقع حاصل شرایط سیاسی وخواسته های اجتماعی آن زمان بود. شرایط متلاطم وعقب ماندگی همه جانبه ایران، بیسوادی۹۹ درصدی ، گرسنگی، بیماری ودرمانده گی عامه مردم، مستلزم استقرار امنیت واستقلال کشور، رونق دادن به بهداشت ودرمان, دامداری، کشاورزی وصنعت بود. رضاشاه مردی خودساخته واز میان مردم برخاسته ، درمحیطی که درآن قوانین نظاهی حاکم بودند، آموزش وپرورش یافته بود. کنش نظامی وشخصیت قاطع وپر تحکم رضاشاه درروش او برای اداره کشور نقش اساسی داشت. آزادیهای سیاسی وبرپائی دموکراسی درایران شیعه مذهب هرگز مطرح نبود وکسی با آن آشنائی نداشت . گرچه وبهرحال پیش نیاز آزادی سیاسی ودمکراسی رفاه مادی و معنوی، جامعه ای آگاه، بردبار، عاقل و فهمیده است که هیچکدام درایران آنروزنبود. رضاشاه با اصلاحات زیر بنائی وبسیار لازم اقتصادی، سیاسی واجتماعی، با تاسیس دبستانها، دبیرستانها، هنرستانها, آموزشگاها و دانشگاها، برای آموزش وپرورش نسل جوان، تاسیس بسی کارخانه های تولیدی، بانک ملی، وزارتخانه های مدرن، جمع آوری و نگهداری آثار ملی و تاریخی، بزرگداشت و تجلیل از بزرگان ایرانی وبسیارى کارهای بنیادی دیگر درکمتراز ۱۵ سال ایران راسروسامان داده ازانحطاط وفلاکت نجات داد.
جنگ جهانی دوم واشغال نظامی ایران درسال ۱۳۲۰، تبعید رضاشاه و جانشینی پسرجوانش زمینه را براى سیاستی آزاد و دمکرات, مهیا کرد که تا سالهاى ۱۳۳۲ ادامه داشت. درآن دوران بس پر اهمیت وعملا بینظیر، آزادى قلم وبیان وآزادى سیاسى بطورنا محدود, انتشار روزنامه ها و مجلات بدون سانسور وکنترل مقامات امنیتى میسر بود. طبق اسناد موجود, در سالهای ۱۳۲۲-۱۳۲۵ امتیاز ۲۴۷ مجله و روزنامه صادر شده بود و۵۸ هفته نامه بطور مرتب نشر وعرضه میگشت وسی حزب سیاسی با تشکیلاتشان مشغول فعالیت بودند. بهترین سند ومدرک دموکراسی آن دوره، انتخابات آزاد نمایندگان مجلس شورا وفعالیت نمایندگان تودهای درآن مجلس نمایندگان منتخب مردم، تشکیل دولتهای ملى، حضوروزیران تودهای دردولت وآخرالامرانتخاب دکترمصدق به نخست وزیرى را میباید مد نظر گرفت. این دومین دوره دموکراسی، فرصتى بینظیردرتاریخ ایران، میتوانست کنش دموکراسى وحاکمیت مردم رادرایران تثبیت وپابرجا کند وبمرور پایه های جدانی دین، مذهب وایدئولوژی های افراطی را از سیاست وحکومت محکم کند. اما درجوآلوده به ایدئولوژی کمونیستی حزب توده، فقدان زیربنائی ازروشنفکران آگاه وبردبار، آزاده وسکولار، متعهد به حاکمیت ملت, این فرصت نادرنابود شد. خاتمه این دوران و مرگ دمکراسى در ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ بارفراندومی خلاف قانون اساسی وانحلال مجلس شورا توسط دکترمحمد مصدق اعلام شد. روش استبدادى، هرج ومرج شدید وآشوب هاى سیاسى اجتماعى باقیمانده دموکراسی را هم بگورستان سپرد.
پیشنیاز دمکراسی؛ جامعه ای آگاه، عاقل و فهمیده است که بتواند دمکراسی یا حکومت مردم را بوجود آورد وآنرا حفظ وحراست کند. “کارل یاسپرس، فیلسوف معاصر آلمانی”.
درکشورهای آزادیخواه، پیشرفته ودمکرات جهان، برای جلوگیری از سوء استفاده قدرت، پیشگیری از پدیده مخرب استبداد و دیکتاتوری، سیاستمداران روشنفکر، جهت حفظ وحراست از دمکراسی و آزادی در جامعه، روش هائی هوشمند و خردمندانه را بکار میبندند. آزادی بیان عقیده ، آزادی رسانه ها، آزادی فعالیت سیاسی، آزادی احزاب، سندیکا ها و سازمانهای سیلسی، جلوگیری ازخفقان و سرکوب، جلوگیری ازهرگونه تبعیض، آزادی کاندید شدن، شرایط شفاف وعادلانه رقابتی درانتخاب بهترین، شمارش درست ودقیق آرا انتخابات و محدودیت دوران قدرت اجرائی انتخاب شدگان پاسداران آزادی ودمکراسی بشمارمیآیند. فرهنگ نظارت شهروندان و نهادهای مدنی بر ساختار سیاسی قدرت، اعتراض وانتقاد عاقلانه وبدون خشونت، اساسی ترین اصل حفاظت از آزادی و دمکراسی است. اعتراض وانتقاد پذیری وبردباری، برای استواری و نهادینه شدن حاکمیت مردم، الزامیست. نیاز مبرم برای آزادی و دمکراسی را بعضیها حکومت فدرال میدانند. شاید این از آن جهت است که کشورهای دمکراتی مانند آلمان و آمریکا ازحکومت فدرال برخوردارند. مثل اینکه بگویند؛ برای خواندن ونوشتن عینک الزامیست. قبل ازنهادینه شدن آزادی وحاکمیت مردم، حکومت فدرال نفقط سودمند نیست بلکه موجب ازدیاد استبداد ودیکتا توریست. بسیارند کشورهائیکه دارای نظام فدرالند اما ازآزادی و دمکراسی بی بهره اند. برای مثال پاکستان، عراق، افغانستان و بسیاری کشورهای آمریکای لاتین و آفریقائی.
گرایش های جدائی خواهی هم درنظامهای فدرال سهل تر ازدیگر حکومت هاست. تحریک احساسات وتشویق شهروندان برای جدائی یا خود مختاری، همراه با اختلافهای مرزی، مشاجرات ارضی بسادگی موجب خشونت وجنگ وخونریزی شده، مسبب فجایع بسیاری میشود. برای مثال، اتفاقات وجنگهای دهه نود دریوگسلاوی، جدائی و تجزیه آن کشوربطورخشونت آمیزازیکدیگر و جنایاتیکه برمردم عادی بویژه زنان وکودکان انجام شد وبسیاری مثال های دیگر.
یک نظام سیاسی دمکرات که مردم نقش تعیین کننده ودولت درتبعیت از اراده مردم، بدون هرگونه تبعیض، ضامن پرداخت حقوق فرد فرد ملت باشد، عملا تمرکز قدرت ندارد و قدرت میان مردم تقسیم میشود. جامعه آگاه، عاقل و فهمیده ایکه بتواند دمکراسی یا حکومت مردم (مردم بصورت جمعی نه فردی) را بوجود آورد، ازآن پاسداری کند، درممانعت از استبداد و دیکتاتوری کامروا خواهد بود. تبلیغ فدرالیسم در شرایطی که استبداد ودیکتاتوری مانع آزادی و دمکراسی است درعمل تقسیم یک دیکتاتوری بزرگ به دیکتاتوریهای کوچکترمیباشد. سیاست روس وانگلیس وآمریکا از دیر باز، تبلیغ و تشویق کشورهای حوضه منافعشان به حکومت فدرال است، که آن گامی بسوی دمکراسی توجیه میشود، اما برای تجزیه و تضعیف کشورهای استبدادی وعقب افتاده تجویزمیگردد. برخلاف باور کسانیکه فدرالیسم را نیکوترین نوع نظام حکومتی برای ایران میدانند، ابراز این اندیشه چه دانسته یا ندانسته اشتباهیست کلان ودرتائید سیاست دشمنان استقلال ایران وایرانیان. پس از براندازی حکومت اسلامی، درآغازکاردر ایران ضرورتی برای برپائی حکومتی فدرال نیست. آزادی ودمکراسی یا حکومت مردم بنیانگذارتقسیم قدرت درحاکمیت مردم ایران است. حاکمیت مردم حکومت اکثریت نیست،حقوق اقلیت ها هم محترم است، وانگهی با بهم پیوستن اقلیت هااکثریت بوجود میآید. هنگامی که مردم ازآزادی های فردی وجمعی، سیاسی واجتماعی و بیان اندیشه وزندگی در چارچوب قانون اساسی منطبق بر قوانین حقوق بشری بهره مند شوند، نیازی به حکومت فدرال نخواهند بود. آنهم در کشوری با اقوام، ادیان ومذاهب وزبانهای گوناگون که با سابقه ای طولانی در ومرز و بوم سرزمین ایران ، هزاران سال باهم زیسته ودرهم آمیخته وبه نقاط دور ونزدیک نقل مکان کرده وجایگزین شده اند. از بیست میلیون آذربایجانیها، حدود هفت میلیون نفردرآذربایجان شرقی وغربی سکونت دارند. مابقی درتهران، مشهد، شیراز و دیگر نقاط ایران ساکنند. از ده میلیون نفر کرد های ایرانی،فقط سه میلیونشان در استانهای کرد نشین ساکنند. تعداد استانهای ایران بهنگام نهضت مشروطیت پنج واکنون سی ویک استان میباشد. با این تفسیر، چگومه میتوان ایرانی فدرال داشت؟ نیکوترین نوع حکومت برای ایران دمکراسی، بفارسی حکومت مردم است. تمام اقوام، مذاهب و ادیان ایرانی زیر یک کشور واحد به نام ایران، زیر یک پرچم، بنام پرچم شیرخورشید و همه زیر چتر یک قانون به نام قانون اساسی سکولاردمکرات ایران به حقوق مسلم خود خواهند رسید.. چگونه میتوان در ایران به تفکیک قومی یا ارضی درآذربایجان، کردستان، ایلام، خوزستان، بلوچستان، خراسان، مازندران، گیلان، ترکمنستان ووو پرداخت؟ چه کسانی خواهان حکومتی فدرال وجدایی اند که شیرازه خانواده ها را از هم دریده، کشمکش های ارضی و دشمنی و خشونت های وسیع از نوع کشور های بالکان را میخواهند. آیا تفکیک جغرانیائی یا قومیتی، بدون خشونت وبرادرکشی وفجایع ناشی از آن امکانپذیر خواهد بود؟ کسانی که به هر شکل وعنوانی برای کشورایران فدرالیسم یا یک نظام فدرال میخواهند، به عواقب آن آشنا نیستند، یا اینکه اهداف وافکار خاصی را در سر میپرورانند.