حزب سکولار دمکرات ایران

esfandgan

 مردم ایران در بن بست عجیبی گرفتارشده اند، رژیمی تبهکاروغارتگر، بنام دین و مذهب راه پیش وپس آنان را از هرجهت کاملا مسدود کرده و غوطه ور درثروت، مکنت و قدرتیکه از ملت ربوده، جهنمی از فقر، فساد، بیکاری و گرسنگی را برای آنان تدارک دیده.

حکومتی فاسد وتمامیت خواه بنام اسلامی درایران با ایدئولوژی مذهبی شیعه سیاسی حاکم بر جامعه، ایران را به لبه پرتگاه نابودی برده. نظامی که نگران فساد و تبهکاریهای دولتی برآمده از قدرت مطلق و بلامنازع حکومتی نیست و از اینکه نادانان و بى خردان ودزدان را بکارهای بزرگ بگمارد ابائی ندارد.

اختلاس ها و رانت خواری های کلان اقتصادی که خودی ها را به ثروت ومکنت رسانیده، عامه مردم را فقیر و درمانده ترکرده. حکومتگران دزدیهای کلان خود را به حاشیه میبرند وکش نمیدهند. اما مدامن دربند تار موی بانوان ودخالت در امور داخلی وخصوصی مردمند. تا جایی که مردم آرام آرام کار آن ها را بدیهی میانگارند، نه فقط اعتراض و انتقادی بروز نمی دهند بلکه در بسیاری موارد، خود در نقش عاملان حکومتی (هفت هزار مامور مخفی برای خبر چینی و نظارت بر رفتار شهر وندان بنام طرح گشت نامحسوس) در باز تکثیر و گسترش ایدئولوژی سرکوب نظام بی اخلاق نقش عمده بازی می کنند.

آری مشکلات شهروندان را با طرح هائی برخاسته ازمغزهای بیمار و خشونت گرا، روز بروز افزایش میدهند و زندگی را برمردم بویژه بانوان غیر قابل تحمل میکنند. سردار قالیباف (فرمانده حمله به خوابگاه دانشجویان دانشگاه تهران) شهردار تهران طرح تفکیک جنسیتی ارائه میدهد، بخاطر عملی نبودنش وزارت کار را به بی غیرتی دینی متهم میکند. در واقع حکومت یارای اداره کشور و مبارزه با نارسائی های روز افزون ومشکلات معیشتی شهروندان را ندارد, اما با چماق احکام شریعت ایجاد وحشت وترس میکند.

مردم دراین رابطه نگرانی‌ها و دغدغه‌های بسیار دارند و نا امید و منفعلند. مردم چه باید بکنند، حکومت اسلامی نه در خارج و نه در داخل جانشینی به آن صورت خاصی که در کشورهای پیشرفته مرسوم وممکن است ندارد. بحث در مورد يافتن جانشین يا ايجاد کردن آلترناتيوی برای حکومت اسلامی، یکی از مباحث داغ چند دهه گذشته بوده و تا به امروز بکرات در میان مبارزین وگروههای سیاسی ادامه داشته و دارد.

بسیاری گروهای اوپوزیسیون برونمرزتحت عناوین مختلف خود را جانشین رژیم آخوندی معرفی کرده یا میکنند. اما هیچ گاه نتوانسته انداین ادعای جانشینی راباثبات رسانیده ویا اینکه مورد تائید اوپوزیسیون درونمرز و برونمرز قرار بگیرند. متاسفانه هیچ گاه هم به علل آن توجه نکرده و تغیر رویه نداده ونمیدهند. این رویکرد سبب شده که در میان مردم داخل و خارج ایران عدم اعتماد به فعالیت اپوزیسیون مبارز بوجود بیاید و بمرو ناامیدی وبیتفاوتی گسترش یابد. اپوزیسیون مبارز برونمرز مسائل بسیاری را میباید بین خود و همسویانش حل کند، تا که شاید بتواند با همگرایی و همکاری باتفاق اپوزیسیون مبارز درونمرز به مقام تعین جانشینی برای حکومت اسلامی برسد.

مسائلی مانند: – قدرت طلبی و انحصار طلبی بیش ازحد گروه هائی از مخالفان رژیم ، عدم فعالیت و حضور فیزیکی گروهای مخالف رژیم  درمیان توده های جامعه، رقابت، به چالش کشیدن و تخریب بین گروهای همسو و همگون ، عدم پذیرش انتقاد سازنده و خود محوری سران گروهای مخالف رژیم، پراکندگی، عدم اتحاد و همبستکی گروهای مخالف رژیم و امیدواری برخی ازسران گروهای مخالف رژیم به کمک قدرتهای بیگانه برای تغیر رژیم در ایران. اینکه تا کنون چه عواملی مانند گریزنیروها ازهمگرایی و همبستگی از تبلور و تولید جانشینی برای حکومت اسلامی جلوگیری کرده باید قویا مورد حل و فصل قرار گیرند.

هنگامیکه سخن از همگرایی به میان می آید مقصود رسیدن به وحدتی متحد الشکل نیست، بلکه تلاشی برای پیمودن همگام مسیری برای پیروزی، بدون از بین بردن مرزهای هویتی فیمابین میباشد. یا اینکه همگرایی را می توان نوعی کنترل و کاهش اقتدار مؤلفه ها برای رسیدن به نقطه مشترکی تلقی کرد. همگرایی برای ارتباط وهمفکری با نظم مشخصی وترتب معینی.

اما با این روال کنونی من نمی‌دانم سرنوشت ایرانیان و کشورمان چه خواهد شد؟

بهرام آبار، 12 اردیبهشت 2575