قاسم سلیمانی هنگام کشته شدن مهمترین فرمانده سپاه پاسداران بود. او اگر چه فرمانده کل سپاه نبود ولی در درون سپاه و بیرون آن آشکارا از فرمانده کل سپاه پاسداران مهمتر و ذینفوذتر بود.
باقر ذوالقدر، جانشین فرمانده سابق سپاه، بهتازگی در یک گفتوگوی تلویزیونی اعلام کرد که سپاه فقط نقش پشتیبان و لجستیک نیروی قدس را داشته و فرماندهی عملیاتی نیروی قدس در عمل با شخص علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، بوده است.
سلیمانی همچنین از رابطه ویژه شخصی با علی خامنهای برخوردار بود که هیچیک از فرماندهان سپاه و مسئولان جمهوری اسلامی از جمله قاآنی آن را نداشته و ندارند. اسحاق جهانگیری، معاون اول رییسجمهوری، نیز بهتازگی در گفتوگو با وبسایت جماران تایید کرد که این رابطه ویژه منحصر به شخص سلیمانی بوده است.
در بین طرفداران جمهوری اسلامی هم واضح بود که سلیمانی از بقیه فرماندهان سپاه نفوذ بیشتری دارد و حتی از او به عنوان یک نامزد مهم ریاستجمهوری نظامیان یاد میشد. اسماعیل قاآنی آشکارا از این جایگاه برخوردار نیست و مهمترین فرمانده سپاه تلقی نمیشود و سلسلهمراتب فرماندهی سپاه او را در موقعیت سلیمانی نمیبیند. با وجود این تردیدی نیست که سپاه پاسداران بدون سلیمانی ضعیفتر شده است.
جمهوری اسلامی بدون سلیمانی
جمهوری اسلامی اساس رویارویی خود با رقبا و دشمنانش را بر دو پایه گروههای نیابتی و توسعه برنامه موشکیاش تعریف کرده است. قاسم سلیمانی فرمانده یکی از این دو بخش بود و حذف او ضربهای جدی به یکی از دو ابزار اصلی جمهوری اسلامی در بازیها و معادلات منطقهای محسوب میشود.
با وجود اینکه جمهوری اسلامی تبلیغ میکند که یک نظام متکی بر افراد نیست ولی تردیدی نیست که حذف قاسم سلیمانی به موقعیت نظام در داخل و منطقه آسیب زده است. بسیاری از طرفداران جمهوری اسلامی در داخل ایران و منطقه میبینند که جمهوری اسلامی از پاسخ متناسب به کشته شدن سلیمانی عاجز بوده است و تهدید به انتقام سخت، در واقع نوعی پروپاگاندا و تبلیغات با هدف توجیه کردن طرفداران جمهوری اسلامی است.
علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، بیش از هر فرد دیگری در حکومت میداند که در صورت وقوع هرگونه درگیری نظامی بین ایران و آمریکا امکان گسترش آن به یک جنگ کامل وجود دارد و حکومت جمهوری اسلامی که با اوضاع نابهسامان اقتصادی و اعتراضات مردمی روبهرو است، ممکن است نتواند فشارهای مضاعف یک جنگ جدید را تحمل کند و از هم فرو بپاشد و سقوط کند. درست به همین دلیل است که جمهوری اسلامی، رهبر آن، سپاه پاسداران و نیروی قدس ترجیح میدهند انتقام قاسم سلیمانی را به یک آینده نامعلوم و موضوعی دوردستتر یعنی اخراج نیروهای آمریکا از منطقه خاورمیانه احاله دهند؛ هدفی که با توجه به ساختار معادلات در منطقه و روابط گسترده بسیاری از همسایگان غربی، شرقی و جنوبی ایران با آمریکا تقریبا دستنیافتنی و نوعی احاله به محال است.
در مجموع، یک سال بدون سلیمانی نشان داد که او برای جمهوری اسلامی، خامنهای، سپاه پاسداران، نیروی قدس و گروههای نیابتی جمهوری اسلامی در منطقه، بیجانشین است. رقبا و دشمنان جمهوری اسلامی هم از تاثیرات حذف سلیمانی آگاه و خرسند هستند. همه میدانند نبود سلیمانی مهم است. چه دوستداران او در نظام جمهوری اسلامی که حسرت از دست رفتن یک مهره کلیدی و موثر را دارند و چه مخالفان سلیمانی و جمهوری اسلامی که او را در داخل از پایههای تحکیم نظام و سرکوب مردم معترض و در منطقه عامل بسیاری از کشتارهای غیرنظامیان در جنگهای خاورمیانه میدانند.
منبع: ایران پرس نیوز