حزب سکولار دمکرات ایران

6596
ایرانیان در طی 35 سال حکومت اسلامی زشت ترین دوران زندگی انسانی را درلابلای استبداد مذهبی، درپرورشگاهی برای فقرفرهنگی و فقراقتصادی، درنتیجه فرهنگ ستیزی، اقتصاد وبانکداری اسلامی را میباید تجربه میکردند. فرهنگ ستیزی حکومت اسلامی همراه با کاهش ارزش پول ایران در برابر ارزهای خارجی مشکل های بیحدی درپی داشت. شاخص های اقتصادی روند نزولی را ادامه میدهند وافزایش فقر، فساد، فحشا را بویژه اقتصاد ورشکسته جمهوری اسلامی وضعیت ناراحت کننده و غیر قابل قبولی را بر مردم تحمیل نموده است.
بعد ازشورش 1357، نابسامانی اقتصادی ناشی ازجنگ با عراق، اتخاذ برنامه های نادرست، بد کاری ارگان ها، تحريم اقتصادی، واگذاری کارخانه های تولیدی به خودیها وتعطیل آنها بعلت ندانم کاری وبیکفایتی، رشد سريع جمعيت و نرخ تورم، تحریم ها و اختلاص و سوء استفاده های مالی بعنوان دورزدن تحریم ها موجب آسيب پذيری اقشار تهی دست و افزايش نابرابری اجتماعی شده است.
مبارزه با فقر و نابرابری اجتماعی در گرو دو دسته راهبرد است. راهبرد نخست ؛ امنیت وبهبود محيط كسب و كار، فراهم ساختن زمينه سرمايه گذاری خصوصی وافزونی رشد اقتصادی وایجاد کاردر كشور است. اقتصاد اسلامی، یا نوع جالبترش، اقتصاد توحیدی، درواقع سرمایه داری دلال مسلک و رانت رفتار وسالار است. اگر چه معاملات با وام “بهره ای” جایز نیست ولیکن کلاه شرعی ها راه را برای اخاذی و باج ستانی بنام کار مزد باز گذارده است. اين راهبرد خود موجب ازهم پاشیدن ورشکستگی و ویرانی اقتصاد ايران در دوره بعد از انقلاب شده وبرنامه فقرزدای را ناكام كرده، حتی خط فقررا افزایش داده است. راهبرد دوم حکومت اسلامی برای مبارزه با فقر و نا برابری، يعنی گسترش فرهنگ وفن آوری از طريق توسعه آموزش وپرورش وبهداشت رايگان، توسعه اقتصاد روستايی وگسترش نظام تامين اجتماعی، اين راهبرد را هم نتوانسته اجرا کند. كمك های حمايتی دولت در كاهش فقر و نابرابری اجتماعی ابدا موثر نبوده حتی خود موجب اتلاف منابع مورد توجه، كاهش كارائی اقتصادی و بی عدالتی بين نسلها شده است.
برای اتخاذ و اجرای سياست هائیکه رشد اقتصادی و عدالت اجتماعی را افزایش دهد، حکومت بايد ابتدا به پاکسازی واصلاحات ساختاری دردرون خود بپردازد، بنحویكه بتواند براساس معيارهای لازم، بعنوان حكمرانی خوب وصدیق، داشتن فرهنگ لازم، سياست و برنامه هایش را به مورد اجرا بگذارد. این کار ازعهده این حکومت برنمیاید و هرگزمقدورنخواهد بود فساد وناتوانی خود را درمان کند. با توجه به وضعیت 35 ساله گذشته، دولت های اسلامی، حكمرانانی ناتوان، فاسد، بیلیاقت وفاقد ظرفيت نهادی برای طراحی و اجراء موفقيت آميزمبارزه با فقر و نابرابراجتماعی بوده اند. آنچه طی چند سال گذشته پیرامون طرح و سپس قانون هدفمند کردن یارانه ها (بسط فرهنگ گدا پروری و صدقه گیری) گذشت، نشان می دهد که مکانیسم های تصمیم گیری بر سر سیاست های اقتصادی کشورتقریبا از حرکت باز ایستاده و اقتصاد ایران بیش از بیش به یک کشتی سرگردان در یک دریای توفانی، شباهت می یابد که کشتی بانش ازفن کشتیرانی بیخبر است. بیست و چهار سال دولت های رفسنجانی، خاتمی و احمدی نژاد و همۀ مسائلی را که امروز اقتصاد ایران با آن رو به روست نباید یکپارچه به حساب تحریم های خارجی واریز کرد. به احتمال بسیار زیاد حتی اگر تحریمی هم وجود نداشت بیش از هفتاد درصد مسائل و مصائب کنونی در زندگانی روزمره مردم همچنان به جای خود باقی می بود. مشکل اساسی نفس وجود نظام اسلامی است که از نخستین روزهای روی کار آمدنش نه تنها از فهم مشکلات و پیچیدگی های اقتصاد مدرن بی خبر و ناآگاه بود بلکه تعمداً با دانش وفرهنگ ستیزی و یاغی گری منکر علم اقتصاد شد. در بدو امر زمامداران رژیم با اقتدا به کلمات قصارخمینی در مورد نفی علم اقتصاد وعدم لزوم متخصصین دلخوش بودند. آنگاه که متخصصین دلسوز و برجسته کشور در مورد مسائل و مشکلات اقتصادی کشور اظهار نگرانی کردند یا مورد بی اعتنایی و تمسخر قرارگرفتند و یا ناگهان خود را در پشت میله های زندان یافتند.
از طرفی وقتی وضع مالی مردم خوب و درفکر تامین آب و نان و اجاره مسکن و مشکلات دیگر نبودند طبیعی است که به فکر کمبود های دیگر همچون آزادی و دمکراسی میافتند ونظام را تهدید میکنند. پس میتوان نتیجه گرفت که این نظام فاسد، پایندگی را در دو چیز میداند: درفقرمادی وفقر فرهنگی مردم، که بافقرفرهنگی، فقرمادی هم بیش از بیش افزایش میابد. طبق آمارجدید؛ فقط 34 درصد ازکودکان ایرانی به مدرسه میروند و بمروردرس خواندن در انحصار اغنیا (آخوند ها وآقازاده ها) خواهد بود . بگفته خمینی ویارانش؛ امت اسلامی باید خود را برای رفتن به بهشت آمادده کند. فقرمادی وفقرفرهنگی مردم بهترین مجوز برای عبوربه بهشت اسلامیست.