از قرار معلوم ساعت ٥ و ٤٥ دقیقە عصر دیروز یکشنبە ١٩دیماه ١٣٩٥ هاشمی رفسنجانی دچارحملە قلبی شد ودر بیمارستان شهدای تجریش مرد. اودر جوانی تحت اثر تعلیمات خمینی به سیاست روی آورده بود ومانند خمینی به مخالفت با شاه و انقلاب سفید میپرداخت.
با تبعید خمینی، نقش هاشمی در مبارزه با شاه و نمایندگی خمینی درداخل کشور پررنگ تر شد. هاشمی درآغازدهه پنجاه، به گروه مارکسیستی اسلامی مجاهدین خلق ایران پیوست؛ ولی بعدا آنان را ترک کرد. یکی ازگروههایی که هاشمی با آنها پیوندهای عمیقی داشت، حزب مؤتلفه اسلامی مسئول ترور حسنعلی منصور بود که با اسلحه تهیه شده توسط هاشمی کشته شد. همین ارتباطات یکی از دلایل دستگیریهای مکرر او بود.
رفسنجانی از روز اول به قدرت رسیدن خمینی، همیشە مرد دوم درجمهوری اسلامی اشغالگرایران ودرمواردی نیز فرد اول تآثیرگذار بر تصمیمات پراهمیت نظام اسلامی بود. اویکی از قدرتمند ترین چهرههای شورای انقلاب اسلامی وبعنوان نزدیک ترین فرد به خمینی نقش چشم و گوش اورا ایفا میکرد. تعدادی از اعضای شورا انقلاب اسلامی در ماههای آغازین پیروزی انقلاب بطور مرموزی کشته شدند و بیشتر اعضای باقیمانده شورا در سالهای بعد مغضوب یا اعدام گشتند.
رفسنجانی هم مانند خمینی وخامنەای، از روز اول کسب قدرت، سرکوب قیام ومبارزات حق طلبانه و کشتارمردم ستمد یده ایران را برای حفظ نظام اسلامی لازم میدانست. اما رفسنجانی معماراصلی و درجە اول ایجاد سیستم سرکوبگر و ضدانسانی رژیم مذهبی ولایت فقیە بود.
سرکوب کارگران بندرانزلی ، نوروز خونین سنندج و سپس فرمان جهاد خمینی علیە کردستان، کشتار بیرحمانه ترکمن صحرا، سرکوب دانشگاهها تا شکستن قلم ها، قتل روشنفکران و دگر اندیشان تا قتل عام زندانیان سیاسی درخرداد ٦٠ و تابستان و پاییز ٦٧، سازماندهی قتل های زنجیرەای ٧٧، سرکوب زنان واسیدپاشی علیە آنان تا ترور فعالین و مخالفین سیاسی در خارج و داخل کشور، سازماندهی و حمایت از گروەها و شبکەهای تروریستی و بنیاد گرای اسلامی و دولت های حامی آنان ودهها فضای خونبار دیگر، شریک و بخشی از کارنامه سردار سازندگی، مرد عبورازبحرانهای جمهوری اسلامی است کە در همه آنها نقش کثیف و خونین رفسنجانی مشهود وبازیگرنخست آنها بودە است.
هاشمی رفسنجانی به رغم تحولات مثبتی که در ارتباط با شناخت حقوق بشر در طی عمر طولانی خود پیدا کرد، هرگز قادر نشد که درک کامل و همهجانبهای از آن داشته باشد و همواره منافع نظام را مقدم بر حقوق مردم سرزمین مان ایران میدانست. برای او همانند خامنه ای حقوق مردم هرگزاهمیت و ارزشی نداشت. رفسنجانی هیچگاه حتی یک روز هم در صف مردم نبود و همیشە در جبهە مخالف و ضدیت با خواستها و مطالبات آنان قرار داشت. رابطه او با دانشجوییان منتقد، به هیچوجه خوب نبود و حتی تلاش میکرد جریانهای موازی دانشجویی بسازد که آنها هم بعداً منتقد او شدند.
بسیاری از اگاهان به رویدادهای سیاسی و حکومت اسلامی اشغالگرایران معتقدند کە جنگ هشت سالە ایران و عراق بە درخواست رفسنجانی و متقاعد کردن خمینی بعد از بازپس گیری خرمشهر ادامه یافت کە دهها هزار کشتە و مجروح و صدها میلیارد دلار خسارت بیشتر برای طرفین بوجود آورد.
همچنین هاشمی رفسنجانی بود که راه را برای علی خامنهای هموار کرد. هاشمی در مجلس خبرگان خاطرهای تعریف کرد و گفت خمینی در زمان حیات خود جانشینی خامنهای بر منصب رهبری را تأیید کرده بود. او با کمک خامنهای، تغییرات لازم در قوانین اساسی را بهگونهای اعمال کرد تا با شرایط علی خامنهای منطبق گردد. برای نمونه شرط مرجعیت برای رهبر با تلاش او از قانون اساسی حذف شد. رهبر شدن خامنهای از دید او حرکت خوبی برای مردم بود. اما درواقع تا کنون مخرب ترین دوران حکومت اسلامی اشغالگر در ایران میباشد. همزمان با آغازرهبری علی خامنهای، هاشمی به ریاست مجمع تشخیص مصلت نظام رسید. قدرت هاشمی در سالهای پس از خمینی تا سال ۱۳۷۴ ادامه یافت. در واقع او خود را به عنوان معمار و مجری ایران نوین معرفی میکرد و لقب سردار سازندگی بخود داد. قدرت اجرایی کشور منحصراً در دست او بود و خامنهای ضعیف تر از آن بود تا بتواند نقشی که پیش از او خمینی بازی میکرد ایفا کند. خامنهای به وضوح نسبت به هاشمی ضعیفتر عمل میکرد و در طول سالهای ریاست جمهوری هاشمی، او رهبر واقعی کشور بود. درواقع این هاشمی بود که در آن دوره سیاستهای کلی نظام را تعیین میکرد.
در عرصە اقتصادی هم رکورد وتورم پنجاه درصدی، فشار شدید به طبقات محروم از ویژگیهای دوران ریاست جمهوری هاشمی بر ایران و حاصل سیاستهای تعدیل اقتصادی وی در دوران ریاست جمهوری طی سالهای ۱۳۶۸ الی ۱۳۷۶ بوده است. هاشمی معتقد بود که این سیاستها قربانیهای خاص خودش را دارد و نمیشود برای آنها کاری کرد. مسئولین دولت وی که دولت سازندگی نامیده میشد، معتقد بودند حتی اگر در فرایند تعدیل، ۱۵ درصد جمعیت کشور که عموماً دهک های محروم جامعه بودند در زیر چرخهای توسعه له شوند، اشکالی ندارد.
رفسنجانی از بزرگ سرمایەداران ایران، از حامیان بازار آزاد و طرفداران پر و پا قرص نئولیبرالیسم اقتصادی، از مسببین رانت خواری ودزدیهای کلان حکومتی و از عاملین اصلی تحمیل فقر و گرسنگی بر طبقە کارگر و مردم محروم جامعە ایران همگام با بود و حمایت میکرد، که نتیجه آن را امروز ملت ایران میبیند. ضمنا در زمان او تقریباً روی همه رودخانههای جاری در ایران بدون اینکه عواقب آن بررسی شود سد ساخته شد.
دوره ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی، یکی از دورههای تاریک کشور از نظر نقض حقوق بشر بود. بدنبال قتلهای مرموز مخالفان حکومت اسلامی اشغالگر ایران در اروپا و آلمان و در نهایت پس از واقعه شوم میکنوس در سال ۱۹۹۲، دادگاه آلمان پس از پنج سال حکمی صادر کرد که به موجب آن تعدادی از شهروندان ایرانی و لبنانی آلمان و چهارتن از مقامهای جمهوری اسلامی؛ سید علی خامنهای، اکبر هاشمی رفسنجانی، علیاکبر ولایتی وعلی فلاحیان نیز به دلیل دست داشتن در طرح ترورها محکوم شدند. یکی از نقاط سیاه و پاک نشدنی زندگی سیاسی رفسنجانی نقش او در ترورهای خارج کشور بود که به محکومیتش در دادگاه برلین منجر شد.
رفسنجانی پس از دو دورە رئیس جمهوری و سە دورە ریاست مجلس، زمانیکە بیت رهبری موجب شکست او از رقیبش احمدی نژاد در جدال رئیس جمهوری شد، کماکان در مرکز قدرت ماند و علارغم مخالفت های خامنەای با وی ، همیشە در تحکیم نظام خونین جمهوری اسلامی و ولایت فقیە، نقش کلیدی و مدافع رهبر را ادامه داد.
اما در چند ماه گذشته گفتگوهای معنی دار فائزه دختر رفسنجانی و همسرش در رسانه ها که بطور آشکار ازتغییر حکومت دینی و جدایی دین از حکومت در ایران نوید میداد. خود رفسنجانی هم از لزوم تغیرقانون اساسی نظام بطورعلنی سخن میگفت.
مجموعه این تحرکات از سوی رفسنجانی و دخترش، تخریب نظام را شدت میدهد . رفسنجانی دردشمنی با خامنه ای و، فرماندهان سپاه پاسداران مسیری را پیش گرفت که تضاد بین جامعه با حکومت را بشدت عمیقتر کرده و مسیر ضدیت و آشتی ناپذیری جامعه با حکومت را آشکار و بارور کردهاست. بطوریکه جامعه ایران تنها یک گزینه در مقابل خود دارد آنهم سرنگونی جمهوری اسلامیست.
رفسنجانی و اصلاح طلبان برای اینکه به اهرمهای موثر قدرت برسند، سالیان بسیاری جامعه ایرانی را سردرگم کرد ه و با وعده های پوچ زمان تلف کرده اند. این وضعیت در واقع و عملن درخدمت پیاپی بودن ولایت فقیه واستبداد مذهبی و تباهی کشور در تمامی زمینه های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، محیط زیستی بوده ودرمعرض خطرات بی آبی قرار گرفته است. هزینه هایی که جبران آنها در یک حکومت دموکراتیک پس از جمهوری اسلامی به سالیان بسیاری زمان نیاز دارد. به این روال ولایت فقیه، فرماندهان سپاه پاسداران ضد مردمی و کلیت نظام جمهوری اسلامی خود را رودر روی ملت ایران قرار داده است.
نهایتا آنها باید کشور را به ملت ایران واگذار کنند و درمقابل مقاومت مردم دردفاع از آزادی، حاکمیت مردمی و حقوق خودشان برای باز پس گرفتن قدرت سیاسی- نظامی کشور مقاومت نکنند. حاکمان جمهوری اسلامی جامعه و ملت ایران را در شرایطی قرار داده اند که نه بازی اصلاح طلبی و نه وعده های پوچ ولایت فقیه و سران حکومت پاسخگوئی مردم نیستند. جامعه میرود تا تکلیف خود را با حکومت اوباشان سرا پا فساد جمهوری اسلامی روشن کند. این جبر زمانیست که نظام اسلامی در38 سال بر ملت ایران تحمیل کرده.
رفسنجانی در سن ٨٢سالگی و در عضویت مجمع تشخیص مصلت نظام آخوندی و شورای نگهبان حکومت اسلامی اشغالگر ایران مرد. او اسرارزیادی از جنایات رژیم اسلامی را درحیطه داخلی و بین المللی در سینە داشت کە با مرگ مشکوکش همه را بگور برد. اکثریت مردم ایران و بویژە قربانیان جنایت های جمهوری اسلامی آرزومند محاکمه و مجازات سران جمهوری اسلامی در یک دادگاه مردمی، درپیشگاه ملت زجرکشیدە و ستمدیدەایرانند. امید است که حکومتگران تبهکار اسلامی با وجود جنایاتی که بر شهروندان ایران، مردم منطقە و جهان روا داشتەاند مجازات نشده درسپهر ناامنی کە ایجاد کردەاند بمرگ طبیعی از دنیا نروند و بسزای اعمالشان برسند.