حزب سکولار دمکرات ایران

(24 خرداد ماه ۱۳۹۳مطابق با ۲۴ جون ۲۰۱۴)
Oslo
هم میهنان گرامی، بینندگان عزیز درود بر شما، من بهرام آبار یکی ازمؤسسین سازمان ایرانیان سکولار دمکرات، با ادای احترام بشما سخنانم را در رابطه با آینده ایران بدون جمهوری اسلامی آغاز میکنم.

گاهی از خودم می پرسم که چرا ایران این طوری شد؟ چگونه شد که فتنه ای بنام جمهوری اسلامی بر سرزمین آباد و ثروتمند ما فرو آمد، ملتی را به اسارت گرفت و زندگی چندین نسل را تباه کرد. چطور شد که روشنفکران ما فریفته یک ملای متعصب و کینه توز شدند واورا بقدرت رساندند تا اداره کشور را به مستضعفین ذهنی بدهد وروزگار ملت ایران را تباه کند. کسیکه میگفت ثروت های ایران غنائم اسلامند و باید بین مستضعفین تقسیم شوند. او مستبدانه اینکارها را انجام داد. او استبداد سیاسی را، با استبداد دینی-مذهبی ولایت فقیه پابرجا نمود. بدترین نوع استبداد را بر ایرانیان چیره کرد وکسی هم دم بر نیاورد واگرهم افرادی هشدار دادند به آنها توجه نشد.

استبداد دینی همچنین استبداد ایدئولوژی مولد استبداد سیاسی وزمینه ساز دیکتاتوریست. آنها نیازمند ومکمل یکدیگرند. اولی بر شعورمردم عامی و دومی بر پیکرتوده ها حاکم است، هر کدام دیگری را برای سرکوب، حقارت و خوار گردانیدن مردم یاری میدهد. سلاح استبداد اسلامی عوام فریبی، پنهانکاری و تقیه است که با استفاده از نیروی تزویر و فریب، عقل و هوش مردم ­را ربوده، واقعیت­ها را به آنان وارونه جلوه میدهد وبکمک سلاح استبداد سیاسی مبنی بر سرکوب وزندان وشکنجه حکومت میراند. استبداد دینی پشتیبان نیرومندی برای استبداد سیاسی است. تا استبداد دینی ریشه ­کن نشود حکومت ها از استبداد ودیکتاتوری احتراز نمیکنند.

بررسی های آموزش وپرورش جوانان به این نتیجه رسیده که درهر اجتماعی نسل جوان طی دوران بلوغ بعللی و بویژه بخاطر برآورده نشدن خواست های مشروعشان،خطا کاریهای بسیاری میکنند. اما با گذشت زمان، فراگیری و افزایش دانش وفرهنگ بمرور به افرادی نیکومنش پرورش میابند. درصد کمی بنا برعلل گوناگون به خطاکاری وتبهکاری ادامه میدهند وحرفه ای میشوند.

استبداد دینی-سیاسی و ایدئولوژیهای-سیاسی اینگونه افراد را اجیرکرده برای سرکوب در راه پیشبرد امیالش فعال میکند. کشورهای کمونیست وناسیونال سوسیالیست هم از آن روش برای حکومت استبدادی وجنایتکارانه استفاده کردند ولیکن ازهم پاشیدند ونابود شدند. در گذشته ای نسبتا دور، دردوران قرون وسطی اروپا، دینکاران مسیحی بویژه کاتولیک بیش ازهزار سال باین منوال، مستبدانه با داغ ودرفش بر مردم حکومت کردند.

کوتاه شدن دست کلیسای کاتولیک ازحکومت رانی، درنتیجه رستاخیزو نوزائی علمی وخروج ازقرون وسطای به پدیدار شدن ایده سکولاریسم برپایه خردمدارى،دانشگرایى، آزادی ودموکراسی اروپا را بسوی پیشرفت و مدرنیته برد. سکولاریسم آرام آرام در جامعه مورد استقبال عمومی قرارگرفت ونهادینه گشت. ازاینرو سکولاریسم برخلاف دمکراسی پیشینه نسبتا کوتاهی دارد. ما میدانیم که پیشینه ای دمکراسی بالغ بر دوهزار و پانصد ساله ولیکن از پیدایش سکولاریسم در حدود ۱۷۰ سال بیشترنمیگذرد. درچند هزار سال گذشته، همیشه اعمال نفود ادیان وایدیولوژیهای افراطی وگاهی افراد مستبد، سدی برای شکوفائی ونهادینه شدن دمکراسی بوجود میآورد.

برای مثال اولین قانون ‌گذاری برای دمکراسی توسط سولون شاعر، دولتمرد، سیاستمدار آتنی حدود ششصد سال پیش ازمیلاد مسیح درآتن بثمر رسید. اما فقط دوران چهل ساله ایرا طی کرد. بعد ازمرگ اوبسیاری ازقوانین و اصلاحاتش لغو شد و دمکراسی بفراموشی رفت. در واقع ترجمه دمکراسی، دموس و کراتوس یعنی مردم وقدرت یا حکومت (حکومت مردم، حاکمیت مردم).

دوقرن پس ازسولون، پریکلس سرداروسیاستمداربرجسته، دمکراسی آتن را احیا کرد و آنرا حکومت مردم نام داد. در آن دوران مردم یعنی مردانیکه به بیست سالگی میرسیدند وحق انتخاب کردن، انتخاب شدن وفرمانروائی داشتند. آنها برای امنیت و رفاه جامعه فردی را به مقام فرمانروایی برمیگزیدند. در آن زمان زنان، مهاجران وبردگان ازحقوق سیاسی برخوردار نبودند واختیار انتخاب کردن و انتخاب شدن هم نداشتند.

ارسطو یکی از مخالفین دمکراسی آتن؛ میگفت این چه قانونیست که همه کس بر هر کس تسلط دارد، و هر کس بر همه کس. ازاینرومردان درهر مقام ومنسب و فرهنگی، بویژه افراد عادی بدون دانش وتجربه کافی بنحو برابر، آزادانه و مستقیم در قانون‌ گذاری، امنیت، دادگستری وامور شهروندی شراکت داشتند. این امر بخاطر فقردانش وتجربه موجب بسیاری خطا کاریها و اشتباهات میشد. سقراط، افلاطون و ارسطو بعلت اشتباهات وندانم کاریهای افراد غیر مسئول، مخالف دمکراسی بودند، تا اینکه سقراط، را بخاطر مخالفتش با دمکراسی آتنی، تریبون مردم، به مرگ با نوشیدن جام شوکران محکوم کرد.

دمکراسی آتنی، یک دمکراسی بی واسطه و توسط مجلس مردمی اداره میشد.سقوط آتن بخاطر خطا کاریها واشتباهات، دمکراسی مردمی فرو ریخت. بدینسان وآزادی ودمکراسی راازتاریخ انسانی برای مدت مدیدی حذف کرد. بزرگترین خدمت آتنی ها به مردم جهان این بود که نشان دادند بر اساس برابری وحاکمیت مردم ، می توان حکومتی بانتخاب مردم از آزاد مردان تشکیل داد و در صورت لزوم آنها را با افراد دیگری تعویض کرد.

کارل یاسپرس، فیلسوف معاصر آلمانی میگوید: پیشنیازدموکراسی، مردمی هستند که درجامعه ای بردبار، با رفتاری عاقلانه و سنجیده، آنرا بوجود بیآورند و شکوفا کنند.

جمهوریت روم با کپی برداری ازمدنیت یونان، بدون درخشش دمکراسی واصول آزادی بنا شد. درجمهوری روم باستان، مقامی قانونی برای “دیکتاتور” منظور شده بود که بهنگام بحران سیاسی با پیشنهاد سناتورها برای گذارازآن آشفتگی به فردی واگذار میشد. حکومت وارتش تا پایان یافتن بحران دراختیارآن دیکتاتور قرار میگرفت. درخاتمه کاراگرخود کنارگیری نمیکرد بقتل میرسید.

۱۸۰۰سال قبل پس ازپذیرفتن مسیحیت ، رومیان درباتلاق دین گرفتار آمدند وپاپان کاتولیک فرمانروایانی خودکامه شدند، جهل و فساد واستبداد دنیای مسیحیت را فرا گرفت. کلیسا با دردست داشتن قدرت معنوی ومادی، دانش وخرد انسانی را دربند کرد وبا تفتیش عقاید، شکنجه واعدام قرون وسطائی، قرن ها جنایات بسیاری بربشریت مرتکب شد.

اواسط قرن پانزدهم اختراع دستگاه چاپ، علاوه بر چاپ کتب دین ومذهب، تحول فرهنگی برای انتشار افکار وعقاید، اندیشه وبیان، بوجود آورد. جنبش اصلاح دین توسط مارتین لوتر وپیشرفت فرهنگی اروپا با نوزائی افکارواندیشه (رنسانس)، آغازگروگشودی پر اهمیتبا اصلاحات دین ومذهب، تحولی بزرگ درپیشرفت دانش وهنربود که رستاخیز بزرگ (رنسانس) قرن پانزدهم میلادی را سبب شد.

واژه رنسانس (رستاخیز) را نخستین بار، فرانسویها درقرن ۱۶ میلادی، بکار بردند. رنسانس، دوره دگرسانی های شگرف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی یک تحول ۳۰۰ ساله درایتالیا آغاز شد ودر انگلستان پایان یافت. آنرا میتوان خروج ۳۰۰ ساله اروپا از قرون وسطی یا باطلاق دین نامید. سرعت تحول فرهنگی اروپا درقرن هفدهم، گذارازقرون وسطی راشتاب بیشتری بخشید.

سکولاریسم، در قرن نوزدهم آزادی ودمکراسی واحترازاز زن ستیزی دینی را مرسوم نمود. در۱۸۴۶ میلادی جورج ژاکوب هالی یواک بریتانیایی، واژه سکولاریسم رابرای اولین بار، درنوشته ها وکتاب “سکولاریسم انگلیسی” این چنین تعریف کرد: سکولاریسم قانون وشیوه برای زیستن است، که با توجه به مفاهیم علم ، دانش ومادیات، تنها راه برای بهبود وضعیت زندگی بشریست. جورج هالی یواک بدون هدفگیری وانتقاد ازعقاید دینی این نظریه را در اواخرعصر روشنگری جهت جدایی قوانین دین از اجتماع مطرح کرد. به نظر هالی یواک سکولار بودن ضد دین ومسیحیت نبود، بلکه امری مستقل برای رهائی اجتماع ازقوانین مطلق وغیر قابل تغییرالهی بشمار میرفت.

درواقع سکولاریسم میگوید: دانش‌ ودانستنی‌های مادی سکولارند، که موجب روشنائی ذهن، رشد افکار و وسعت دیدگاه بشرمیشوند. روشن بینی ورستگاری فقط بروش سکولار ممکن ومقدوراست. سکولاریسم قلمرویست برای خردمندی، معرفت، عقلانیت، ارزش‌ها و کنش ‌هائیکه از نفوذ دین ومذهب مصون میمانند و بخرافات آلوده نمیشوند. نقطه مقابل سکولاریته، خرافه گرائیست که ارتباطی مستقیم به دین ومذهب دارد.خرافه گرائی، کلیات باورهای کاذبیست که ازتوهم، نادانی، ترس ازناشناخته ها، درک نادرست ازرابطه علت ومعلول وباورداشتن به سحرو جادو و ارواح جبیثه ناشی میگردد. ازاینروافراد متدین معمولا خرافی گرا و متوهم هستند و افراد سکولار ازاندیشه های غیرمنطقی بی بهره اند.

جامعه شناس بسیار توانای آلمانی “ماکس وبر” سکولاریسم را بهترین راه برای توهم‌ زدایی از جهان” نامیده است.

اروپانیان درراه بریدن قید وبند های مذهبی ورهائی از قوانین دست وپا گیر کلیسا, با روی آوردن به سکولاریسم، دمکراسی, خردگرائی وبکاربردن قوانین علوم طبیعی مانند ریاضی, فیزیک, شیمی و علوم فنی دنیای شرق بویژه ثمره دانشمندان ایرانی مانند؛ جابر ابن حیان (۷۲۱- ۸۱۵ میلادی قرن نهم) زاده طوس، ابن سهل طبری (قرن نهم میلادی)، اواستاد زکریای رازی بود، زکریای رازی (۸۶۵ – ۹۲۵ میلادی، قرن دهم) ری، ابونصرفارابی (۸۷۰ – ۹۵۰ میلادی، قرن دهم) زاده وسیج- فاراب، ابوماهر فارسی (قرن دهم میلادی) زاده شیراز، مجوسی اهوازی (قرن دهم میلادی) زاده اهواز، ابوعلی سینا (۹۷۰ – ۱۰۳۷ میلادی، قرن یازدهم) زاده افشنه- بخارا، ابوریحان بیرونی (۹۷۳ – ۱۰۴۸ میلادی، قرن یازدهم) زاده خوا رزم، زین الدین جرجانی ( ۱۰۹۷- ۱۱۲۷ میلادی، قرن دوازدهم) زاده خوارزم و بسیاری دیکر،به کشف ها واختراعات وسیعی دست یافتند وبسرعت در راه صنعتی شدن قدم برداشته به رفاه عمومی رسیدند.

اما ایرانیان که روزی سرآمد علوم وفنون و ریاضیات جهان بودند درراه فراهم آوردن قرون وسطی خود درتوهمات دین وخرافات مذهبی که پایه های آن درقوانین دین ومذهب متمرکزشده اند فرو رفته همچنان دور از هرگونه رفاه دراسارتند.

اکنون درایران ما جنایتکاران بر مسند قدرت، داوری وقضاوت نشستند واز هیچ قانونی تبعیت نمیکنند و به هیچ کسی جواب نمیدهند. توگوئی مشتی اوباش خود را مالک آب وخاک، جان و مال وهستی ایرانیان میدانند! جوانان ما را دستگیر میکنند، درزندان شکنجه میکنند، جانشان را میگیرند، خونشان را میریزند. هیچ مرجعی هم نیست که آنها را مورد بازخواست قراردهد و ازرفتار غیرقانونی و خشونت آمیز دستگاه های فشار وسرکوب جلوگیری کند. حاکمان و دستیارانشان همه باهم در دزدی وجنایتکاری همدستند. شرایط برای فعالین سیاسی، اجتماعی، دگرباشان و اقلیت های مذهبی وقومی، روزبروز دشوارتر میشود. در زندان ها و بازداشتگاه های ایران شلاق وشکنجه حکومت میکند و جو رعب و وحشت موجود است. در کنار شکنجه و اعدام درجمهوری اسلامی فعالان سیاسی وآزادیخواهان، زندانیان سیاسی درشرایطی دهشتناک قراردارن و از کمترین امکان درمانی محرومند.

بلی ما پذیرفتگان نظامی فاسد و نالایقی بنام ولایت فقیهیم که با سلب کلیه حقوق انسانی، خود را قیم قانونی ملت ایران میداند وهرچه میخواهد میکند ومردم بردبار ایران در انتظار سرنگونیش میباشند. سرنگونی وبراندازی نظامیکه دربین ۱۹۳ کشورعضو سازمان ملل متحد حتا در میان کشورهای جهان اسلام بینظیراست زیرا خود را مالک و قیم قانونی مردم میداند. ملت مصر، فریب اسلامی راپس ازیک سال خاتمه داد. ما پس از ۳۵ سال هنوز در خم یک کوچه ایم. اما حاکمان حکومت اسلامی مداما درحال پیشرفتند و درشرف رسیدن به آرمانهایشان هستند. متن سند نهائی منتشر شده چشم انداز فریبکارانه ۲۰ساله جمهوری اسلامی بعد از انتصاب احمدی نژاد، در نه صفحه، درجهت افق ۱۴۰۴ هجری شمسی بطور خلاصه پس ازکلی گوئیهای شعار گونه، آورده: “در چشم انداز ۲۰ ساله ، ایران کشوری توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه ،الهام بخش در جهان اسلام و با تعامل سازنده در روابط بین الملل درپی گسترش هویت اسلامی و انقلابی با تأکید بر مردم سالاری دینی ، آزادیهای مشروع ، حفظ کرامت و حقوق انسان ها و بهره مندی از امنیت اجتماعی و قضایی اسلامی. تقویت نهاد خانواده و جایگاه زن درآن و در صحنه های اجتماعی و استیفای حقوق شرعی و قانونی بانوان در همه عرصه ها وتقویت وحدت و هویت ملی مبتنی بر اسلام و انقلاب اسلامی”.

نه سال از آن بیست سال گذشت. اکنون ایران کشوریست توسعه نیافته وعقب مانده، با جایگاه آخر اقتصادی، علمی و فناوری، دردنیا ودرسطح منطقه. جمهوری اسلامی الهامی برای جهان اسلام ندارد و تعامل سازنده در روابط بین المللی را هم بعلت تحریم ها از دست داده. در عوض زندانها را پر کرده، سرکوب، تبعیض، زن ستیزی، جدا سازی جنسیتی و اعدام هارا افزایش داده. دزدیها واختلاس های میلیاردی، بذل وبخشش ونفله کاریهای درآمد ملی، حمایت جنگ افزاری ومالی از تروریست ها، کوشش برای دستیابی به بمب اتمی و درغگوئی و پنهانکاری را هم به اوج اعلا رسانیده، با فشار سرکوب، مردم را به تسلیم واداشته اند.

بلی اسلام یعنی تسلیم شدن، گردن نهادن، بلی گردن نهادن به قوانین بیابانگردان شبه جزیره عربستان. دانشگاه ها را در اختیار ملا ها قرار دادن، مدارس تحت کنترل آخوند ها نهادن. اینست گسترش هویت اسلامی و انقلابی با مردم سالاری دینی ، آزادیهای مشروع و بهره مندی از امنیت اجتماعی و قضایی اسلامی. بلی اسلام یعنی تسلیم شدن، گردن نهادن، بلی گردن نهادن به قوانین بیابانگردان. ما میببینیم چگونه دنیای اسلام از دنیای مدرن عقب مانده. چگونه استبداد دینی، زن ستیزی اسلامی، خرافیگری، عدم تحرک وبیتفاوتی در نتیجه تسلیم به مشیت الهی، تبعیض های گسترده دینی، مذهبی وجنسیتی و ضدیت هنری (موسیقی، پیکر سازی و امثالهم) وبسیاری دیگر مسلمانان را ازجهان امروزی دور میکند.

حال ببینیم مخالفین ومبارزین حکومت فقاهتی، بویژه سکولار دمکرات های خارج کشورچه میکنند؟ ده ها سال است برای تشکیل کنگره، آلترناتیویا ایجاد همبستگی، نشست ها، سمینارها وکنفرانس ها دراروپا و آمریکا تشکیل داده اند. دردعوتنامه ها و فراخوان ها بسی قرارو قول میدهند، اما در عمل بازهم میگویند حرف مرد یکیست؛ همه با من یا گهگاهی همه با ما. از همه باهم یا همبستگی در عمل برای برکناری امپراتوری دزدها، قاتلان وجنایت کاران اسلامی خبری نیست. درصورتیکه حکومت اسلامی با بزرگترین چالش دوران خود وبا خطر خیزش مردم وقیام گرسنگان روبروست ودرگنداب خودساخته دست وپا میزند.

گرچه ما مخالفین آن نظام اهریمنی بیکدیگربسیارنزدیکیم وهمگی درراستای سربلندی ایران وبراندازی نظام منفور اسلامی میاندیشیم، اما خود خواهیم، خود محوریم وگاهی بسیار خود شیفته ایم. درگردهم آئی ها به نقد و بررسی شکست های پی در پی وعلل آن نمپردازیم، با خلوص نیت، شفافیت، راستی و درستی در کنارهم نیستیم. همه با هم به تقسیم کارها وبررسی، توان، استعداد و محدوده فعالیت هایمان اندیشه نمیکنیم. درصدد تحمیل خواسته واراده خود بر خود برکنشگرانیکه میخواهند راه نجات وآزادی ایران و ایرانیان را دنبال کنند هستیم. گرچه ۲۵ سال مبارزه پراکندگی بازده ای نداشته وتجربه نشان داده که تکروی یا بهم پیوستن چند گروه نمیتواند ازعهده این کاربرآید، شیوه دیگری پیشه نمیکنیم تا همه باهم و تجمع همه نیروها کارپرزحمتی را بپایانی پیروزمندانه وکامروائی فرخنده برسا نیم. خود رابرتر از دیگران میدانیم ونهایتا هرگز به هدفی‌ که قصد رسیدنش داریم نمیرسیم، حتا موجب ازهم گریزی، پراکندگی، سرخوردگی وبیتفاوتی نیروها میشویم.

ملت ایران بویژه جوانان ایرانی امروزآماده برکناری نظام آخوندی دیکتاتوری نه اسلامی ونه جمهوری هستند. بزرگترین سرمایه ملی؛ جوانان ما، ایران را ازتباهی نجات خواهند داد وبسوی آزادی ومردم سالاری خواهند برد. اپوزیسیون خارج میباید با پندار وکردارپشتیبان کامل نیروی جوان بویژه درداخل ایران باشد، ازهیچ گونه یاری دریغ نکند وآنرا با عمل باثبات برساند.
۳۲ – ضامن پیروزی ما، نیرو وانرژی جوانان، راهنمایی، پند، اندرز وتجربه مادران وپدران است. هدف ما تنها به براندازی ودگرگونی نظام ولایت فقیه اسلامی محدود نیست، بلکه برای پیشگیری ازکاستی دراداره کشور، پیش ازسقوط نظام، یک (آلترناتیو) دولت موقت برای کشورداری، سرو سامان دادن به روند کارها و زمینه سازی برای برگزاری انتخابات آزاد آماده خواهد شد.

انتقال قدرت حکومتی باید در حد امکان بدون خونریزی، جنگ داخلی، هرج و مرج و خلاء‌ قدرت اجرایی انجام گیرد. ما پس از دگرگونی حکومت فقاهتی، برای کشورایران خواستاراستقرار یک نظام سکولار دمکراتیم، مبتنی برمنشورحقوق بشر، همراه با آزادی، نفی هرگونه تبعیض وعدم تمرکز حکومت درامور داخلی، که می تواند خواسته های ایرانیان را برآورده کرده از یکپارچگی ایران پاسداری نماید.

ولیکن‌ باورمندیم؛ تعین نوع حکومت برطبق خواسته واراده مردم ایران در یک همه پرسی به نتیجه خواهد رسید وبرای دستیابی به آن، تنها وسیله ممکن، برگزاری انتخابات آزاد خواهد بود. بنابراین هماهنگی وهمکاری وهمبستگی‌ها باید براین اساس پایه گذاری شود؛ دراینکه نیروهای گوناگون وهمسو، باحفظ استقلال، آرمان وجهانبینی خود میتوانند با همکاری، وهمبستگی وهماهنگی بطورمنظم برای رسیدن به هدف نهائی همه باهم یکباره حرکت کنند شکی نیست.

نشانه کارما برکناری نظام کنونی ایران واستقرار یک نظام سکولار دمکرات برطبق منشورحقوق بشر خواهد بود. همه باهم باید به اشد همکاری برسیم وعمده کاررا بجوانان ایرانی بسپاریم تا با نیروی خستگی ناپذیروسرعت سازندگی آنها به هدف برسیم. ابزارها و وروش های رسیدن به اهداف مشترک وامکانات لازم برای پشتیبانی‌ ازجوانان داخل ایران میباید دقیقا مشخص شده، وبا نیروهای براندازومخالف حکومت اسلامی خواه درداخل یا خارج ایران، هماهنگ شوند.

درایران امروز، گروه جنایتکاران اسلامی بر مسند داوری، دادگستری و قدرت نشسته اند واز هیچ قانونی تبعیت نمیکنند و به هیچ کسی هم جواب نمیدهند! شایسته ترین جوانان ما را دستگیر میکنند، زندان وشکنجه کرده، جانشان را میگیرند وخون آنها را میریزند. هیچ مرجعی نیست که جلودارشان گردد و رفتار غیرقانونی و خشونت آمیز دستگاه های فشار وسرکوب را نفی بکند. آنها برای فعالین سیاسی، اجتماعی، دگرباشان و اقلیت های مذهبی وقومی، شرایط بسیار دشواری را در زندان ها و بازداشتگاه های ایران ایجاد کرده اند.

حمله اخیر لباس شخصی ها به زندان اوین و زندان شهر ری به لت وپار شدن بسیاری از زندانیان سیاسی انجامید. در کنار شکنجه و اعدام فعالان سیاسی وآزادیخواهان، زندانیان سیاسی جمهوری اسلامی درشرایطی دهشتناک قرار دارند و از کمترین امکان درمانی محرومند. زندانیان سیاسی پس از گذراندن دوره های طولانی بازجویی های خشونت بار و تحمل ماه ها انفرادی بیمارمیشوند، و خطر مرگ آنها را تهدید میکند، انگار که این روش برای خاموش کردن زندانیان سیاسی بکار میرود. زیرا مراقبت های بهداشتی و درمانی از آنها دریغ میشود. در حال حاضر بیش از سه هزار و پانصد زندانی سیاسی در زندانهای ایران به طور غیرمنصفانه محکوم به شکنجه و حبس برای سالهای متمادی بدون چشم انداز و دورنمایی از آزادی و رهایی بسر میبرند.

به باور من تنها راه خاتمه دادن به اینهمه جنایت وخیانت براندازی این حکومت خون ومقاتله واستقرار نظامی سکولار دمکراتیک مبتنی برمنشور حقوق بشراست. براندازی این نظام جنایتکارفقط توسط مردم در داخل ایران مقدور است. جنبش لغو اعدام، آزادی زندانیان سیاسی– عقیدتی و پایان دادن به سرکوب و خشونت در جمهوری اسلامی که همواره آزادیخواهان را هدف قرار داده، نه به حجاب اجباری ومشکلات معیشتی آغاز این براندازیست.

عفوعمومی ونافرمانی مدنی، مقاومت منفی، اعتصاب ها وتظاهرات میلیونی و سراسری بسرعت کار نظام را مختل کرده و براندازی را به هدف خواهد رسانید. اوپوزیسیون خارج ایران کماکان پشت جبهه براندازی را محکم کرده، با فعال کردن هممیهنان خاموش در خارج ایران برای تظاهرات علیه رژیم، مورد توجه افکار عمومی کشور های جهان قرار میدهد.

کوشش درهماهنگی و یگانه گوئی رسانه های فارسی زبان خارج از کشوروحمایت کامل آنها ازحرکت های مبارزین وپخش برنامه ها وراهکارهای مبارزاتی در راه براندازی ودرخواست تحریم بیشتر، احتراز از هر گونه کمک رسانی ، تجارت و مراوده با جمهوری اسلامی، خنثی کردن هر تلاشی که موجب فریب جامعه جهانی و مشروعیت بخشیدن به نظام جمهوری اسلامی شود درزمره کارهای اوپوزیسیون خارج ایران است.

ضمنا شناسائی لابی ها ودلالان جمهوری اسلامی در خارج کشور که با دروغ پردازی و فریبکاری با دولت های غربی برای خریدن اعتبار مشغولند، افشاگری آنها وخنثی کردن فعالیت ایشان و در عینحال درخواست بر تحریم سیاسی قاطعانه وترک رابطه با رژیم اسلامی، در خواست رسمی از جامعه جهانی به نپذیرفتن دیپلمات ها و نماینده گان جمهوری اسلامی وتقلیل سفارتخانه ها به کنسولگری ها و اخراج سفرای نظام جنایتکارازوضائف دیگر اوپوزیسیون خارج ایران است.

بامید رهائی ایران وایرانیان از مرداب مسموم جمهوری اسلامی وقیومت ولی فقیه و ناجوانمرد، علی خامنه ای.