حزب سکولار دمکرات ایران

حکومتی که برای حمایت وخدمت به مستضعفین، بنام دین و مذهب بر ملت ما تحمیل و مسلط شد، با سرکوب اعتراض ها، عوام فریبی، پنهانکاری، سانسوراخبار و استفاده از قدرت تزویر و فریب، عقل و هوش مردم ­را ربوده، واقعیت­ها را به آنان وارونه جلوه میدهد. گرچه این حکومت ننگ آفرین، باید برود. اما برکناری و براندازی آن بسهولت ممکن نخواهد بود، زیرا هنوز هستند کسانیکه بخاطر منافعشان ویا بدلیل تعصب های خاصشان از این رژیم حمایت میکنند.

images711WT3SP
البته این محدود به نیروهای برانداز مخالف نظام نیست. حاکمان رژیم هم، با مشاهده تحولات منفی ایران در موقعیت بین‌المللی، بحران تحریم های جهانی، بی لیاقتی در اداره کشور،حرکت های غیرقابل کنترل اوپوزیسیون داخلی، بویژه زنان، کارگران، دانشجویان و معلمان، سخت نگرانند و مردم را از براندازی برحذرمی دارند.

نگرانی حکومتگران رژیم از احتمال براندازی اتفاقی و بی اساس نیست. برخلاف حامیان اصلاح طلب در داخل وخارج کشور که از درک مسائل عاجزند و در انتظار فرصتی برای بقدرت رسیدنند، حکومتگران رژیم، احتمال براندازی را جدی شمرده و میدانند که دیر یازود پروسه ایکه ۱۳۸۸ شروع شد به نتیجه خواهد رسید. لذا با هر وسیله ای سعی به جلوگیری از این روند خزنده کرده حتا ازروانشناسان وجامعه شناسان کمک میگیرند.

حکومت ازنیروی مردمی بشدت میترسد و میداند توانائی مقابله با اکثریت ناراضی را ندارد و سعی میکند بمردمیکه غافلند و نمیدانند حاکمیت به مردم متعلق است وقدرت درهمبستگی میباشد تکیه کنند. با وجوداختلاف های بسیار حاد باندهای قدرت وهیئت حاکمه، آنها در مورد حفظ نظام جمهوری اسلامی وجه اشتراک دارند وهمگی به شکل سیستماتیک در کردار و گفتار مخالفت شدید خود را با براندازی اعلام میکنند.

اصلاح طلبان بخشی جداناپذیری از بدنه نظامند و براندازی رژیم را سرنگونی خود می دانند. آنها از ابتدای کار در سازماندهی شورش اسلامی دست داشته و با خمینی همکاری میکردند. در سرکوب مردم وجنایات رژیم هم سهیم بودند. جناح چپی که امروز دم از آزادی مطبوعات می زند، قبلا خود با سانسور، آزادی را ازمطبوعات گرفت. اکنون این نظام واپسگرا وتاریخ مصرف گذشته را میخواهند اصلاح کنند. اصلاح طلبان تأکید میکنند که برانداز نیستند وعوامفریبانه میگویند؛ از پدیده براندازی که منجر به خون ریزی و کشتار جمعی و هرج و مرج خواهد شد احتراز میکنند، زیرا که اصلاح نظام نتیجه مطلوب و مساعد را بدون خونریزی مهیا خواهد کرد. دردوره اول ریاست جمهوری، خاتمی که با آراء گسترده مردم سرکارآمده بود، وعده اصلاحات وسیع، مبارزه با فساد و آزادیهای اجتماعی را برای مردم بویژه بانوان درمیان گذاشت. نهادهای امنیتی خامنه ای، خاتمی وبرنامه های او را خنثی کردند، بطوریکه او میگفت قدرتی نداشت ویک تدارکچی بود. درصورتیکه خاتمی ودولت او، با یاری گرفتن ازنیروی عظیم مردم، با خردمندی ودرایت، میتوانستند خراب کاری وفساد خامنه ای وسردارانش راخنثی کنند. اما بعلت نداشتن اندیشه وسیاست، کاردانی وبرنامه، دولت سایه رهبر مستبد حکومت اسلامی، با چوب لای چرخ گذاردن وخنثی کردن خاتمی، برنامه های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی دوره دوم او را هم شکستند واصلاحاتی هم بعمل نیامد.

درانتخابات دوره بعدی احمدی نژاد، نورچشم فقها بمیدان آمد و برنامه اش که در راستای یکدست کردن دولت نظامی وانتقال قدرت سیاسی واقتصادی بود طبق دستورهای رهبرانجام داد وحکومت را یکجا به تبهکاران وجنایتکاران سپرد. با تقلب درانتخابات ۸۸ احمدی نژاد برنده اعلام شد.انتقاد برجعل وتقلب دررای مردم و اعتراض همگان و خیزش مردم، فرصتی برای اصلاح طلبان بود که نظام متقلب را برکنار کنند وحاکمیت را به مردم برگردانند. اینجا هم اصلاح طلبان، خردمندی ودرایت کافی نداشتند و فاجعه ۸۸ را بوجود آوردند، مورد خشم وغضب وبیمهری مقام معظم استبدادی قرار گرفته، از صحنه سیاسی حذف شده، سرانشان به حصر خانگی گرفتارشدند.

اصلاح طلبان نه اینکه از خردمندی ودرایت کافی برخوردارنیستند بلکه برنامه ای هم برای اصلاح حکومت اسلامی نداشتند وندارند. چراکه دو بارفرصت کافی داشتند، ولیکن واماندند و پاسداری ازاستبداد خامنه ای را ترجیح دادند. اصلاح طلبان میدانند؛ تغییرات دمکراتیک جزبا تغییرات بنیادین یعنی تغییر نظام وپایبندی به سکولاریسم عملی نیست ونخواهد بود. نکته اساسی وبن بست بودن راه اصلاح‌طلبی هم همین است. یعنی مساله اصلی، غیر ممکن بودن تغییرات ناگهانی یا تدریجی اصلاحی دراین نظام است. از بین بردن تبعیضات جنسیتی، عقیدتی و سیاسی که در قالب قانون اساسی حکومت اسلامی تدوین شده غیرممکن است. آزادی ودمکراسی با قوانین اساسی حکومت اسلامی سازگار نیست. تغییرات بنیادین درکل نظام یعنی لغوحکومت اسلامی وقوانین اساسی آن با تغییرات بنیادین جدائی قوانین دین ومذهب ازقوانین مدنی وحکومتی اجتناب‌ ناپذیراست. بنابراین کارسازترین اصلاحات جمهوری اسلامی براندازی این نظام خون ومقاتله وچپاول است.

موضوع براندازی در میان عده بیشماری از مردم ایران بویژه جوانان مطرح است. درعینحال سرکوب های جمهوری اسلامی و نمایش قدرت وتبلیغات غیر قابل براندازی بودن رژیم، برخی مردم را به انفعال، بیتفاوتی و سکوت در مقابل تبهکاریهای نظام وا داشته. بطوریکه ستیزش گسترده نظام با جشن وسرور، شورو شادی، تداوم تجاوز به حریم خصوصی مردم، بدون اعتراض میماند. این توده خاموش، منفعل ومخالف رژیم، نیازمند خیزشیست که باتحرک دیگران فعال شده به توده های برانداز بپیوندند.

با سرنگونی کامل رژیم و جایگزینی حکومتی که دارای لیاقت و قابلیت حل مشکلات جامعه واداره کشورباشد، می توان به آینده ای آزاد ودمکرات برای کلیه مردم وایرانیان امیدوار بود. در ایران رشد نیروهای خردمند مولده شکوفائی وجهش صنعتی که پیشنیازآزادی، دمکراسی و رفاه اجتماعی است، در تناقض با مناسبات مذهبی قرار گرفته. محافظ اصلی این مناسبات مذهبی واپسگرا، حکومت استبدادی ولایت فقیه وجمهوری اسلامی است. برای گشایش وشکوفائی فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی وسیاسی ایران، باید حکومت کنونی را کنار گذاشته، نظامی سکولاردمکرات برپا گردد.

شوربختانه تاریخ نشان داده که دولت های استبدادی از هر شیوه ای برای ماندگاری و حفظ منافع اقلیت کوچکی از خودی ها استفاده کرده، ارگان های سرکوبگر خود را بر مردم تحمیل می کنند. نیاز به براندازی از روش وکنش این حکومت ها برخواسته ودیر یا زود به اهدام آنها میآنجامد. نیروی محور براندازی را نویسندگان آزاده، زنان، کارگران، دانشجویان وکارمندان تشکیل میدهند. مبارزه با پراکندگی، تنزل اعتماد بنفس ویاس ونا امیدی که از سرکوب و اختناق و فشارهای اقتصادی ناشی میشود، بعهده تشکیلات رهبری وسازماندهی بوده، ضمنا تقویت تشکل های کارگری، دانشجویی ، زنان ونویسندگان برای انجام تدارکات براندازی رژیم بسیارضروریست.

سرنگونی جمهوری اسلامی بطورآشکارا در افق مبارزات توده های میلیونی مردم قرار گرفته است. برای سازمان دهی براندازی، تا حدودی چشم امید به اختلافات درونی رژیم داشته و به همبستگی بابخش رادیکال اصلاح طلبان غیرحکومتی امیدواراست. قشر فعال اجتماعی، گرچه فاقد تشکل رهبری، سخنگویان رسمی، نشریات وامکانات مالی است، اما، به صورت متشکل و پیگیر حضور سیاسی داشته و همراه با تعمیق بحران سیاسی رژیم و تحولات درونی آن، یقیناً در حال شکل گیری متشکل است.

در وضعیت کنونی، پیوند نیروها با قشراجتماعی و افراد یکه مخالف رژیمند ، به یکی از وظایف اصلی مبدل گشته است. تنها پیوند نویسندگان روشنفکر که خود را در خدمت جنبش براندازی قرار میددهند، مورد تایید پیشروان کارگری،سازمان زنان، دانشجویان و کارمندان قرار گرفته اند. با اینهمه و در نهایت، وحدت تشکیلاتی نیروهای برانداز، درون کارخانه ها و محلات کارگری ایران، آنجایی که کارگران پیشرو در حال مبارزه روزمره هستند، باید صورت پذیرد. در عین حال مبارزه عملی در راستای سرنگونی، نظام بدون داشتن یک دولت موقت برای اداره کشور و انتخابات نمایندگان مردم برای تشکیل مجلس ملی و دولت آینده بی ثمر خواهد بود. تجربه تلخ اتحاد نیروهای ملی مذهبی وچپ با طرفداران خمینی، در روند سرنگونی رژیم شاه وقاپیدن قدرت توسط خمینی را، نباید از یاد برد.