حزب سکولار دمکرات ایران

18527
نمی‌دانم از کجا باید شروع کنم، فاجعه از بس بزرگ است بیانش نیز مشکل است.
حتی سردمداران حکومت که خود عامل اصلی فساد و تباهی کشور هستند، زبان به اعتراض بازکرده و اظهار می‌دارند: “فساد همه‌جا را گرفته است”. رقم‌های بسیار کلان دزدی، اختلاس، رشوه و چپاول به‌اندازه‌ای تکرار شده که بیان آن به‌صورت عادی درآمده است.
در سال 1373 که اولین بار از طریق هفته‌نامه پیام دانشجو اختلاس 123 میلیاردی را افشا کردیم، جامعه تکان خورد و برنهادهای حکومتی شوک وارد شد. اما اینک و پس از 20 سال از آن ماجرا، افشای فسادهای عظیم‌تر از آن، تأثیری بر اجتماع و حکومت ندارد.
نمی‌دانم متولیان حکومت از شخص خامنه‌ای تا وکلا، وزرا، سران قوا و نهادهایی مثل سپاه پاسداران و دیگران که 35 سال است قدرت سیاسی و مالی را در انحصار خود درآورده‌اند، چه پاسخی برای این عملکرد فاجعه‌آمیز خوددارند!
قرار است چه کسانی را برای این امر متهم کنند. مگر عوامل امنیتی، انتظامی، نظامی و شبه‌نظامی آن‌ها کوچک‌ترین فعل‌وانفعالات شهروندان را کنترل نمی‌کنند؟ مگر آن‌ها هرروز به بهانه‌ای به درون خانه‌ها نمی‌ریزند و شهروندان بی‌گناه را به اسارت نمی‌گیرند؟ بنابراین دزدی‌های چند هزارمیلیاردی را چه کسانی جز خود آن‌ها انجام می‌دهند؟ آیا به‌جز در پناه قدرت انحصاری، افراد و نهادهای وابسته به قدرت قادر به چنین فسادهایی هستند ؟
از آن‌سو، با ملتی روبرو هستیم که بنا به آمار رسمی بیش از 40% از آن‌ها زیرخط فقر مطلق زندگی می‌کنند. خشونت و فساد، بخش‌های بزرگی از جامعه را درنوردیده است.
سرکوب و بگیروببند روزبه‌روز افزایش می‌یابد. روزی نیست که قدرتمندان غیر پاسخگو که از ثروت و قدرت بی‌حساب مست و مدهوش شده‌اند، برای مخالفین و منتقدین داخلی، خط‌ و نشان نکشند و بدون تشکیل دادگاه صالحه، آن‌ها را به فتنه،…. و اعدام محکوم ننمایند. روحانیون حاکم و نهادها و اشخاص تحت زعامت، از رهبر تا ائمه جمعه و جماعات و اعضای شورای نگهبان، آن‌قدر فتنه فتنه می‌کنند و برای مخالفین حکم اعدام و محکومیت صادر می‌کنند و خشونت گفتاری را ترویج می‌نمایند که حال انسان دگرگون می‌شود!
راستی در این مملکت چه خبر است و ما به کدام گناه به چنین سرنوشتی گرفتارشده‌ایم!؟ نکند تاوان روزی را پس می‌دهیم که توده وار و چشم و گوش بسته به دنبال امام راه افتادیم!
عکس او را در ماه دیدیم، به هر چه گفت اعتماد کردیم، از فدا کردن زندگی و جان و مال برای انقلاب و جنگ دریغ نورزیدیم و توده‌وار زمینه‌ای را مهیا کردیم تا جماعتی بر ما حاکم شوند که از صبح پیروزی اولیه‌ی انقلاب، بر کوچک و بزرگ ما رحم نکردند.
هر آن‌کس از منتقد و مخالف را به‌صورت جداجدا و مرحله‌ای، از دم شمشیر انتقام گذراندند تا هیچ‌کس جرات مخالفت با آنان را پیدا نکند.
آری ملت ایران از کوچک و بزرگ و از بی‌گناه و با گناه، تاوان بی‌خردی ما را پس می‌دهد به روحانیونی که قرار بود آزادی، عدالت، اخلاق، معنویت و ترقی را برایمان به ارمغان بیاورند، چشم‌وگوش‌بسته سواری دادیم تا اینک چنین ستم و فسادی را بر ما حاکم کنند و روزگارمان را تباه نمایند!
عمق تراژدی این است که چنین دارو دسته‌ای فساد انگیز و ستمگر که نه‌تنها ملت ایران بلکه منطقه و جهان از شر و فتنه‌انگیزی آن‌ها در امان نیستند و بسیار زیرکانه بخش بزرگی از جامعه‌ی تحصیل‌کرده را نیز به بازی گرفته‌اند، چه رسد به توده‌های ناآگاه! این بازی را هر 4 سال و 8 سال تکرار می‌کنند و بخش بزرگی از جامعه را به امید کاذب سرگرم می‌کنند.
به‌واقع هرگاه به 7 سال دیگر می‌اندیشم که قرار است همین وضع ادامه پیدا کند و گروهی به نام تدبیر وامید و بدون اینکه اختیاری برای حل بحران‌های بزرگ مثل پرونده‌ی هسته‌ای یا قانونمندسازی قدرت‌های غیر پاسخگوی سیاسی و اقتصادی مثل ولی‌فقیه و نهادهای تحت امر و درنتیجه پیش‌گیری از فسادهای عظیم مالی و سیاسی و یا اجرا و نهادینه‌سازی قوانین مربوط به حقوق شهروندی، داشته باشند، همچنان وعده‌های بدون پشتوانه بدهند، وحشت می‌کنم. قرار است چند 8 سال بر این مملکت بگذرد و خاتمی برود و احمدی‌نژاد بیاید!؟
می‌دانم خیانت روحانیون سیاسی حاکم به آرمان‌های یک ملت به پا خاسته در بهمن سال 57، موجب گردیده تا هیچ فرد و گروهی به دیگری اعتماد نکند.
می‌دانم نهادهای امنیتی – تبلیغی دارو دسته‌ی حاکم ، روز و شب در حال پاشیدن بذر بی‌اعتمادی در بین گروه‌های مختلف اجتماعی برعلیه مخالفین رژیم است.
می‌دانم اصلاح‌طلب‌ها (مشخصاً ملی – مذهبی‌ها، نهضت آزادی‌ها و مشارکتی‌ها ) به دلیل نفوذی که در بین اپوزسیون و بخش‌های بزرگی از مردم‌دارند و نیز به دلیل برخورداری از امکانات فراوان، به مسیری جز چارچوب نظام فعلی باور نداشته و به جد مانع اتحاد اپوزسیون می‌شوند.
می‌دانم که آن‌ها حتی به موسوی و کروبی وفا نکردند و به‌جای تداوم جنبش سبز، آزادی موسوی و کروبی را از خامنه‌ای گدایی می‌کنند.
اما بار دیگر تأکید می‌کنم، ما ملت ایران باید خود تصمیم بگیریم. باید بر بی‌اعتمادی و ناامیدی و محافظه‌کاری غلبه کنیم. باید باور کنیم از بازی‌های این حکومت که هر 4 سال و 8 سال یک‌بار تکرار می‌شود، هیچ‌چیز جز فساد، فقر و سرکوب بیشتر عاید ما نمی‌شود.
باید نگاهی به وضع جوانان بی‌کار، ناامید و سرکوب‌شده‌ی خود بیاندازیم و باور کنیم جز همت، امید، تلاش و اتحاد ملی، هیچ کلیدی این قفل بسته را بازنخواهد کرد.
ملتی که نخواهد از خود بلندهمتی، گذشت و فداکاری نشان بدهد، به مرگ و تباهی تدریجی دچار می‌شود.
من به گروه‌های گوناگون اپوزسیون پیشنهاد داده‌ام رهبری شورایی و دموکراتیک تشکیل بدهند و چنانچه شرایط را مناسب می‌بینند، از ملت دعوت کنند تا با پیوستن به اعتصابات سرتاسری در روز 25 بهمن‌ماه و 14 اسفندماه، میزان نفوذ و توانمندی خود را برای راه‌اندازی یک جنبش اجتماعی قدرتمند محک بزنند.
رمز پیروزی ما در اعتماد توده‌های وسیع مردم و نهادها و جنبش‌های فعال به این رهبری دسته‌جمعی و دموکراتیک است. من امیدی به اصلاحات درون حکومتی و منتظر ماندن برای توافق هسته‌ای بر سر عقل آمدن حکومتی که جز خشونت‌ورزی، تعصب ورزی، جنگ‌افروزی و انحصارطلبی، کار بلد نیست، ندارم.
امید است ما ملت ایران، یک‌بار دیگر متحد شدیم و برای رهایی از این جهنم حکومت ساخته تصمیم بگیریم.
حشمت‌الله طبرزدی/ زندان گوهردشت 7 دی‌ماه 1393 خورشیدی