حزب سکولار دمکرات ایران

r893556_8998752

موضوع مورد گفتگو: آیا جامعهء سیاسی ایرانی اساسا ً درکی درست و روشن از مقوله  «آلترناتیو سیاسی» دارد؟ و یا همچنان در چنبرهِ تلاطمات فکری خود در خصوص مفهوم «آلترناتیو سیاسی» دست و پا میزند و خروج از آن را ناممکن میپندارد؟ گاه هم از سر بیخبری، مفهوم «آلترناتیو سیاسی» را همسان «آلترناتیو حکومت» و یا «آلترناتیو دولت» قلمداد کرده و هر سه را در یک کاسه ریخته و یکسان ارزیابی میکند!

مبحث «آلترناتیو سیاسی» بلحاظ مفهومی، از روز نخست، بهمان اندازه مغشوش و درهم ریخته بود که بعدها تعریف از سکولاریسم بدان سرنوشت دچار آمد. امّا در خصوص «سکولاریسم» به مفهومی رسیدیم که گفته میشود میبایست فراخور شرایط حال و روز اجتماعی و فرهنگی ایران باشد تا همگان، از جمله «اسلامگرایان نواندیش»، از آن رضایت خاطر پیدا کنند. از این رو در تعریف خود از سکولاریسم؛ از «جدایی دین از حکومت» دست کشیده به «جدایی مذهب از حکومت» اکتفاء کردیم و پایه گذار «سکولاریسم» ی شدیم که هیچ ربطی به بنیاد های فکری نخستین جنبش سکولار دمکراسی جهانی ندارد. امّا در این وادی بیخبری و تعریف جدید از سکولاریسم پیشتر موجب خرسندی «اسلامگرایان نو اندیش» شدیم که مدعی اند همیشه یک رابطه حقیقی بین دین و سیاست وجود دارد و اسلام یک جزء جداناپذیر از فرهنگ مردم ایران است، در اذهان آنها نقش بسته و مقابله با آن خطا است. پیشتر از آنهم آقایانِ «اسلامگرای نو اندیش» استدلال میکردند که سیاست نمیتواند خود را جدا از دین سامان دهد، و یا اینکه چون اکثریت مردم ایران مسلمان هستند پس سیاست نمیتواند بی تأثیر از اسلام باشد. بدین خاطر تأکید میشود؛ با باورهای ذهنی و ایمانی مردم مقابله نکنید، به دین مردم کاری نداشته باشید و در تعریف خود از سکولاریسم به همان «جدایی مذهب (قرائتهای متفاوت از دین) از حکومت» بسنده کنید.

  1. تاریخ و اهداف جنبش سکولار دمکراسی

همانگونه که تاریخ جنبش سکولار دمکراسی در نخستین نهادگاهِ خود تأکید میورزد؛ جنبش سکولار دمکراسی قیامی است علیه دخالت مراکز دین (کلیسا) در سیاست و زندگی روزمره مردم. در تقابل گسترده مردم علیه کلیسا یک خواست معین مطرح بود که همهء مراکز دین و دین باوران میبایست دست از اقتدار خود بر زندگی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مردم برکشند، به مراکز دین بازگردند، جامعه را بحال خود رها سازند تا مردم خود بر سرنوشت خویش حاکم شوند.

در گیرو دار آن نزاعها، هرگز بحثی ازاین در میان نبود که جامعه برای رها سازی خود میبایست به تقابل با دین برخیزد و یا مذهب. چرا که این بحث در ماهیت امر برای جامعه آنروز اروپا بسیارگمراه کننده بود و موجب به کج راهه کشاندن مبارزات مردمان برای رسیدن به آزادی میشد. و از سویی دیگربسیاری هم آگاه بودند بحث «جدایی مذهب از حکومت»، امکان گریزگاهی را برای دین و مراکز دین باقی خواهد گذاشت تا با توجیه خود مدعی گردند هر آنچه که تا کنون بعنوان «حکومتهای دینی» بر زندگی اجتماعی و سیاسی مردم بکار رفته است هیچ ربطی به دین نداشته، چرا که همهء ادیان آمده اند تا جهانی عاری از ظلم و بیداد را بنیاد گذارند و دین اساساً باوری است رهائبخش. از این رو همه منادین دین بانگ برمیاورند؛ آنچه را که امروز بشریت پس از آورندگان ادیان و بعد از آنها تجربه کرده اند قرائت های گوناگون از ادیان (مذاهب) بوده است که شایسته نیست در تقابل خود با استبداد حکومتهای دینی، بنیادهای دین را مورد نقد و بررسی قرار دهیم. بدین سبب دین باوران تأکید میورزند در چالش تعریف مفهوم سکولاریسم بسنده کنیم به همان «جدایی مذهب از حکومت» و نه «جدایی دین از حکومت». ناگفته نماند این نکته در تعریف از سکولاریسم و اصرار ورزیدن براصل «جدایی مذهب از حکومت» در شرایط کنونی جامعه سیاسی ایرانی قابل فهم است که کمتر سبب دلخوری دین باوران شویم.  چرا که گمان برده ایم اگر سکولاریسم را در این محدوده تعریف کنیم، ممکن خواهد شد تا تعداد بیشتری از اسلامگرایان وطنی به خیل علاقمندان جنبش سکولار دمکراسی بپیوندند.

اسلامگرایان «نو اندیش» به رابطه حقیقی دین با سیاست اعتقاد داشته و سیاستِ بدون تأثیر پذیری از دین را باور ندارند. در همین رابطه آنها بارها اظهار میدارند؛ که اسلام در ذات و باور مردم ایران جایگاهی معین و ثابتی را دارد که غیر قابل کتمان و تغییر است. از این رو سیاست نمیتواند بی تأثیر از اسلام و باور دینی مردم باشد. البته منظور این «نوگرایان اسلامی» از سیاست همان حکومت است که حکومت میبایست در هنگام تدوین سیاست و تصویب قوانین به باورهای دینی مردم، یعنی اسلام، توجه داشته و این اعتقادات و باورهای دینی را در امر سیاستهای اجرایی و قوانین کشوری در نظر گیرد.

  1. ادراکات باژگونه از مفهوم «جنبش سکولار دمکراسی»، «آلترناتیو سیاسی»، «آلترناتیوحکومت» و «آلترناتیو دولت»

بهمان میزان که در درک خود از مفهوم سکولاریسم لغزیدیم به مفهوم «جنبش سکولار دمکراسی» هم وفا نکردیم. این آشفتگی در خصوص مفهوم جنبش سکولار دمکراسی آنقدر تعمیق یافت که دست آخر نفهمیدیم که جنبش سکولار دمکراسی «آلترناتیو سیاسی» است یا «آلترناتیو حکومت» و یا «آلترناتیو دولت». چرا که درک روشنی از سه «آلترناتیو» مزبور نداشتیم و اینکه چه تفاوتهای بنیادی و استراتژیک بلحاظ تئوریک و عملی مابین «آلترناتیو سیاسی»، «آلترناتیو حکومت» و «آلترناتیو دولت» وجود دارد. در نهایت ناچار شدیم از برپا نمودن «جنبش سکولاریسم» اظهار ندامت کنیم و به حزب سازی روی آوریم چرا که در بین راه آگاهی یافتیم «جنبش سکولار دمکراسی» با توجه به ساختار و ترکیب اش نمیتواند «آلترناتیو دولت» و یا «دولت در تبعید» محسوب گردد.

متوجه شدیم «جنبش سکولار دمکراسی» مخلوطی است از نیروهای سکولار دمکرات که هریک برای برپایی حکومت و دولت آینده، ساز مخصوصی را بصدا درآورده که هیچ طرب و هارمونی دلنوازی از آن بگوش نمیرسد. عده ای شیفته تاج و تخت پادشاهی هستند که اساساٌ کاری با جمهوری ندارند، عده ای هم جمهوریخواه و کمونیست و سوسیالیست هستند که ذاتا با هر فرم نظام پادشاهی سرناسازگاری دارند، و جمهوریخواهان سوسیالست هم بر جمهوریهای مدرن امروزی لعن و نفرین نثار میکنند که ابزار کار بورژوازی کمپرادور هستند برای استثمار پرولتاریا.

از این رو ناممکن است در یک چنین فضای سیاسی «جنبش سکولار دمکراسی»، آن چتر فراگیر همهء نیروهای نامتجانس سکولار دمکرات، «آلترناتیو دولت» و یا «دولت در تبعید» محسوب شود. چرا که عملا چنین ترکیب ناهمگونی محال است بر سر محتوا، فرم و ساختار حکومت و دولت با یکدیگر برای دقایقی هم شده توافق کنند. از این رو میبایست در پی یافتن ابزارکار دیگری باشیم که ما سکولار دمکراتها را برای رسیدن به کریدور قدرت و پست های وزارتخانه ای رهنمود باشد و این امر ناممکن است مگر با احداث حزب سیاسی که «آلترناتیو دولت» بحساب میاید.

این ذکر مصیبت صرفاً بدین خاطر بود که گوشزد شود هنوز ما، مدعیان سکولار دمکراسی، بعد از چهار دهه که از عمر حکومت دینی در ایران بلا زده میگذرد، نتوانستیم در تعاریف خود از مقولات سیاسی به یک انسجام فکری برسیم. این بحران فکری آنچنان تعمیق یافته است که یکشبه هر آنچه را که سالیان سال ساختیم ویران کردیم و نهادی را بنیاد گذاشتیم که باز از کم و کیف آن و اهداف اش بیخبریم.

  1. «آلترناتیو سیاسی»

در رابطه با موضوع «آلترناتیو سیاسی» که طرح آن از آغاز گنگ و ناروشن بود این پرسش مطرح بوده؛ منظور از «آلترناتیو سیاسی»، آیا همان «آلترناتیو حکومت» است و یا «آلترناتیو دولت»؟ چرا که «آلترناتیو حکومت» و « آلترناتیو دولت» کاملا دو مقوله متفاوت از یکدیگر بوده است. «آلترناتیو حکومت» یعنی مجموعهء رو بنا سیاسی (فرم حکومت، حکومت یا جمهوری است و یا پادشاهی، و توجیهات دستگاههای ایدئولوژیکی برای ماندگاری حکومت) و زیر ساختهای سیاسی و اجرایی حکومت ( ساختار و برنامه ریزیهای دولت، دولت و نهادهای اداری و اقتصادی حکومت، ارگانهای نظامی و پاسداران حکومت…) که هر یک از ویژگیهای معین و تدقیق شده ای برخوردارند. بعبارتی دیگر مجموعه روبنای سیاسی و زیر ساختهای سیاسی و اداری، هر دو باهم، تشکیل دهنده «آلترناتیو حکومت»ی هستند که قرار است جانشین حکومتی گردد که بر بستر روبنای سیاسی و زیر ساخت هایی سیاسی، اداری و تولیدی دیگری استوار شده است. در واقع مجموعهء روبنا و زیر ساختهای سیاسی و اداری آن «آلترناتیو حکومتی» است که روشن است هر گروه بندی سیاسی در رابطه با «آلترناتیو حکومت»، باور خاص خود را دارد. جمهوریخواهان به نوعی از «آلترناتیو حکومتی» اعتقاد دارند و به طبع آن طرفداران نظام پادشاهی و یا سوسیالیستها به ساختارهای حکومتی دیگر. در رابطه با مبحث «آلترناتیو حکومت» موضوعِ فرم حکومت بسیار حائز اهمیت را دارد از این رو این پرسش مطرح است پس از به زیر کشاندن جمهوری اسلامی قرار است چه نوع ساختار سیاسی معینی بعنوان نمانگاه ظاهری حکومت ایران انتخاب شود تا همهء نیروهای سکولار دمکرات از نحله های مختلف سیاسی از آن اقتداء کنند؟

آیا این نمای حکومتی پادشاهی پارلمانی است و یا یک جمهوری پارلمانی؟ حال اگر کاری هم به ساختار، برنامه و اهداف دولتهای این حکومتهای رنگ و وارنگ هم نداشته باشیم، فقط به پاسخ صریح یک پرسش بسنده کنیم و آنهم فرم و محتوای حکومت است که در باور هر یک از ما بگونه ای خاص و متفاوت از یکدیگر نقش بسته و برای رسیدن به آن حاضر به کوچکترین عقب نشینی نیستیم.

  1. همهء در بحران اند، هم آپوزیسیون و هم حکومت

بنظر میرسد بحران هویت سیاسی فقط دامنگیر حکومت نشده است بلکه در آنسو اپوزیسیون این نظام دینی هم قادر نیست خویشتن را در تشکل سیاسی معینی (بواسطه گوناگونی اش) انسجام دهد تا بساط حکومت ملایان را برچیند. هیچ کس نمیداند چه میخواهد و چه راهکاری را برای رسیدن به آرمانشهر خود برگزیند. نه حکومت میداند که بالاخره ماهیت «جمهوری» اش چه خواهد شد و نه اپوزیسیون این رژیم میداند در چه تشکل و جبهه سیاسی متحد شود تا کاری کارستان بکند. در مدخل کریدور قدرت در جمهوری اسلامی، ده ها نظریه پرداز حکومتی در تلاش هستند برای ماندگاری جمهوری اسلامی بدنبال راهکار دیگری باشند تا جائیکه این اواخر مجلسین حکومت پس از چهار دهه نابود سازی زیرساختهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ایران خواستار گذر از نظام ریاست جمهوری به سامانهء نخست وزیری شده اند. امّا یک چیز کاملا روشن است این نوزاد ناقص الخلقه ای که 40 سال پیش با درهم آمیزی اسلام و جمهوری توّلد یافت دیگر قادر به تنفس نیست و از این رو است حکومت درصدد برآمده تا برای حفظ نظام، فاتحه «جمهوریت» آنرا یکشبه بخواند. بهمانگونه اپوزیسیون ناهمگون جمهوری اسلامی نمیداند چه چیز بالاخره «آلترناتیو حکومت» است. آنها هم فاقد ظرفیت و درک کافی از مفهوم و ایجاد یک «جنبش سکولار دمکراسی» انسجام یافته و فراگیر میباشند، اگر چه آنها هم فاتحه «جنبش سکولار دمکراسی» را از پیش خوانده اند.