حزب سکولار دمکرات ایران

4%20ghatel%2067%20(1)

غول آگاهی و دادخواهی سال ۶۷ از شیشه رها شد، برای همیشه! قصابان و سُفره چینهای آنها امروز بیهوده تور می اندازند ****

تبهکاران و قاتلان زیر فشار خُردکننده سند افشا شده از جنایات خود دست و پا می زنند. درماندگی آنها در برابر بازتاب گُسترده نوار مُنتشر شده را هیچ نشانه ای روشن تر از تلاش برای انتقام گیری و ساکت کردن مُنتشر کننده آن، آقای احمد مُنتظری، مُستند نمی کند. احضار آقای احمد مُنتظری به یک اُرگان سرکوب ویژه به نام “دادگاه ویژه روحانیت” بی تردید آخرین کوششی نخواهد ماند که مُتهمان جنایت تکان دهنده در تابستان ۶۷ برای فرار از پاسُخگویی، داوری سخت جامعه و کیفر به آن دست می زنند. با این حال، تدبیر خفه کردن پیام رسان خبر بد به همان اندازه عقلانی و کارساز است که دستور حذف یک فایل صوتی که هزاران بار تکثیر گردیده و اینترنت آن را به حافظه پاک نشدنی خود سپرده است. رژیم ولایت فقیه این راهکار را به گونه ناکامی در مورد آیت الله مُنتظری آزموده است. برکناری و سپس زندانی کردن او در خانه نتوانست حتی یک مورد قتل و یک قطره خون را از کارنامه “نظام” و همچنین یاد تاریخی جامعه بشوید و قلم فراموشی بر آن بکشد. آنچه که جنایت آقای خُمینی در آن تابستان خونین را بخشش ناپذیر و فراموش ناشدنی می سازد، شهادت آیت الله مُنتظری بر ارتکاب آن نیست، بلکه خود این جنایت فجیع است که همچون زخمی عمیق بر تن و روان جامعه نشسته است. اگرچه فایل نشست آقای مُنتظری با جلادان مامور شده از سوی آیت الله خُمینی بی نیاز به تفسیر و توضیح، هویت آمران و عاملان کشتار دسته جمعی زندانیان سیاسی و انگیزه سیاسی این جنایت را آشکار می سازد، اما حتی اگر تاکُنون چهره اینان برای کسی ناشناس مانده بود، واکُنشهای هیستریک و سراسیمه ای که در سطح حُکومت علیه انتشار مُفاد نشست مزبور شکل گرفته، نقش خود به مثابه کارت شناسایی را به خوبی ایفا می کند. هراس از قرار گرفتن دوباره دستهای خونین زیر پرتو اطلاع رسانی و آگاهی اجتماعی، سه طیف مُختلف از “نظام” تبهکار ، مُتشکل از مُتهمان جنایت، سود برندگان از آن و مُدافعان اش را در یک جبهه مُتحد روی یک نیمکت نشانده است: نخُست و پیش از همه، نظم دینی ولایت فقیهی که از اقتدار خویش و مُجوز شرعی برای اعمال آن به هر قیمت و حتی در شکل رد شدن از روی جسد هزاران اسیر دفاع می کند و این حق را برای خود در همه دوره ها محفوظ می داند. سپس، جلادان و آدمکُشانی که به گونه بی واسطه در قتل بی رحمانه هزاران تن از فرزندان این کشور نقش داشته اند. و در انتها، میراث خواران سیاسی یا ژنتیک آیت الله خُمینی که تنها سرمایه آنها برای شراکت در خوان یغمای قُدرت و ثروت را یک گور مُجلل و اشرافی و چسبندگی به هژمونی زوال یافته بُنیانگذار جمهوری اسلامی تشکیل می دهد. غول آگاهی و دادخواهی سال ۶۷ از شیشه رها شد، برای همیشه! قصابان و سُفره چینهای آنها امروز بیهوده تور می اندازند.

منبع: ایران پرس نیوز