حزب سکولار دمکرات ایران

4a1cemmn08a7b10qkq18
پیشینه دموکراسی، از اصول وقواعد طبیعی زیست بشر سرچشمه میگیرد. یعنی؛ هرانسانی در حالتی برابر ودرآزادی زاده میشود. او ازهنگام زاده شدن بدون تفاوت در جنسیت، رنگ پوست، نژاد، زبان، عقیده، ملیت، تابعیت، سن و محل سکونت، بطورغیر قابل برگشت به حقوق مسلم وابدی بشری نائل شده وهمیشه ازآن برخوردار میباشد. از اینرو شان ومقام انسانی غیر قابل تنزل وتغیرنا پذیراست.

با یکجانشینی بشرو پیدایش ادیان توحیدى، افراد متوهمی خود را پيامبران خدائی تخیلی و نمایندگان یا فرستادگان ایزدی موهوم مینامیدند. نایبان و نمایندگان الهى، بتدریج قدرتى بزرگ ونیروئى عظیم ازپیروانشان بوجود آوردند. براى بهره برداری ازاین نیروئى عظیم، خیل دینکاران ومبلغین برای پیشبرد اهدافشان تشکیل شدند. با تصرف قدرت، ثروت و ابزارکار, آنرا مشیت واراده الهى توجیه کرده, استفاده از أنها را فقط به پیروانشان اختصاص دادند. ازاینروبتدریج موجبات اخلال درنظم وترتیب وصلح وامنیت بشررا آماده کرده، جنگ وستیز وخونریزی بپا کردند. باایجاد وبسط خرافات وتوهمات, کوشش درپابرجائى اعتقاد وایمان به ایزدی توانا, صاحب این جهان وداراى همه امکان و قدرت بودند. بشردورانى دردناک وپرزحمت ومشقت را میبایستی هزاران سال با پرداخت جان، مال وهزینه فراوان برای رضای خدا وپیامبرانش طى میکرد. پاسداران دین غوطه ور در ثروت، مکنت و قدرت، توانستند دررابطه با پیدایش گیتى, حیات وتحول تک سلولیها به نبات، حیوان وانسان، صد ها سال بشررا کاملا سردرگم کرده و کاوشگران را دربررسى و پژوهش ها محدود نمایند. آنها رازآفرینش وموجودیت انسان را ناشی ازخواست واراده ایزدی ومافوق دنیاى مادی ترسیم کردند. پیروانشان را به اجراء قوانین وبایدها و نبایدهائی موهوم ملزم داشتند وبهنگام سرپیچی، آنها را با زندان، شکنجه و مرگ مجازات کردند. دوزخ و پردیس وادامه هستی پس از مرگ را وسیله ای برای رام کردن توده ها بویزه تهی دستان وبینوایان بکار بستند. بهر حال دین ومذهب را سدی برای رشد و نمو علم ودانش قرار دادند! در عینحال با آزادی ودموکراسی رابطه ای پرتنش داشتند و دارند.

دراروپا جنبش روشنگری واصلاح دین، بمرورایده سکولار شدن (مخالفت با دخالت دین و قوانینش، درامور مدنی، حکومتی و سیاسی) را، در جامعه مرسوم ومحکم نمود. بطوریکه درجوامع غربی، موقعیت هژمونیک دین ومذهب طی قرن 18 و 19 بطور کامل به علم و سیاست انتقال یافت. اما این یک واقعیت است که اکثریت مردم دنیا، دین ومتافیزیک را جزء مهمی از زندگی میدانند. جوامع سکولار غربی دین ومتافیزیک را امری مهم وآرام بخش روان میپندارند. حتا دین ومتافیزیک ازطرف گروه های مختلف مذهبی یا احزاب مردمی که بودجه آنها توسط دولت تامین می شود واز امکانات وامتیاز هائی بسیاری برخوردارند حفاظت میگردد.

سکولار بودن، مخالقت با دین و مذهب نیست، بلکه دخالت دین و قوانینش، درامور مدنی، حکومتی و سیاسی نفی میگردد. از منظر سکولاریسم، ادیان و مذاهب و اعتقاد به آنها یا هر اعتقاد دیگری امری شخصی و خصوصی بوده، محترمند و بدون دخالت درکارهای عمومی مشکلی ایجاد نمیکنند. اما سکولاربودن را مهمترین پیشنیاز دموکراسی (حاکمیت وحکومت مردم)، دریک نظام سیاسی میدانند که رای مردم نقش تعیین کننده داشته ودولت، تابع اراده مردم بوده، بدون هرگونه تبعیض، ضامن پرداخت حقوق فرد فرد شهروندان باشد.

ما ایرانیان 35 سال است نتیجه استبداد ودخالت دین و قوانینش را درامور مدنی، حکومتی و سیاسی، با خود محوریهای تبهکارانه حاکمان، بنام دین و االله روبرو هستیم، بطور واضح میبینیم وبطور کامل لمس میکنیم. ادیان توحیدی بدون استثنا تمامیت خواه بوده و حاکمیت یا حکومت مردم را نمیپذیرند. آزادی و برابری انسانها را به هیچ عنوان قبول ندارند. پیدایش گیتى, بوجود آمدن خورشید وزمین، بطور طبیعی وشکوفائی حیات، تحول تک سلولیها به نبات، حیوان وانسان را رد میکنند. بزبان ساده چند هزارسال ازجامعه مدرن بازمانده و عقب ترند.

ازاینرودستیابی به حاکمیت یا حکومت مردم، دریک نظامیکه رای مردم و آزادیهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آنها نقش تعیین کننده بوده ودولتی ملی، تابع اراده ملت ، بدون هرگونه تبعیض، ضامن پرداخت حقوق فرد فرد شهروندان باشد (دمکراسی) بدون سکولار بودن، یعنی اعتقاد داشتن به دین ومذهب و یا هر اعتقاد دیگری، که امری شخصی، خصوصی ومحترم تلقی شده، بدون اینکه قوانینش، درامور مدنی، حکومتی و سیاسی دخالتی داشته باشند، هرگزامکان پذیر نخواهد بود.
19 جولای 2014